سایه دفتر تحکیم وحدت بر رهبری و چالش مشروعیت رضا پهلوی
در هفتهها و ماههای اخیر تحولات تازهای در میان جریان سلطنتطلب ایرانی رخ داده که همزمانی آنها پرسشهای جدی دربارهٔ آیندهٔ رهبری این جریان و جایگاه رضا پهلوی برانگیخته است. شواهد و اظهارنظرهای متعدد، از تغییر ترکیب مشاوران گرفته تا سفرهای دیپلماتیک و انتشار اسناد تازه، سبب شده برخی ناظران از احتمال بازآرایی قدرت و حتی «کنار گذاشتن تدریجی رضا پهلوی» سخن بگویند.
برخی از این موارد عبارتاند از:
- شکلگیری تیم تازهٔ رهبری سلطنتطلبان با مرکزیت سعید قاسمینژاد به دور رضا پهلوی؛
- کنار گذاشته شدن شخصیتهای شاخص و تأثیرگذار پادشاهیخواه مانند امیر طاهری و علیرضا نوریزاده، و موضعگیری انتقادی برخی از چهرههای آشنای پادشاهیخواه؛
- برگزاری همایش «وحدت» مونیخ بدون حضور برخی هوادارن سابقهدار و یاسمین پهلوی؛
- اختلاف میان گروه جدید رهبری و مشروطهخواهان سنتی؛
- مخالفت علنی با قانون اساسی مشروطه در تقابل با جریانات مشروطهخواه و حزب مشروطه ایران؛
- تدوین «برنامهٔ اضطرار» عمدتاً توسط تیم قاسمینژاد؛
- پیشنهاد سپردن تمام اختیارات پس از براندازی جمهوری اسلامی به رهبر دورهٔ گذار (رضا پهلوی یا شخص ثالث)؛
- سفر هیئت هفتنفره سلطنتطلبان به رهبری قاسمینژاد به اسرائیل و دیدار با رئیسجمهور و وزیر نوآوری این کشور؛
- و خبر احتمال کنارهگیری رضا پهلوی از مقام «پادشاهی» از زبان همسرش.


حلقهٔ تازه به محوریت قاسمینژاد
یکی از مهمترین تحولات اخیر، تشکیل یک تیم تازهٔ تصمیمگیری با محوریت سعید قاسمینژاد است. رسانههای نزدیک به اپوزیسیون گزارش دادهاند که این گروه عملاً بسیاری از فعالیتهای استراتژیک و اجرایی را در دست گرفته است. یک فعال سلطنتطلب در شبکهٔ اجتماعی ایکس نوشت: «دیگر شاهزاده صرفاً نماد است، کارهای اجرایی و استراتژیک را تیم جدید پیش میبرد» (اردیبهشت ۱۴۰۴).
حذف چهرههای قدیمی
این تغییرات با کنار گذاشته شدن برخی شخصیتهای با سابقه و قدیمی پادشاهیخواه چون امیر طاهری و علیرضا نوریزاده و موضعگیری انتقادی برخی از چهرههای آشنای پادشاهیخواه همراه بوده است. طاهری در گفتوگویی با رادیو فردا تصریح کرد: «وقتی اطرافیان جدید وارد شدند، صداهای قدیمی دیگر شنیده نشد» (خرداد ۱۴۰۴). این تحول، بهزعم بسیاری، نشانهای از قدرت گرفتن حلقهٔ تازه است.
اختلاف با مشروطهخواهان سنتی
اختلاف میان تیم قاسمینژاد و مشروطهخواهان سنتی نیز آشکارتر شده است. برخی از نزدیکان او قانون اساسی مشروطه را ناکارآمد میدانند. در یک نشست کلابهاوسی یکی از اعضای این جریان گفت: «نمیشود با برگهای مربوط به ۱۹۰۶ ایران ۲۰۲۵ را اداره کرد» (تیر ۱۴۰۴). این موضعگیری فاصلهای عمیق میان دو طیف ایجاد کرده است.
همایش «وحدت» مونیخ زیر سایه غیبتها
برنامهٔ اضطرار و رهبر دورهٔ گذار
از دیگر رخدادهای مهم، انتشار سندی موسوم به «برنامهٔ اضطرار» از سوی تیم قاسمینژاد است. در این سند، تمام اختیارات پس از براندازی جمهوری اسلامی به «رهبر دورهٔ گذار» سپرده میشود. اگرچه نام رضا پهلوی در متن آمده، اما برخی معتقدند که این فقط جنبه تشریفات دارد و عملاً این نقش به دست حلقهٔ مشاوران جدید خواهد افتاد.
سفر به اسرائیل
سفر هیئتی هفتنفره از سلطنتطلبان به رهبری قاسمینژاد به اسرائیل (اوت 2025) و دیدار با رئیسجمهور و وزیر نوآوری این کشور بازتاب گستردهای یافت. روزنامهٔ هاآرتص در گزارشی نوشت: «این دیدار بیش از آنکه دربارهٔ پهلوی باشد، دربارهٔ تیم قاسمینژاد بود». چنین تحرکاتی برداشتها از پررنگتر شدن نقش او در صفوف سلطنتطلبان را تقویت کرده است. با این حال، علیرغم گذشت زمان طولانی، صورتجلسهٔ رسمی گفتوگوها هنوز منتشر نشده و ابعاد فنیِ مذاکرات ادعاشده – از جمله در حوزهٔ آب و آبیاری – هم همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
سابقه سیاسی و دفتر تحکیم وحدت
رضا پهلوی در مسیر فعالیتهای سیاسی خود، گاهی نیز به سراغ نیروهایی از جریانهای دانشجویی و بهویژه بخشهایی از «دفتر تحکیم وحدت» رفته است؛ جریانی که سالها بهعنوان یکی از بازوهای ایدئولوژیک و سیاسی حکومت عمل میکرد و بخشی از آن بعدها در مسیر همکاری با نهادهای امنیتی یا رسانهای غربی قرار گرفت. از جمله چهرههای شاخص این پیوند، سعید قاسمینژاد و تیم نزدیک به اوست که در سالهای اخیر نقش فعالی در ستاد رسانهای و سیاسی پهلوی ایفا کردهاند. افزون بر این، ادعای اغراقآمیز و تبلیغاتی رضا پهلوی مبنی بر «ارتباط با پنجاه هزار نفر از نیروهای نظامی، امنیتی و سیاسی جمهوری اسلامی»، که در اصل تلاشی برای بزرگنمایی شخصی و تثبیت جایگاه خود در قامت یک رهبر فرضی است؛ بهاحتمال زیاد بیارتباط با پیشینهی ارتباطات پنهان و آشکار برخی چهرههای وابسته به همین جریان، بهویژه تیم قاسمینژاد، با جمهوری اسلامی نیست.
ارتباطات خارجی و مراکز قدرت
در این میان، آنچه برای بسیاری از سلطنتطلبان، مشروطهخواهان و دیگر نیروهای اپوزیسیون مورد سوال است، ارتباطات خارجی تیم تازهٔ رهبری است. روابط آشکار و پنهان این حلقه با مراکز قدرت در اسرائیل و آمریکا موضوعی است که بر کسی پوشیده نیست. در برخی گزارشها آمده است که پیشنهاد بمباران مناطق اقتصادی و نظامی ایران توسط اسرائیل را قاسمینژاد تهیه کرده است. سفر هیئت هفتنفره به تلآویو و دیدار با عالیترین مقامات اسرائیلی، و همچنین تلاشهای لابیگری در واشنگتن، برای بسیاری از سلطنتطلبان، مشروطهخواهان و دیگر نیروهای سیاسی این پرسش را زنده کرده که این تیم تا چه اندازه بر پایهٔ منافع ملی ایران حرکت میکند و تا چه حد در چارچوب روابط قدرتهای خارجی تعریف میشود.
سخنان یاسمین پهلوی، همسر رضا پهلوی، دربارهٔ احتمال کنارهگیری همسرش از مقام «پادشاهی» در آیندهٔ نزدیک، بر شایعات افزود. این سخنان به باور برخی ناظران نشانهای از آن است که حتی در حلقهٔ نزدیک به رضا پهلوی نیز موضوع جانشینی و تغییر رهبری مطرح شده است. یاسمین در بخشی از سخنانش به صراحت بیان میدارد: «بعضی ها ممکن است فکر کنند شخص بهتری وجود دارد. امیدوارم آن فرد را که قدرت و صداقت بیشتری دارد پیدا کنید، چون او به زودی از این چرخه بی پایان کنار خواهد رفت».
باوجود این جنجال رسانهای، رضا پهلوی تا کنون هیچ واکنش علنی و رسمی به سخنان همسرش نشان نداده و حضوری فعال در عرصهٔ عمومی نیز نداشته است. این سکوت میتواند دو معنا داشته باشد: یا او نمیخواهد وارد منازعهٔ داخلی شود، یا آنکه در پشتپرده مسائلی مطرح است که او بهدلیل ملاحظات سیاسیاش ترجیح میدهد علنی نشود.
این خلأ اما از دید ناظران یک نقطهٔ ضعف به شمار میرود: رهبری که میخواهد مشروعیت خود را حفظ کند، نمیتواند نسبت به چنین پرسشهای بنیادینی سکوت اختیار کند.
سناریوهای احتمالی
با توجه به این تحولات سه سناریوی عمده مطرح است:
- آمادگی ساختاری: تیم قاسمینژاد صرفاً برای شرایط بحرانی برنامهریزی میکند و هدفش کنار گذاشتن رضا پهلوی نیست.
- تضعیف تدریجی: نقش پهلوی نمادین باقی میماند و قدرت واقعی به دست حلقه جدید میافتد.
- جایگزینی کامل: اگر حمایت بینالمللی و مالی کافی جذب شود، تلاشی مستقیم برای کنار گذاشتن او صورت میگیرد.
درسهای تاریخی
تاریخ پر است از نمونههایی که در آن شاه یا حاکمی به تدریج از سوی اطرافیان قدرتطلب به حاشیه رانده شده و در نهایت کنار گذاشته یا حتی سربهنیست شده است. از میان دهها نمونه:
در انگلستان، ادوارد دوم، پادشاه انگلستان، پس از شورش اشراف و با همدستی همسرش ایزابل و معشوق او، راجر مورتیمر، از سلطنت خلع شد و سپس در همان سال (۱۳۲۷) به قتل رسید.
عثمان دوم، سلطان جوان عثمانی، هنگامی که کوشید اصلاحاتی در ارتش ینیچری انجام دهد، توسط همان حلقهٔ قدرتطلبان دستگیر و در خفا خفه شد (۱۶۲۲).
در روسیه نیز تزار پل اول به دست ژنرالها و درباریانی که عملاً قدرت واقعی را در اختیار داشتند، در کاخش کشته شد (۱۸۰۱).
موانعِ در پیش و عوامل تسهیلکننده
وفاداری بخشی از بدنهٔ هواداران به رضا پهلوی مانع مهمی در برابر چنین تغییراتی است. یک سلطنتطلب باسابقه در لندن به بیبیسی فارسی گفت: «برای خیلیها پهلوی فقط یک شخص نیست، یک خاطره و نماد است» (تیر ۱۴۰۴).
و از سوی دیگر، فشار رسانهای، شایعات گسترده و حمایتهای خارجی میتواند انتقال قدرت را تسریع کند.
نتیجهگیری
هرچند هنوز هیچ نشانهٔ قطعی از کنار گذاشتن رضا پهلوی وجود ندارد، اما شواهد موجود نشان میدهد که جایگاه سعید قاسمینژاد روزبهروز پررنگتر میشود و برخی از نزدیکان پهلوی نیز به سناریوی «پسا-رضا» میاندیشند.
اگر سلطنتطلبان به دنبال جلوگیری از شکافهای بیشتر هستند، ناگزیر باید به این پرسش پاسخ دهند: جایگاه واقعی رضا پهلوی در آیندهٔ این جریان کجاست؟
بهروز ورزنده