یازده ماه از بازگرداندن طالبان به قدرت سیاسی و رها کردن سرنوشت میلیونها مردم بیپناه افغانستان به این جریان هار تروریستی میگذرد. مشروعیت داخلی، به رسمیت شناسی بینالمللی و آینده ماندگاری حکومت تروریستی اسلامی طالبان بشدت زیر سؤال است. وضعیت کنونی و خصلت حکومتی طالبان، بحران مشروعیت و اختلافات داخلی سه موضوعی محوری این مطلب است.
خصلت حکومتی طالبان
با توافقات آمریکا و متحدین، زمینه بازگشت طالبان و سقوط حکومت پوشالی اشرف غنی و شرکای جهادی آن رقم خورد. جهنمی هولناک و از پیش تدارک دیده شده به نام امارت اسلامی طالبان، زیرپای مردم افغانستان دهان گشود. شیرازه جامعه چنان از هم گسیخت و گرسنگی، فقر و فلاکت، بیکاری و ناامنی، پایمال شدن ابتداییترین حقوق شهروندی آوارگی و بی تأمینی چنان گستردهتر شد که در تصور نمیگنجد. سابقه و کارکرد و اهداف حکومت امارت اسلامی نه بر آمریکا و شرکاء غربی پوشیده بود و نه بر مردمی که شلاق این تروریسم هار اسلامی را پیش از این، شش سال برگرده خود تجربه کرده بودند. طالبانِ مخلوق آمریکا و شرکاء مجدداً بازگردانده شد! این بار اما خشنتر، وحشیتر، ضد بشریتر، ضد زنتر، فریبکارتر، پیچیدهتر ومافیاییتر از پیش.
آمریکا و شرکای غربی به گسترش جغرافیای اسلام سیاسی متحد با خود، در منطقه و بويژه در آسیای میانه نیازمندند. طالبان بعنوان یک مجری معاملهگر که تا مغز استخوان غرق در فساد و روابط مافیایی است این ظرفیت و توان را دارد که با هر شیطانی به تعامل برسد، همجهت با ارتجاع حاکم در منطقه از جمهوری اسلامی ایران تا عربستان و قطر، گوش بفرمان پاکستان و منافع پروغربی آن، سوداگری سیاسی با روسیه و چین،الگویی برای همه جریانات تروریستی اسلامی در منطقه باشد. و از سوی دیگر مطلقاً سرسازشی با حق شهروندی، حق رأی و انتخاب، مدرنیسم و سکولاریسم نداشته باشد. قوانین ارتجاعی قبیله ای، نژادپرستانه، عمیقاً ضد زن، ارعاب و سرکوب فوق خشن مخالفان، از اجزای بیتردید زمامداری آنست. امارت اسلامی برای هیچ درجهای از بهبود و رفاه جامعه بر سرکار نیامده است. بازگرداندن جامعه به دوران قهقرا و اجرای فقه حنفی و یک جامعه بسته و شبه قرون وسطایی، پایه و اساس قوانین حکومتی آن است. این تنها افقی است که به ضرب سرکوب، جلوی پای جامعه میگذارد. یکجا شدن این خصائص ضد بشری، آنرا مطلوب استمرار حاکمیت اسلام سیاسی در این نقطه حساس از آسیای میانه کرده است.
اما، برای میلیونها مردمی که حاضر نیستند زیربار این هیولای تروریستی بروند، طالبان منفور و غیرقابل تحمل است. سابقه وحشتبار آن در گذشته و کارکرد خفقانی کنونیش با هیچ منطقی و به ضرب هیچ سرکوبی مشروعیت و مطلوبیت اجتماعی پیدا نمیکند. به همین منوال به سادگی نمیتوان به افکار عمومی جهانیان و مردم افغانستان حقنهاش کرد. همه سیاستبازیها و فریبکاریهای مشمئز کننده آمریکا و شرکای غربی و دولتهای ارتجاعی منطقه در تطهیر آن نمیتواند این سابقه را از ذهن جامعه پاک کند.
در مقابله با امارت اسلامی طالبان، نیرویی سر برافراشته است! نیرویی که در محاسبات آمریکا و طالبان تخمین زده نشده بود، وجدانهای بیدار و آگاه جهانیان را به سرعت بخود جلب کرد. حقیقتی که زیر لایههای قطور فریبکاری توافقات و تطهیر طالبان پنهان کرده بودند را کنار زد و تعفن حکومت امارت اسلامی را به جهانیان نشان داد. این را مبارزه و ایستادگی شورانگیز زنان در این مدت نمایندگی و تثبیت کرد و به بزرگترین مانع در به رسمیت شناسی و مشروعیت بینالمللی طالبان منجر شد!
جرگه ملاها و بحران مشروعیت
ناکامی امارت اسلامی در جلب توجه افکار بینالمللی علیرغم تلاش برای اهلی نشان دادن آن در انواع شوها و کنفرانسها از تهران تا اسلو از پکن تا مسکو، اما بی هیچ نتیجه مطلوبی زیر فشار مبارزه قهرمانانه زنان ناکام ماند!
حکومتی که اساساً انتخابات بردار نیست، قوانین و مصوباتی بجز آیه و حدیث و فتوا ندارد. ناچار دست به دامن ارتجاع خود ساخته خودش شد. بیش از ۳۵۰۰ ملا و فتوا دهندگان در محاکم، را که مسئول و مأمور انواع نفرت پراکنی قومی و نژادی از منبر و مسجد اند، آمرین و عاملین مسموم کردن افکار عمومی و سازمان دهندگان قتلهای فجیع، سرکوب و دستگیری فعالین زن و خبرنگاران رسانهها، عاملینفجایع بیشمار و سیاه کردن زندگی میلیونها مردم، را گردهم آوردند و سه روز با تهدید علنی جامعه و فعالین اجتماعی به سربریده شدن و به صحنه آوردن صدای شبحی به نام ملا هبتآلله، امیرالمؤمنین، به تمام معنی انزوای کشنده امارت اسلامی را علنی کردند.
نه حرمت و اعتمادی در داخل کشور و نه اعتباری در خارج را نتوانستند به ضرب سه روز قدرتنمایی کاذب نشان دهند! چهرههای منفور قومی و مذهبی را به اسم مردم سراسر افغانستان جمع کردند تا رأی مشروعیت و بیعت بگیرند. تا ممنوعیت کار و تحصیل و آموزش زنان و تحمیل حجاب و عُشریه و زکات و باجگیری و سرکیسه کردن مردم را به ضرب فتوا مشروع جلوه دهند! نمایشی عاجزانه از حکومتی که نه تنها در قلب مردم جایی ندارد که تنها با توحش تروریستی – اسلامی بر گرده جامعه سوار شده است.
سه موضوع کلیدی این نشست عبارت بود از دست گدایی به سمت آمریکا و جهان برای به رسمیت شناخته شدن، اعلام وحشت از مبارزات مردم و مخالفان و بویژه زنان، عربده کشی سر از تن جدا میکنیم و گرفتن بیعت نمایشی برای رهبر امارت اسلامی که جز بر سرکوب و زور بر سکویی از جامعه سوار نیست! این همه هیاهوی پوچی بود که به نام “جرگه علما” برگزار شد و تهی بودن انبان امارت اسلامی را عیانتر کرد!
اختلافات داخلی طالبان
آنچه در ولایت سرپل و بلخاب میگذرد بجز جنایت و بیرحمی طالبان در کشتار مردم بیدفاع،ریزش درونی طالبان، در لایههای میانی است. سهمخواهی و اختلافات داخلی همزاد طالبان است. اما آنچه در بلخاب رویداد نمونهای مهم و روندی محتوم در ادامه حکومت طالبان است.
نقش و حضور نیروهای سپاه قدس جمهوری اسلامی ایراندر مشاوره و همکاری رسمی با طالبان نکته قابل تأمل در اختلافات درونی طالبان است.
سرپیچی و تمرّد مولوی مهدی از فرماندهان هزارهتبار طالبان، در واقع باز شدن سر قرقرهٔ نافرمانیهای پی در پی خواهد بود.
ابتدا سپاه قدس برای میانجیگری و راضی کردن مولوی مهدی، تلاش میکند. اما تأثیری ندارد. سپس کمک مستشاری سید حسن مرتضوی درنقش معاون سفارت ایران و حسن قمی نماینده ایران در امور افغانستان پرده دیگر همراهی با یورش به بلخاب میشود که پرده از رابطه کثیف و رمزآلود جمهوری اسلامی با طالبان چه پیش از به قدرت رسیدن و پس از آن بر میدارد. سید حسن مرتضوی از فرماندهان ارشد سپاه قدس و فاطمیون در سراسر این حمله و کشتار پا در رکاب طالبان بوده است.
مولوی مهدی که از رگ گردن به طالبان نزدیکتر است، سهمخواهی میکند. اما قومپرستی و روابط مافیایی درونی طالبان که مانند قانونی نانوشته عمل میکند، راه را بر او بسته است. باید به سهم کمتری رضایت بدهد و همچنان مطیع و فرمانبردار باقی بماند! او بعنوان فرمانده طالبان بخوبی راه و رسم درونی را میداند. اگر تسلیم شود، به عنوان فرمانده متمرد و یاغی دستگیر و اعدام خواهد شد.
سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران شریک جنایت طالبان در یورش به بلخاب است، ابتدا شبکه مخابرات را قطع کردند. راههای ارتباطی مردم بین روستاها را بستندو برای انتقام سخت کشتزارها و تمامی بازار را به آتش کشیدند. بیش از ۱۵۰ نفر از اهالی بیدفاع و غیرنظامی را بیرحمانه تیرباران کردند!دهها روستا خالی از سکنه شده استو مردم بیپناه آواره کوهستانهای اطراف شدهاند. آنچه باقیمانده است اجساد مردم بیدفاع ، روستاهای خالی از سکنه و هزاران مردمی است که بدون هیچگونه امکان و وسیلهای برای حفظ جان به کوهستانهای صعبالعبور پناه بردهاند!
کشتار بلخاب، جنایت جنگی آشکار طالبان و کمک مستشاری سپاه قدسدر ادامه فتوای جرگه طالبان برای سربریدن مخالفین است! حضور چشمگیر امنیتی سپاه قدس در کنار طالبان، همه گواه این است که اسلام سیاسی و ارتجاع منطقه علیرغم گردنکشی و قدرت کشتار در بنبست است. رو به زوال و فروپاشی است و تنها به قدرت کشتار بر سر پاست.
از خیابانهای کابل تا زندانهای مخوف، تا بستن صدها رسانه و دستگیری و سر به نیست کردن مخالفانو زن ستیزی جنونآمیز، بحران مشروعیت طالبان است که آشکارا ادامه و آینده این حاکمیت تروریستی را رقم میزند. طالبان به هیچ خواستگاهی در جامعه افغانستان بند نیست. این غده بدخیم را باید نیروهای مترقی، چپ و سوسیالیست جراحی کنند و برای همیشه به دور بیندازند! این تلاش را به جامعه و میلیونها مردم ستمدیده افغانستان بدهکارند.