فروپاشی اقتصادی و انفجار جامعه

اقتصاد در هم شکسته جمهوری اسلامی زندگی و معیشت مردم را هر روز بیشتر به تباهی میکشد. بحث بر سر گرسنگی، بی مسکنی و بی تامینی اکثریت عظیم مردم و ابعاد فاجعه بار آنست و در برابر چنین وضعیتی است که مردم یک پارچه در خشم بسر میبرند و به اشکال مختلف اعتراض میکنند.
آمارها تکان دهنده است. از یکسو تورم بیداد میکند و هر روز قدرت خرید مردم کمتر و کمتر میشود و از سوی دیگر شاهد رکود کامل و از جمله صف های طویل تهیه ارزاق و نیازهای اولیه ای چون آب و گاز و دیگر مایحتاج زندگی و پدیده ای چون کمبود مواد اولیه برای چرخش تولید در کارخانجات هستیم. تحریمها نیز که حکومت خود یک عامل اصلی آنست بر وخامت اوضاع افزوده است. از جمله در چند ساله اخیر کارخانجات بسیاری به تعطیلی کشیده شده و بیکارسازی های میلیونی به راه افتاده و با ادامه آن بیکاری و بی تامینی در سطح جامعه ابعاد فاجعه باری بخود گرفته است. کرونا هم مزید بر علت شده و بر وخامت اوضاع شدت داده و هم جان مردم را میگیرد و هم زندگیشان را بیشتر و بیشتر به مشقت تبدیل کرده است.
بروزات این وضعیت از هم پاشیده اقتصادی را در افزایش سرسام آور تورم و رشد قیمت ها میشود به روشنی دید. هم اکنون نرخ تورم سه رقمی است. به گفته حکومتیان آخرین باری که ایران تورم بالای ۱۰۰ درصد را تجربه کرد، سال ۱۳۲۲ یعنی هفتاد و هفت سال قبل در اوایل دوره پهلوی دوم بوده است. امروز اوضاع حتی از آن دوره هم بدتر است. ارزش ریال بشدت سقوط کرده و افزایش قیمت دلار سیر صعودی دارد و به ٢٩٠٠٠ تومان رسیده است و این بر افزایش قیمت کالا در بازار شتاب داده است. این درحالیست که صدور نفت به عنوان یکی از منابع مالی حکومت به رقمی بین ۱۰۰ هزار تا ۲۰۰ هزار بشکه کاهش یافته و این خود بر معضل کسری بودجه دولت افزوده است. با کاهش ارزش ریال بانک مرکزی نیز جهت “تثبیت ریال” با چاپ اسکناس صدها میلیون دلار بی پشتوانه وارد بازار کرده است و این خود به رشد تورم شدت داده است. همچنین تازه ‌ترین گزارش مرکز آمار ایران که هنوز با حقیقت ماجرا فاصله زیادی دارد، نشان می‌دهد که بیش از نیمی از کالاهای خوراکی افزایش قیمتی سرسام آورد داشته و اگر گوشت را از این اقلام کم کنیم در حداقل ترین محاسبه هزینه این اقلام برای یک خانواده متوسط بعلاوه اجاره‌ خانه‌ها در تهران از ابتدای سال ۹۷ تا امروز٥ برابر شده است. بر اساس همین آمارها آخرین رقم اعلام شده حکومتی خط فقر ده میلیون است و از اینکه ٥٠ درصد مردم زیر خط فقر زندگی میکنند گزارش میشود.
این درحالیست که حداقل مزد یک کارگر البته اگر به موقع پرداخت شود ، ۲ میلیون و ۶۱۱ هزار تومان و حداقل مستمریِ یک بازنشسته کارگر با ۳۰ سال سابقه‌ی پرداخت بیمه، ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان است. بعلاوه بخش عظیمی از جامعه بیکارند و از هیچگونه تامینی برخوردار نیستند. بدین ترتیب حتی اگر همین آمارهای دولتی را مبنا بگیریم، میتوان تصویری از ابعاد فاجعه ای که در ایران در جریان است بدست آورد. این جامعه ایست که تارو پودش زیر فشار اقتصادی دارد از هم جدا میشود و به نقطه انفجار رسیده است. و این چیزی است که در دل نزاعهای حکومتی ها هر روزه دارند در مورد آن به یکدیگر هشدارش را میدهند و اقتصاددانان حکومتی از آن سخن میگویند.
اینها همه شواهدی است که بیانگر عمق اقتصاد بحران زده حکومت است. اقتصادی که بی ثباتی، بحران و رکود و فلج تولید خصوصیات پایه ای آنست و همین خصوصیات بحران اقتصادی ایران را از دیگر جوامع سرمایه داری متفاوت کرده و ابعاد فاجعه بار تری به آن داده است. دلیلش نیز اینست که در ایران یک سرمایه داری مافیایی و چپاولگر و بی رحم حاکم است که در پناه حکومت اسلامی مدام دارد از سفره فقیرانه مردم و ثروتهای عمومی جامعه تاراج میکند و با قاچاق و رانت خواری و با چنگ انداختن بر منابع اصلی ثروت اکثریت جامعه را هر روز بیشتر به فقر و تباهی میکشاند. باندهای مافیائی وابسته به دایره حکومت در راس بزرگترین صنایع اقتصادی چون نفت، پتروشیمی، فولاد، صنایع سیمان و نظام بانکی و وارداتی و حمل و نقل قرار دارند و در تمام تار و پود اقتصادی جامعه چنگ انداخته و حاکمیت میکنند.
از سوی دیگر این حکومتی است که ستون فقرات اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی است و بخاطر انزوای بین المللی و بحران سازیهایش در منطقه و تحریمهایی که به همین علت بر آن تحمیل میشود، بحران اقتصادی ای اش تشدید شده و به بن بست کامل رسیده است.
به این اعتبار درایران بطور واقعی نمیشود به مفهوم دقیق کلمه از مقوله ای به اسم اقتصاد و بحران اقتصادی به مفهوم معمول و شناخته شده آن سخن گفت. اقتصاد ایران یک اقتصاد بیماریست که در آن یک اقلیت کوچک مفتخور از طریق مجاری ای غیر تولیدی چون دزدی، قاچاق و رانت خواری ثروتهایی نجوبی را در چنگ خود گرفته است. و در مقابل جامعه ای را داریم که در آن گرسنگی و بی تامینی و فقر و فلاکت بیداد میکند. این روال بیش از ٤٠ سال حاکمیت این رژیم جریان داشته و ساختاری است و امروز به ته خط رسیده است. در مقابل جامعه نیز در غلیان است. و این چیزی است که خود حکومتیان و اقتصاد دانانشان از آن سخن میگویند و از عواقبش هر روزه هشدار میدهند.
یکی از این اقتصاددانان حسین راغفر است. او در برنامه ای تلویزیونی اقتصاد ایران را رفاقتی و نه رقابتی» توصیف کرده و مثال آورده و میگوید: «بدون وثیقه کافی، تلفن می‌زنند و می‌گویند به فلانی ۳ هزار میلیارد تومان وام بدهید.».و این پول داده میشود. او در بحث دیگری در زمینه اقتصاد و بحران اقتصادی جمهوری اسلامی از تغییراتی در ساختار اقتصاد در “۳۰ سال گذشته ” که در آن مافیای قدرت و ثروت تمام مراکز تصمیم گیری های اساسی کشور را در دست دارند و اینکه دارند از این بازار آشفته به نفع خود استفاده میکنند، سخن گفته و حسرت بازگشت به دهه اول جمهوری اسلامی یعنی دوره خمینی را میخورد. و بالاخره در سخنان جنجالی اخیرش از اینکه با منابع مردم به اسم فولاد و پتروشیمی و غیره بنگاه درست میکنند و گاز مجانی، آب مجانی، برق مجانی، سنگ آهن مجانی میگیرند و وقتی هم صادر میکنند پولش را برنمی گردانند گوشه ای از بساط رانت خواری مافیای حاکم را ترسیم کرده و با تاکید بر اینکه چنین جامعه ای اصلا امکان بقا ندارد، هشدار میدهد. همه حرفش نیز اینست که مسئولین باید کاری کنند چون دیر یا زود مردم صدایشان به اشکال مختلف در خواهد آمد و با هشدار خطر به خیابان آمدن دوباره مردم، این سوال را در مقابل دست اندرکاران حکومتی قرار میدهد که آیا آنها میخواهند این نظام برود یا بماند.
اما مردم جواب این “کارشناس اقتصادی” حکومت را در همان آبانماه و با شعار جمهوری اسلامی نابود باید گردد دادند.
نتیجه آخر اینکه بحران اقتصادی جمهوری اسلامی همانطور که بارها تاکید کرده ایم بحرانی ساختاری است و پاسخ اقتصادی ندارد. راه حل سیاسی برای برون رفت از این جهنم، انقلاب مردم است. راه دیگری وجود ندارد. پیام خیزش آبانماه و دیماه مردم نیز همین بود و گسترش اعتراضات مردمی در پی این اتفاقات هم در همین بستر قرار دارد. از جمله اگر به اعتراضات هر روزه کارگری نگاه کنیم، یک رودررویی آشکار بین این مردم و این حکومت در جریان است. مردم دراعتراضات هر روزه خود و به زبان روشن و صریحی دارند میگویند که این حکومت را نمیخواهند و باید گورش را گم کند و برود. دارند میگویند که این بساط دزدسالاری و اختلاس، این بساط تبعیض و نابرابری و این بساط سرکوب و کشتار را نمیخواهند و همه شواهد حاکی از در پیش بودن خیزشی به مراتب قدرتمند تر از آنچه در آبان و دیماه شاهدش بودیم، است.
این را هم میدانیم که جمهوری اسلامی نه در توانش هست و نه میخواهد که قدمی در جهت بهبود اوضاع اقتصادی بردارد. جمهوری اسلامی برای حفظ حاکمیتش از یک طرف تعرضات اقتصادی‌اش به جامعه را وسیع‌تر میکند واز طرف دیگر و در کنار تعرضات اقتصادی اش، ماشین سرکوب و جنایت خود را صیقل میدهد و علیه مردم به کار میگیرد.
در برابر تعرضات حکومت امروز باید از جمله صریح تر و قاطع تر از هر وقت علیه اعدام این شکل آشکار قتل عمل دولتی ایستاد و بر لغو مجازات اعدام پافشاری کرد. همچنین باید بر آزادی فوری و بدون قید و شرط زندانیان سیاسی کوبید و آزادی های سیاسی پایه ای را با قدرت اعتراضات دو فاکتو بر حکومت تحمیل کرد.
در برابر تعرضات اقتصادی هر روز سیستم چپاول حاکم نیز راه حل فوری این است که مردم با خواستهایشان، با اعتراضات و اعتصابات سراسری شان و متحد و سازمانیافته به میدان بیایند و در تمام عرصه ها حکومت را به عقب برانند و با خیزش قدرتمند خود بساط جهنمی جمهوری اسلامی را جارو کنند. باید قاطعانه اعلام کرد که دولت در قبال معیشت و زندگی مردم مسئول است و به عنوان یک خواست فوری اعلام کنیم که همه کسانیکه درآمدی ندارند یا کم درآمد هستند همین امروز باید تامین باشند و باید به آنها مقرری ماهانه پرداخت شود. اگر خط فقر به اعتراف خود نهادهای حکومتی ده میلیون است مقرری آنها و حقوق پایه کارگران و حقوق بگیران جامعه نباید از این رقم کمتر باشد. باید درمان رایگان شود. باید تحصیل برای همه کودکان رایگان باشد و باید همه از حق داشتن مسکن مناسب برخوردار باشند و تسهیلات لازم آن فراهم شود. این ها حقوق پایه ای مردم است و باید با اعتراضات گسترده ما مردم به قوانین مصوب و تثبیت شده تبدیل گردند. بهانه می آورند که خزانه خالیست و اقتصاد در بحران است. اما پولهای کلانی که صرف مذهب و زندان و شکنجه و تروریسم منطقه ای و همه این بند و بساطشان میکنند سرجایش باقی مانده است. از بودجه های کلانی که صرف نیروهای سرکوب و از جمله گارد ویژه و نیروی انتظامی شان میکنند نه تنها کم نشده است، بلکه افزایش هم داشته اند و اینها همه اقلام کلانی از بودجه سالانه حکومت است. اما وقتی از حق معیشت کارگر و مردم سخن به میان می آید، از بودجه انقباضی و صندوق خالی حرف میزنند. روشن است که این گونه بهانه آوردن ها دیگر خریداری ندارد. مردم کوتاه نمی آیند و حق و حقوقشان را میخواهند. جوانانی که در همین مدت در محلات مختلف با شعار “غذا نیست، ترس نیست” پیکت اعتراضی بر پا کردند، پیامشان به حکومتیان همین بود. این اعتراضات را باید سراسری تکثیر کرد. جمهوری اسلامی باید گورش را گم کند و برود تا مردم از نظر رفاهی نیز نفسی بکشند.*

انترناسیونال 889

اینرا هم بخوانید

جامعه‌ای که انقلاب را فریاد می‌زند – شهلا دانشفر

مندرج در ژورنال شماره ۸۸۲ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …