در این روزها که مسئلۀ حجاب در پی حرکت اعتراضیِ معروف به «دختران خیابان انقلاب» به مباحثهای عمومی تبدیل شده، غالباً از حجاب به گونهای صحبت میکنند که گویا حجاب اسلامی اصولاً چیز خوب و پسندیدهای است و ظاهراً فقط نباید اجباری باشد. در بارۀ «حجاب اجباری» بسیار گفته میشود، اما اصل حجاب شرعی و مسائل و مشکلات انسانی و اجتماعی ناشی از آن، موضوع هیچ گفت و شنودی نیست.
وقتی گفته میشود حجاب اجباری، کمتر به این نکتۀ دستوری توجه میشود که در این ترکیب، صفت «اجباری» حشوِ زائد است و «اجبار» جزء لاینفک «حجاب» است. حجاب اسلامی و شرعی اساساً اجباری است. حجاب اجبار دین است، اجبار ایمان است و مظهر و نماد و نشان اجبار و زور و ستمی است که مردان در جامعۀ مذهبی و مردسالار در تمامی سطوح به زنان وارد میآورند. حجاب اسلامی هیچوقت آزاد و اختیاری نبوده است. تنها فرقی که دارد، این است که چنین اجباری در جمهوری اسلامی صورت قانونی یافته و بر مؤمن و غیر مؤمن و برعموم مردم اعمال میشود. اگر حجاب اسلامی فینفسه اجباری نبود، لزومی نداشت که هشتاد سال پیش حکومت وقت در جریان واقعۀ تاریخی معروف به «کشف حجاب» با آخوندها و دشمنان آزادی بجنگد، هزینه کند و ایرانیان را از اسارت آن رها سازد.
حجاب چیست؟
“حجاب در اسلام یعنی پوشش کامل بدن بجز گردی صورت و دستها. حجاب به معناى پوشاندن بدن زن در برابر نامحرم، از احکام ضرورى دین اسلام به شمار آمده و آیات متعددی در قرآن از جمله آیه ۵۹ سورۀ احزاب و آیات ۳۰ و ۳۱ سورۀ نور دربارۀ آن نازل شده است. نظر همۀ مذاهب اسلامی به اصل حجاب، به عنوان یکی از ضروریات دین است و این امر مورد قبول همه مسلمانان میباشد.”
این چند سطر خلاصۀ تمام مطالبی است که مسلمانها در باره حجاب میگویند. در ظاهر موضوع ساده و پیش پاافتادهای است؛ درست نظیر خود اسلام که با اظهار چند کلمهای که شهادتین گفته میشود میتوانی به اسلام مشرف شوی، اما هرگاه بخواهی نظر خود را تغییر دهی باید مرگ را بپذیری! حتی متن آیههای حجاب در نگاه اول، پیآمدهای ناگوار و ضدانسانی مترتب بر آن را به روشنی نشان نمیدهد.
اما صرف نظر از اینکه قرآن در بارۀ حجاب چه میگوید و یا مسلمانها چه نظری دارند، تاریخ و تجربه به ما نشان داده است که حجاب اسلامی پوشش به معنی متعارف مانند آنچه که مثلاً پوشش تابستانی یا لباس زمستانی گفته میشود نیست. یعنی چنین نیست که ما به تکرار از «آزادی پوشش» و «حق انتخاب پوشش» سخن بگوییم و گمان بریم در دفاع از آزادیهای انسانی حق مطلب را ادا کردهایم. همینطور حجاب وسیلۀ آرایش و آراستن هم نیست؛ این چادر یا روسری و یا هر تکه پارچهای که بر سر میاندازند، لباس و پوششی سنتی و بومی و قومی هم نیست؛ حجاب محافظی در برابر آفتاب و سرما و باد و باران و گرد و غبار نیست؛ حجاب اسلامی رأی و ذوق و ذائقه و سلیقه و مد و پسند روز هم نیست. حجاب شرعی افساری است که به گردن زن مسلمان گره خورده، آنهم قبل از اینکه اجازه پیدا کند خودش را بشناسد؛ همانطور که اصولاً دین و مذهب و اعتقادات مذهبی در دوران کودکی و پیش از آنکه کودک قدرت تمیز و تشخیص بیابد از طرف والدین و جامعه و آخوند و مسجد و ملا، با اجبار و تهدید و مغزشویی به وی تلقین و تحمیل میشود.
از طرفی کافی نیست که بگوییم در فرهنگ مردسالار به وسیلۀ حجاب اسلامی و شرعی تَن زن را گروگان میگیرند؛ بلکه متولیان دین با استفاده از این ابزار، کل جامعه را اعم از زن و مرد کنترل میکنند و راهها و ریههای تنفس جامعه را مسدود میسازند. همچنین حجاب اسلامی فقط نماد بی حقوقی زن و یا جواز خروج زن از خانه نیست و فقط هم وسیلۀ توهین و تحقیر و سرکوب و تبعیض جنسیتی نیست؛ بلکه حجاب اسلامی نوعی تجاوز جنسی است. زن با حجاب اسلامی توسط جامعۀ مذهبی و مردسالار به طور پیوسته مورد تجاوز واقع میشود و این تجاوز مشخصاً تجاوز جنسی است. حجاب چون اختصاص به زنان دارد و تنها به زنان تحمیل می شود لذا باید تجاوز جنسی به حساب آید. این امر حقیقتی است که کمتر به آن توجه میشود و یا منتقدان تحت تأثیر ارعاب فضای مذهبی جامعه، سعی میکنند آنرا نادیده بگیرند. اما دقیقتر از همه باید گفت که اسلام با فاجعۀ حجاب، حق تعیین سرنوشت را از زنان سلب میکند و زنان را ذلیل و مفعول و بی اراده میسازد. اسلام بوسیلۀ حجاب موضوع «محرم و نامحرم» را که امری است به غایت عقبافتاده و پست و بیابانی برجسته میسازد. اسلام از این طریق یکبار دیگر زیرکانه ماهیت انسانی زن را مورد تردید قرار داده و به محاق میبرد و حقوق برابر زن با مرد را پایمال میکند. همین طرز تفکر قبلاً با آیه ۲۸۲ سورۀ بقره، گواهی و شهادت حتی هزار زن را بدون تأیید حداقل یک مرد، پوچ و بی اعتبار دانسته بود. اساساً مسئلۀ حجاب و مقولۀ «محرم و نامحرم» وسوسهای است اهریمنساخته و غیر انسانی که هرگز از تولیدات فکر سالم بشر نبوده و نیست.
حجاب انتخاب نیست؛
انسان فقط و فقط توسط انتخابهای آزادانه است که به ساحت وجود راه پیدا میکند، فطرت می یابد و طبیعت خود را آشکار می سازد. انسان با انتخابهای خود، هستیاش را به منصه ظهور میرساند؛ در صورتیکه مؤمن با ایمان خود حق انتخاب خویش را برای همیشه فرو میگذارد و از خود سلب آزادی میکند و بردگی را تحت عنوان عبدِ صالح یعنی گوسفند، به مثابه تنها شکل ظهورِ اسلامیِ انسان میپذیرد.
آن زن مسلمانی که میگوید حجاب انتخاب من است، چادر و مقنعه و روسری انتخاب من است، آیا حاضر است حداقل یکروز در سال مثلاً تاپ و شلوارک انتخاب کند، مینیژوپ انتخاب کند و بپوشد؛ یکبار هم بدون رعایت حجاب اسلامی به خیابان بیاید و ثابت کند که صاحب تن و بدن و صاحب اختیار خود میباشد. آیا در بین میلیونها مسلمان حتی یک نفر پیدا نمیشود که چنین انتخابی داشته باشد؟ اگر جواب منفی است، پس قبول کنیم که حجاب انتخاب نیست، اجبار است، چونکه هیچ استثنایی نمیپذیرد.
چرا مرد مسلمان حجاب ندارد، چرا مرد مسلمان چادر نمیپوشد، روسری نمیپوشد و مو و بدن خود را از نامحرم پنهان نمیکند؟ اگر جامعه و فرهنگی زنسالار وجود میداشت و ارزشهای زنانه غلبه پیدا میکرد، چه بسا در چنین جامعهای مرد و تن مرد به صورت کالا خرید و فروش میشد و تجاوزی که در بالا گفته شد از سوی زنان صورت میگرفت و نمادها و نشانههای خاص خودش را ظاهر میساخت. شاید در جوامع مادرشاهی کهن که شکلهایی از آن در حوزۀ مدیترانه دیده شده، وجود مظاهری از این دست قابل تصور باشد.
پرچم دشمنان آزادی
سوء استفاده و تجاوز دیگری که در جامعۀ مردسالار و مذهبی نسبت به زنان صورت می گیرد، استفاده از آنان برای حمل پرچم اسلام در شرایط جنگی است(اگر چه اسلام دائماً مشغول جنگ است، جنگ با انسان، جنگ با آزادی…). حجاب اسلامی به ویژه در دورۀ کنونی و توسط اسلامگرایان به شکل ابزار تبلیغات سیاسی بطور گستردهای مورد استفاده قرار میگیرد. حجاب اسلامی بخصوص در کشورهای اروپا و آمریکا از سوی مهاجران مسلمان وسیلۀ ابراز هویت مذهبی، دهنکجی به ارزشهای جامعۀ غربی و آزاد و دموکراتیک، جداسریِ خیرهسرانه با مردم این جوامع و در وخیم ترین تعبیر پرچمی است که دشمنان آزادی در بلاد کفر برافراشتهاند و هل من مبارز میگویند.
مسلمانان با حجاب اسلامی پیوسته مشغول تظاهرات سیاسیاند. حجاب وسیلۀ تبلیغ اسلام و قدرتطلبی اسلام در فضای عمومی است. زنان محجبه در حقیقت با به اهتزاز در آوردن پرچم اسلام، از جانب خود و نیز به نمایندگی از مردان مسلمان ابراز هویت و ابراز قدرت میکنند و به شکل نرم و موذیانهای جهان آزاد را تهدید کرده و به جدابودگی و بیگانه گردانی و نفاق و تفرقه در جامعه دامن میزنند. وجود افراد محجبه در کوچه و بازار شهر به معنی کثرت گرایی و تنوع فرهنگی و آزادی عقیده و مذهب نیست. حجاب اسلامی پرچم جهاد علیه کفار است. پرچمی است که دشمنان آزادی برافراشتهاند و به آزاداندیشان و ناباوران و دیگران اعلان جنگ میدهند. حجاب پرچم جهاد اسلامی و جنگ با اراده و اختیار انسان و جنگ با آزادی است. زن محجبه در واقع همواره با حمل پرچم اسلام حرکت میکند. او پیوسته و پیگیر در حال اجرای اسلام است، حتی اگر خود بی خبر باشد.
در جنگ با جمهوری اسلامی و با لشکر دشمنان آزادی، باید پرچم را از دستشان گرفت و بر زمین کوبید.