‘عدالت نه خیریه’؛ صدمین سال راه‌پیمایی کم‌نظیر نابینایانی که تاریخ‌ساز شدند

ادوارد مِین

بی‌بی‌سی

راه‌پیمایی نابینایان در سال ۱۹۲۰ نقطه عطفی در تاریخ جنبش حقوق معلولان است. یک قرن پیش، قدیمی‌ترین اتحادیه معلولان دنیا، یک راه‌پیمایی کم‌نظیر برگزار کرد و نابینایان و کم‌بینایان در لندن راه‌پیمایی کردند تا توجه دولت را به بهبود شرایط زندگی و کاریشان جلب کنند و خواستار خاتمه فقر شوند.

۱ین راه‌پیمایی حتی ۱۶ سال پبش از راه‌پیمایی معروف جَرو بود.

تظاهرکنندگان پلاکاردهایی را حمل می‌کردند که روی آنها شعارهایی نوشته شده بود مانند “عدالت اجتماعی. نه خیریه”. آنها صدها کیلومتر از نقاط مختلف کشور سفر کرده بودند تا از دولت برای خودشان، نابینایان و کم‌بینایان، درخواست کمک کنند.

از سه هفته قبل، ۲۵۰ نفر در طول راه تا لندن، در گردهمایی‌های بزرگ در شهرهای بزرگ و کوچک، اهداف خود را میان مردم تبلیغ کرده بودند.

آنها خواستار اقدام دولت بودند تا مطمئن شوند به خاطر نابینایی محکوم به فقر نیستند.

آنها در ۲۵ آوریل ۱۹۲۰ وارد لندن شدند و ۱۰ هزار نفر برای استقبالشان در میدان ترافالگار لندن جمع شدند. پنج روز بعد نمایندگان آنها به داونینگ استریت (مقر نخست وزیری) دعوت شدند تا درخواستشان را حضوری به گوش نخست وزیر وقت، دیوید لوید جورج برسانند.

با اینکه این راه پیمایی به تمام اهداف خود نرسید، ولی باعث افزایش فشار بر دولت ائتلافی لیبرال-محافظه کار شد تا قانونی برای نابینایان تصویب کند. چندماه بعد این قانون تاریخی تصویب شد که بر اساس آن مقامات محلی وظیفه داشتند برای بهبود زندگی نابینایان اقدام کنند.

این راه پیمایی را اتحادیه ملی نابینایان بریتانیا سازمان داد که نابینایان و کم‌بینایان برای دفاع از منافع خود در سال 1899 تاسیس کرده بودند. این نهاد اکنون اتحادیه ملی نابینایان و معلولان بریتانیا نام دارد.

آقای کیث ولنتاین، مدیر فعلی توسعه اتحادیه ملی نابینایان بریتانیا می‌گوید: “این راهیمایی نمادین وقتی خود افراد اقدام کنند چه تاثیری می‌تواند داشته باشد؛ حسی اینکه ‘این عادلانه نیست، دیگر نمی‌گذارم نادیده گرفته شوم، من شهروند این کشور هستم.”

فرانسیس سالت
Image captionفرانسیس سالت می‌گوید نابینایان می‌خواستند توجه همه را به شرایطشان جلب کنند

خیریه‌های سخت‌گیر

فرانسیس سالت، مورخ، می‌گوید قبل از این راه‌پیمایی، تلاش‌های اتحادیه ملی برای بهبود زندگی نابینایان ناموفق مانده بود. در آن زمان زندگی بسیاری از نابینایان وابسته به کار در کارگاه‌هایی بود که خیریه‌ها راه انداخته بودند و شرایط آنها بسیار بد و دستمزدها پایین بود.

آقای سالت که خودش نابیناست می‌گوید: “این راه‌پیمایی اوج درماندگی آنها بود از اینکه کسی متوجه‌شان نمی‌شود”.

خیریه‌ها کنترل شدیدی روی نیروی کارشان داشتند و در بعضی موارد کارکنان باید برای ازدواج اجازه می‌گرفتند. فرانسیس سالت پدربزرگ نابینایش رابه خاطر می‌آورد که در کارگاهی در منچستر برس درست می‌کرد:

“مادرم به من گفت که پدربزرگم همیشه با دست قیری به خانه برمی‌گشت. در نظر بگیرید که در سال ۱۹۲۰ نابینایان با خط بریل می‌خواندند و اصلا نمی‌خواستند هر روز انگشتانشان بسوزد”.

به آنها دستمزد کمی می‌دادند و بسیاری برای امرار معاش مشکل داشتند.

یکی از پیشروان این راه‌پیمایی، یک مقام رسمی اتحادیه ملی نابینایان، دیوید لولی نام داشت که قبلا معدنچی بود و در سال ۱۹۱۳ با انفجار دینامیت بینایی خود را از دست داده بود. او می‌نویسد: “از ۳۵ هزار نابینا در کشور، ۲۰ هزار نفر زیر خط فقر هستند. ۸۵۰ نفر در خیابان‌های لندن و دویست نفر در منچستر گدایی می‌کنند.”

نابینایان اعتمادشان به خیریه‌ها را برای بهتر شدن وضعیت زندگی‍شان از دست داده بودند و از دولت می‌خواستند به طبقه محروم، یعنی طبقه خودشان تا حد ممکن کمک کند روی پای خودشان بایستند.

در بریتانیا امروزه حدود دو میلیون نفر درجاتی از کم‌بینایی دارند که ۳۶۰ هزار نفر آنها به عنوان نابینا یا کم بینا ثبت شده‌اند.

اتحادیه نابینایان
Image captionاتحادیه نابینایان

هرچه بیشتر بهتر

تلاش برای بهبود زندگی نابینایان به جایی نرسیده بود حتی دو سال بعد از پایان جنگ جهانی اول که شماری از نیروهای رزمی بینایی‌شان را از دست داده بودند. از این رو این اتحادیه تصمیم گرفت کاری کند که تاثیری بگذارد.

در تدارکات برای راه‌پیمایی، مجله این جنبش به نام “حامی نابینایان” در فوریه ۱۹۲۰ نوشت: “همه باید به لندن برویم. هرچه بیشتر باشیم بهتر است.”

روز عید پاک ۱۹۲۰، راه‌پیمایان از سراسر بریتانیا خود را به منچستر، لیدز و نیوپورت رساندند و از این سه شهر به سمت لندن راه افتادند. با اینکه در کارگاه‌های خیریه هم مردان کار می‌کردند هم زنان، تصمیم بر این شد که فقط مردان در این راه‌پیمایی شرکت کنند چون انتظار می‌رفت امکانات سفر خیلی محدود باشد. سیاست دیگری که در پیش گرفته شد این بود که سربازان در راه‌پیمایی شرکت نکنند.

فرانسیس سالت می‌گوید این اتحادیه برای افزایش آگاهی مردم از مشکلات نابینایان تلاش می‌کرد ولی نمی‌خواست این کار را با برانگیختن احساسات وطن‌پرستانه انجام دهد: “آنها همدردی نمی‌خواستد، می‌خواستند درک شوند.”

یکی از مشکلات، پیاده‌روی بی‌خطر این مردان نابینا بود و آن زمان هنوز سگ‌های راهنمای نابینایان وجود نداشتند.

راه پیمایی نابینایان
Image captionراه‌پیمایان صدها کیلومتر پیاده رفتند و گاهی هم سوار وسایل نقلیه می‌شدند

آقای سالت می‌گوید: “گاهی دو مرد که بازو در بازو می‌انداختند طنابی را می‌گرفتند که آن سرش را دو مرد ِ بازو در بازوی دیگر گرفته بودند و یک فرد بینا جلوی آنها راه می‌رفت. بعضی نیز چهار نفر چهار نفر بازو در بازو می‌انداختند و راهنمایان را دنبال می‌کردند. وقتی در جاده با افراد یا وسائل نقلیه دیگر روبرو می‌شدند با سوت و فریاد راه‌پیمایان را هدایت می‌کردند و در امان نگاه‌ می‌داشتند. پلیس محلی هم در فاصله بین شهرها آنها را همراهی می‌کرد.”

فرانسیس سالت می‌گوید تدارکات این راه‌پیمایی باید شاهکار کم‌نظیری بوده باشد. طبق روایات، دیدن این راه‌پیمایان اشک بعضی زنان در کنار جاده را در می‌آورد.

او می‌‌گوید راه‌پیمایی بدون تفریح هم نبوده است: “آنها مخالف سواری نبودند. چون هوا بارانی بود از استافورد تا استون را با قطار رفتند. در جایی دیگر بزرگان شهر تعداد زیادی اتوبوس برایشان فرستادند تا سر ساعت به تجمع برسند.”

راه پیمایان اغلب شب‌ها در خانه کسانی می‌خوابیدند که از آنها حمایت می‌کردند و در مواردی هم شب را در زندان پلیس گذراندند.

جلسه با نخستوزیر

سه گروه در نهایت در شهر لستر به هم ملحق شدند و بعد از رسیدن به لندن برای “ملاقات” با نخست‌وزیر چند روز منتظر ماندند. در این مدت لیدی استور بعضی از این مردان را برای صرف چای به مجلس عوام دعوت می‌کرد. لیدی استور دومین زنی بود که نماینده پارلمان شده بود.

در دیدار با نخست وزیر، اتحادیه ملی نابینایان بر “کمک مالی” دولت در “حمایت از نابینایان” پافشاری کرد تا اطمینان حاصل شود نابینایان مجبور به سطح زندگی کمتر از بینایان نمی‌شوند. آنها همچنین از دولت می‌خواستند که امکان تحصیل و فرصت شغلی بهتر را برای نابینایان تضمین کند.

لوید جورج
Image captionلوید جورج قول داد هزینه برگشت راه‌پیمایان به شهرهایشان را بپردازد

فرانسیس سالت می‌گوید آنها نگران بودند چون پیش‌نویس قانون نابینایان به نهادهای محلی اجازه می‌داد در اجرای وظایف قانونی‌ خود، اختیاراتشان را همان خیریه‌هایی واگذار کنند که اتحادیه ملی نابینایان با آنها مخالف بود. لوید جورج گفت خواسته‌های آنها را با شفقت بررسی می‌کند ولی تاکید کرد که جنگ باعث افزایش بدهی کشور شده و ما “تقریبا یکی از سنگین‌ترین مالیات‌های دنیا را داریم”.

تنها تضمین قطعی که به آنها داده شد این بود که چون راه‌پیمایان نباید پیاده به خانه بازگردند دولت برای آنها بلیط قطار تهیه می‌کند. او همچنین قول داد بخاطر شرکت در این راه پیمایی، کارفرمایان آنها را مجازات نکنند.

پس از این جلسه، اتحادیه ملی نابینایان قطعنامه‌ای را تصویب و نارضایتی خود از لوید جورج را ابراز کرد: “کلام او باعث خوش‌بینی ما به تغییر اساسی در شرایط نابینایان نمی‌شود و خود این شرایط هم در کل به هیج وجه رضایت بخش نیست.”

با وجود این نارضایتی، قانونی که در نتیجه این راه پیمایی تصویب شد، اولین قانون مختص معلولان در جهان بود. از فواید این قانون می‌توان به پایین آمدن سن بازنشستگی نابینایان از ۷۰ به ۵۰ سال اشاره کرد.

در صدمین سالگرد این راه‌پیمایی هالی توک نویسنده وبلاگ “زندگی یک دختر نابینا” می‌گوید: “در صد سال گذشته، تغییرات مثبت زیادی بوجود آمده که تاثیرا بزرگی بر زندگی افراد کم‌بینا و نابینا داشته ولی ما هنوز تا رسیدن به برابری کامل راه درازی در پیش داریم. در صد سال آینده من دوست دارم مردم به جای دیدن معلولیت، متوجه توانایی‌ها شوند.”

صدمین سالگرد این راه‌پیمایی مصادف شده با محدودیت و تعطیلی‌های کرونا که یک مشکل جدی فرانسیس سالت را برطرف کرده است:

“بزرگ‌ترین مانع برای نابینایانی مثل من که مستقل هستند و سگ راهنما دارند، این است که مردم ماشین خود را در پیاده رو پارک می‌کنند. این بزرگترین تهدید برای سلامتی و خوشی من است که هر روز با آن مواجهم اما در چند هفته گذشته حتی یک حادثه هم برایم اتفاق نیفتاده چون مردم در خانه‌ مانده‌اند.”

اینرا هم بخوانید

«آیا انسان خداست»- شمی صلواتی

به نظر من هیچ پیامبری و هیچ فیلسوف مذهبی، هیچ خدا پرستی نتوانستنه تا بحال …