قتل زنان در حکومت اسلامی و آشفته فکری چپ ایدئولوژیک

پیرامون موضوع قتل میترا استاد بدست محمد علی نجفی، بارها گفته شد آیا این مسئله آنقدر اهمیت داشت که تا این حد بدان پرداخته میشود؟ پاسخ از نظر من مثبت است چرا؟ به این خاطر که پای یک قتل سیاسی توسط مهره ای که دوره ای در راس حاکمیت بوده و از سوی دیگر یک زن را بقتل رسانیده و دنیا میداند بقای این حکومت در ایران به مسئله زن ( فارغ از موقعیت طبقاتی، سیاسی و اجتماعی زن ) گره خورده است. اما برای کسانیکه این مسئله برایشان اهمیت چندانی ندارد، خواسته یا ناخواسته این واقعه را در دایره مسایل شخصی دو نفر و اینکه از نزدیکان و کاربدستان حکومت بوده اند نهایتا به این نتیجه میرسند که بگویند:

“بگذار از همدیگر بکشند ما که بخیل نیستیم”.

آیا چنین موضع و واکنشی بمعنای شانه بالا انداختن در برابر یک معضل عمیق اجتماعی بنام زن و ستم کشی زن در قوانین اسلامی نیست؟

در همین رابطه اخیرا ویدئو کلیپی از آذر ماجدی مسئول سازمان آزادی زن را گوش دادم تا از زبان کسیکه مدعی دفاع از حقوق زن است بشنوم که چگونه به این مسئله میپردازد؟

آذر ماجدی ابتدا از مواضع طبقاتی و انسانی حرف میزند و میگوید: ” اینکه عده ای از چپها هر یک از این دو موضع یعنی بخشی آنرا طبقاتی و بخشی آنرا از زاویه انسانی بررسی میکنند غلط است”. او بعد از نقد از چپها، این واقعه را بی اهمیت جلوه داد و آنرا با دعوای دو باند مافیای قاچاق در یکی از کشورهای آمریکای لاتین مقایسه کرد و میگوید: “هم قاتل و هم مقتول متعلق به یک شبکه مافیایی بودند. قتل میترا استاد هیچ ربطی به ستم کشی زن در ایران ندارد”. چندین بار به این اشاره میکند که: ” اینها همگی جانورند، جامعه را کثیف کرده اند، عفونت، تعفن و کثافت ازشان میبارد و این نمایشی مضحک بود”.

آذر ماجدی در ادامه میگوید: “این دو نفر یعنی ( نجفی و میترا ) جزو مافیا بودند و برای من این اتفاق یک ذره مهم نبود چون اینها انسان نیستند”.

(نکات فوق نقل به معنی از سخنان آذر ماجدی در این ویدئو بود.)

 علاقمندان به شنیدن سخنان او را به صفحه آذر ماجدی رجوع میدهم.

 

این واقعه از نظر من زوایای متعدد و متنوعی دارد و تنها چپ غیر سیاسی و ایدئولوژيک است که چنین واقعه ای را در دایره صرف طبقات مورد ارزیابی قرار میدهد. این نگرش و این متد همچنان قتل خانواده تزار را مشروع و موجه میداند. حتی اعدام انقلابی را موجه میداند و از این دریچه در انجماد ایدئولوژیک – طبقاتی قرار دارد که وقایعی از این دست را با این تلقیات مورد بررسی قرار میدهد.

مستقل از اینکه نجفی و میترا از بدنه نظام و متعلق به طبقه حاکمه بودند یا نه باید گفت قتل قتل است. آدم کشی و گرفتن جان یک انسان جنایت محسوب میشود حتی اگر باندهای مافیایی آنرا انجام داده باشند قطعا نمیتواند برای کسی جای خوشحالی باشد که دو نفر بقول آذر ماجدی “متعفن، کثیف و عفونت زا” که تاثیرات آن در اوضاع سیاسی اجتماعی کنونی در ایران بازتاب عمیق و گسترده ای داشته است گویا نباید مهم باشد.  

کمونیست ها در این مسایل دخالت فعال، موثر و ریشه ای میکنند. حرف خود را میزنند و تلاش میکنند جان کسی گرفته نشود. برای اینکه جامعه را از هر قتل و جنایتی چه حال و چه در مقطع تحقق یک جامعه سوسیالیستی آنرا محفوظ و سالم نگه دارند.

این اتفاق در ایران تحت حاکمیت یک رژیم زن ستیز ( حال چه از میان طبقات بالا و مرفه بوده باشد چه از بخش پایین جامعه ) روی داده است. اگر این قتل توسط همسر مارگارت تاچر در انگلستان صنعتی و تماما سرمایه داری هم رخ دهد و مارگارت تاچر بعنوان زن و بعنوان نخست وزیر یک کشور صنعتی سرمایه داری که قوانین اسلامی در آنجا حاکمیت ندارد بقتل میرسید، بطور کنکرت بعنوان یک قتل و گرفتن جان یک انسان توسط شخص دیگری آدمکشی محسوب میشود و اگر در یک چنین حالت فرضی گفته میشد که کمونیستها یا هر جمع آدم منصف این پرونده را بررسی و به سرانجام برسانند قطعا آن جمع از کمونیستها یا هیئت منصفه منصف از جنس ما، بعد از بررسی و روند پروسه قضایی، همسر مارگارت تاچر را بعنوان قاتل به افکار عمومی معرفی و میزان جرم او ( بغییر از اعدام و حبس ابد ) را برای او مشخص میکردند با این تفاوت که در انگلستان قوانین اسلامی حاکم نیست اما در ایران بند ناف این حکومت به کوچکترین تحرک زن در جامعه گره خورده و تمام تار و پود این نظام به لبخند زن، به صدای کفشهایش، به میزان آرایش، به نحوه آدامس جویدن و چگونگی مراوده اجتماعی اش پیوند خورده است.  نه اینکه بگویند “اینها انسان نیستند کثیف و عفونت زا هستند سر سوزنی برای ما مهم نخواد بود و یا بگذار از همیدیگر بکشند”؟!  

اگر کسی این را متوجه نباشد که موقعیت و جایگاه زن در ایران تحت حاکمیت قداره بندان اسلامی و ضد زن به قوانین تصویب شده آن که چهل سال است میکوشد بر سر تمام زنان حاکم کند و به اجرا درآورد گره خورده است، ستم کشی بر زن را نفهمیده است. آذر ماجدی فکر میکند با نامیدن زن مرفه و زن فقیر و طبقاتی خواندن آن گویا همه چیز را در مورد موقعیت فرو دست زن در ایران توضیح داده است. این همان درک و متدی است که بمناسبت روز جهانی زن در ایران از مزد برابر در مقابل کار برابر زنان و مردان سخن میگفت و قادر نبود این را بفهمد که همان مزد پنج برابر زیر خط فقر کارگر مرد هم بمدت یکسال پرداخت نمیشود.

موقعیت کشورهایی چون ایران، افغانستان، پاکستان، عراق، عربستان و امثالهم را نباید با انگلستان، اروپا و آمریکا مقایسه کرد. این یک کلیشه برداری ایدئولوژیک در دنیای چپ غیر سیاسی است که با چنین رویکردی است که نمیتواند چنین واقعه ای را در جایگاه خود برای مخاطبینش بدرستی توضیح دهد در نتیجه ناچار است همچنان در گردونه طبقات و ایدئولوژی بدور خود بچرخد.

اگر یک مدافع جدی و پیگیر مسایل زنان بخواهد چنین واقعه ای را بطور کنکرت در جامعه تحت حاکمیت یک رژیم زن ستیز رو به مخاطب خود توضیح دهد قبل از هر چیز باید به مناسبات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه بویژه قوانینی که اساسا برگرفته از خزعبلات قرآن در مورد موقعیت زن که منشا و منبع تمامی مصائب و رویدادهای موجود در جامعه است را باید توضیح دهد. آنگاه بر بستر این وارد آن واقعه معین شود.

در این ماجرا، چه میترا قاتل میبود یا نجفی، یک قتل سیاسی، و اینجا یک قتل علیه یک زن بمعنی عام صورت گرفته است. فرقی نمیکند میترا همسر کدام مهره فاسد رژیم باشد. اینجا است که میشود وارد جایگاه قتل توسط مرد یا زن بر بستر یک قتل سیاسی شد و کاملا به کل جامعه ربط دارد. هر اتفاقی در ساختار این حکومت، از دزدی، ترس از افشای اختلاس و بالا کشیدن هستی مردم، قتل، گران شدن شیرخشک بچه، رنگ موی زن و رنگ لباس و ناخنهایش، همه و همه به مردم به کارگران و به نیروهای سیاسی و کمونیستهای جدی و پیگیر در جدال هر روزه شان با حاکمیت مربوط است. با گفتن: ” برایم مهم نیست” نشان خواهی داد ستم کشی بر زن در حکومت اسلامی را نمیشناسی و در بهترین حالت همچون رسانه های سطحی نگر آنرا به یک جدال خانوادگی و شخصی تقلیل خواهی داد.


میترا استاد فارغ از اینکه چه مقام یا موقعیت حکومتی میداشت و یا بفرض اینکه او شهردار میبود و نجفی در پست وزیر آموزش و پرورش و قتل از سوی میترا انجام میشد، آذر ماجدی و یا هر کس دیگری که خود را مدافع حقوق زن ( علیرغم موقعیت طبقاتی و شغلی او ) میداند نباید تردیدی میداشت که قوانین اسلامی حکومت نهایتا میترا را همچون ریحانه، همچون دلارا و دیگر زنان با مجازات مرگ روبرو میساخت. در چنین حالتی آیا دل کسانی که میگویند اینها کثیف، متعفن و غیره هستند خنک میشد؟ لابد برای این دسته از “مدافعین حقوق زن” هرچه باشد میترا استاد از بالایی ها بوده بدون اینکه به این فکر کنند که چنین عملی در جامعه تحت حاکمیت یک رژیم متحجر که با قوانین زن ستیز سرپا مانده است، این زن ستیزی را بعنوان یک پدیده مشخص نهادینه تر میکند.

در مورد مرد قاتل چه وزیر و وکیل باشد چه یک فرد فقیر و ساده، اجرای این قوانین اسلامی در مورد مرد صدق نمیکند و با چای و شیرین و تعظیم در مورد بالایی ها و با چند ماه حبس در مورد پایینی ها قضیه تمام خواهد شد.

چند ده زن را باید اسم برد که برای دفاع از حرمت و کرامت انسانی خود ناچار به انجام قتل غیر عمد در مقابل مردانی با موقعیت شغلی بالا و مردانی که در سطح پایین جامعه بودند که به اعدام و حبسهای طولانی توسط حکومت اسلامی محکوم شده اند؟

برای جمهوری اسلامی بریدن صدای زن، اعدام زن، زندانهای طولانی مدت و غیره ابتدا بساکن ابدا طبقاتی نیستند. صرف زن بودن در حکومت اسلامی نوعی جرم است. قوانین اسلامی حکومت آن فاکتوری است که در راس تمامی مسایل و اینجا مسئله زنان، فرا طبقاتی حرف اول و آخر را میزند و متاسفانه مد نظر این دوستان بویژه در خصوص مسایل زنان ابدا قرار نمیگیرد. همین قوانین است که دست مرد را در کشتن زن باز گذاشته است. آیا آندسته از مردان که قتل های ناموسی انجام داده اند مقام و موقعیتی نظیر وکیل و وزرا داشته اند؟ بسیاری از مجرمان قتلهای ناموسی در میان طیف بشدت ضعیف در پایین جامعه و از بخش فقیر بوده اند. با این تفاوت که در مقابل آنان تعظیم، چای و شیرینی در کار نیست. کافی است قاتل زن مرد باشد تا با آسودگی تمام بعد از انجام جنایتش خود را در حمایت قانونگزاران زن کشی که دست او را در قتل زن باز گذاشته اند احساس کند.

میخواهم بگویم که مسئله زن در حکومت اسلامی قبل از اینکه جنبه طبقاتی داشته باشد دارای پتانسیلی عمیقا ضد انسانی و متکی بر قوانین و فرامین اسلامی است. در نظام جمهوری اسلامی کافی است زن باشید چه بورژوا چه کارگر. قوانین اسلامی در مقابل هویت طبقاتی قتل عمد توسط مرد  کور است و طبقات را نمیشناسد. مباح و مشروع است همانطور که به همان میزان نیز در مقابل هویت طبقاتی قتل غیر عمد توسط زن نیز کور است و برعکس جزایش قصاص و اعدام است. قتل عمد توسط مرد مشروع و قتل غیر عمد توسط زن پاسخش در قوانین اسلامی قصاص است.  اگر کسی این را نبیند و شانه هایش را در مقابل جنایت علیه زن در نظام جمهوری اسلامی بالا بیندازد همان اندک درک و نظر طبقاتی اش هم بدرد هیچی نمی خورد و نهایتا خواهد گفت: “یک سرسوزن برای من مهم نیست و هیچ ربطی به ستم کشی زن ندارد”.

اینکه بنیاد ستم کشی زن را باید در مناسبات سرمایه داری دید و توضیح داد یک مسئله عام برای نشان دادن ریشه یابی این ستم است. تنها کسانی این بعد از مسئله را میبینند که بازتولید کنندگان این ستم در ظرفیت قوانین اسلامی که عمیقا زن را انسان محسوب نمیکند و او را مستحق هر گونه رفتار شقاوت آمیزی میدانند نگاه نمیکنند. به این خاطر است که گویا زنان بخش مرفه جامعه از هرگونه گزندی ( قوانین اسلامی ) در امان هستند.

زنان در ایران تحت یک مناسبات سرمایه داری حتی شبیه ترکیه زندگی نمیکنند که جایگاه مبارزه طبقاتی زنان را با آن مقایسه کرد و توضیح داد. موقعیت زن در جامعه ایران و کشورهای اسلام زده ویژه است و این را باید فهمید. در نظام اسلامی ضد زن که ماهیتش بر آپارتاید جنسیتی شکل گرفته است کافی است زن باشید.

به همسران زن تمامی مقامات حکومتی نگاه کنید. همه آنان از نظر اقتصادی در ناز و نعمت، در رفاه، در خوشگزرانی و بهرمند از تمامی امکانات که هستی و دسترنج نود و نه درصد جامعه است بسر میبرند. با این وصف بر پهنه این رفاهیات و ناز و نعمت، از نظر سیاسی، اجتماعی، انسانی و جنسیتی همچنان درجه دو، برده جنسی، تحقیر شده، و محروم از حقوق برابر با همسران خود هستند. اینکه خود آنان عمیقا این را پذیرفته اند و حتی در بقای این نظام شریک و سهیم هستند نمیتواند و نباید این مهم را از نظر دور دارد که ساختار اسلامی نرینه ها حتی به همسران خود شبیه حیوان مینگرند. آیا این به ستم کشی زن بعنوان جنسیت ربطی ندارد؟ وقتی کسی میگوید “برایش مهم نیست” معنی جز این ندارد که بگوید همسران کاربدستان حکومتی مستحق تبعیض جنسیتی هستند بگذار همچنان برده و درجه دو و چهار زن در کنار یک آیت الله مفتخور و کلاش به زندگی خود ادامه دهند؟! چنین رویکرد و درکی از تلاش برای رفع ستم و نابرابری زن در جامعه تحت حاکمیت قوانین اسلامی و ضد زن ابدا درک و رویکردی مسئولیت پذیرانه نیست و نمیتواند در قامت صاحب جامعه به معضلات عدیده زنان پاسخ روشن و راهگشا بدهد.

نتیجتا اینکه در بررسی و پرداختن به مواردی نظیر مسئله میترا و نجفی باید دید که این قتل و این جنایت در ایران تحت حاکمیت اسلامی رخ داده است. با اینکه هر دو در مقام و موقعیت شغلی بالا بوده اند، انجام این قتل توسط نجفی نرینه با تعظیم و تشکر همراه است اما اگر میترا این قتل را انجام میداد طناب دار در انتظارش بود.

این همان ویژگی در مناسبات حاکم بر جامعه ایران است که با اتکا به قوانین اسلامی زن را اگر قتلی انجام داده باشد و حتی در مقام وزیر و وکیل باشد باز هم او را بنا به قوانین اسلامی “به جزای اعمالش خواهند رساند”. این آن ویژگی ای است که متفکرین چپ غیر سیاسی و ایدئولوزیک حتی در عرصه مسایل زنان در ایران نیز قادر به درک آن نیستند.

شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۸

اینرا هم بخوانید

دست چپاولگران حکومتی از منابع انرژی کوتاه – عبدل گلپریان

مندرج در ژورنال شماره ۸۸۱ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …