در اوخر ماه سپتامبر گذشته “العربيه.نت” در گزارشى اختصاصى از کشته شدن فرمانده سابق ارتش سایبری ایران، محمد حسين تاجيک، در عملیاتى توسط نهادهايى در داخل وزارت اطلاعات، در تير ماه گذشته پرده برداشت.
روح الله زم، روزنامه نگار و فعال اصلاح طلب نزديک به سران جنبش سبز، که اين خبر را براى ” العربيه.نت” ارسال کرده بود در مصاحبه ى جديد که با وى انجام داديم ضمن فاش کردن جزييات بيشترى از تاجيک که يکى از منابع اطلاعاتش از داخل دستگاههاى امنيتى نظام بود، گوشه اى از فعاليتهاى سايبرى قرارگاه امنيتى “خيبر” عليه کشورهاى مختلف را بازگو کرد.
س: آقاى زم، در ماه سپتامبر گذشته شما اولين کسى بوديد که خبر کشته شدن محمدحسين تاجيک توسط نهادهايى در داخل وزارت اطلاعات را گذشته منتشر کرديد. در نوشته هايتان هم دلايل تصفيه تاجيک را متهم کردن وى به بيرون دادن اطلاعات دست اول امنيتى از داخل نهادهاى اطلاعاتي – امنيتى ايران به خارج را عنوان کرده بوديد. نوع و اهميت اين اطلاعات در چه بود؟
ج: من معتقد نیستم که محمدحسین تاجیک اطلاعاتی را از کشور به بیرون نشت داده است. ما شاید یکسال با هم ارتباط داشتیم. این ارتباط تنوعات خاصی داشت. از دعوا و قهر بود تا حس نوع دوستی و کمک از جانب من به محمدحسین، احساس میکردم که باید به او کمک کنم و اون دست یاری به سوی من دراز کرده، در همین نوسان مراودات هر روزه، با هم درد دلهای زیادی کردیم. گاهی این صحبتها ضبط میشد، گاهی من ضبط نمیکردم. ضبط مکالمات را با اجازه خود او انجام میدادم. این مکالمات حاوی صحبتهای دوستانه بود و سؤالات بیشمار من درباره پشت پرده برخی اتفاقات، خود او درخواست میکرد که من ضبط کنم. از آینده اطلاع نداشت، نمی دانست چه بلایی بر سرش میآید، میگفت ضبط کن که بعدها هر طور صلاح دیدی از این اطلاعات بهرهبرداری کنی. اینها همه مرا متقاعد کرد که محمدحسین تاجیک اگر از کشور خارج میشد و میخواست که علیه ایران فعالیت کند، میتوانست «اسنودن ایران» باشد. اما به هر حال سیستم امنیتی اجازه نداد چنین نیرویی با این حجم از اطلاعات و سطح توانایی خود را به بیرون از کشور منتقل کنند. هر چند او بارها اظهار کرده بود تا مشخص شدن شرایط پروندهاش، قصد خروج از کشور را ندارد. محمدحسین به دلیل شناخت خاص خود از شرایط «رصد سایبری» در میان نیروهای اطلاعاتی کشور، بارها اظهار کرده بود که اگر من بلایی به سرم آمد یا روزی نبودم، اولین خبر مرا در وبسایت العربیه منتشر کن. بر سر این موضوع بارها با هم بحث کردیم. صدای او به طور دقیق هنوز در گوشم است که میگفت: دو رسانه «از نان شب واجبتر» در ایران روزی چند بار رصد میشوند؛ ۱- العربیه ۲- بی بی سی فارسی.
س: شما گفته بوديد که ايشان مسؤوليت جانشين قرارگاه “خيبر” بود؟ اين قرارگاه به چه منظور تأسيس شده بود؟
ج : قرارگاه خیبر با هدف متمرکز کردن نیروهای فنی آفند و پدافند سایبری حدودا در سال ۱۳۹۰ با ترکیبی از نیروهای فنی سایبری معاونت فنی وزارت اطلاعات، معاونت سایبری سازمان اطلاعات سپاه پاسداران و نیروهای فنی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ایران تشکیل شد. عمده فعالیت قرارگاه خیبر، آفند و پدافند سایبری بود که در کشورهای مختلف انجام میشد. این قرارگاه در واقع یک قرارگاه متمرکز اطلاعاتی و عملیاتی سایبری است که هر نهاد امنیتی در آن نیروهای خودش را دارد و این نیروها در واقع با هم همکاری میکنند. از بانکهای اطلاعاتی این قرارگاه نیز، هر نهاد امنیتی در صورت لزوم بهرهبرداری اختصاصی خواهد داشت.
س: معاونت سايبرى وزارت اطلاعات و ارتش سايبرى و نهادهاى مشابه آنها در اطلاعات سپاه چه فعاليتهايى را در کشورهاى مختلف دنبال مى کنند؟
ج: به طور مشخص تا جایی که من اطلاع دارم عملیاتهای حمله به مراکز مهم آمریکا از جمله آفند سایبری به چندین سد، چندین بانک مهم آمریکا و نیروگاههای برق… که چند ماه پیش توسط دولت آمریکا اعلام و اطلاعرسانی شد و منجر به تحریم ۴ هکر ایرانی گردید، از سوی این قرارگاه انجام شده بود. همچنین حملات سایبری متعدد به بانکها و مراکز آماری عربستان سعودی، قطع کردن ۱۲ ساعته برق کشور ترکیه، حمله به مراکز و ماهوارههای متعدد اسراییل و … از سوی قرارگاه خیبر انجام شده است. در خصوص برخی از این حملات اسنادی وجود دارد که رسمی است و این حملات را تأیید میکند، این اسناد در مکانهای امنی گذاشته شده که اگر زمانی مورد حمله فیزیکی قرار گرفتم یا تهدیدات مکرر جمهوری اسلامی علیه من عملی شد، پس از بازگشایی رمز، در فضای رسانههای داخل و خارج کشور منتشر خواهد شد. اگر هم که به فضل الهی زنده ماندیم، مجموعه این اطلاعات را در کتابی که قصد گردآوردی و تدوین آن را دارم، منتشر خواهم کرد. اگر بخواهیم به سؤال شما بازگردیم، در واقع محمدحسین تاجیک جانشین قرارگاه خیبر بود که پس از فرماندهی قرارگاه، هدایت آن را بر عهده داشت. به عبارت بهتر او فرمانده ارتش سایبری ایران بود.
س: شما در اظهارات سابق خود از محمد تاجیک (پدر مقتول) با نام مستعار امنیتی (حاج ولی)، و فعاليتش به عنوان عضو ارشد سپاه قدس در مصر و يمن و کشورهاى عربى نام برده بوديد ، نوع اين فعاليتها چه بوده و هست؟
ج: حاج «محمد تاجیک» با نام سازمانی «حاج ولی» پدر محمدحسین بود. او از نیروهای قدیمی وزارت اطلاعات (واجا) است، در ابتدای انقلاب سال ۱۹۷۹، جزو نخستین افرادی بود که ساختمان ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) را تصرف کرد. این ساختمان اکنون محل فعلی وزارت اطلاعات است. او جزو تیم سه/ چهار نفره معاونت ۱۵ وزارت اطلاعات بود (معاونت برون مرزی). این معاونتها اکنون تغییر نام دادهاند، اما نیروهای وزارت اطلاعات هنوز آنها را غالبا با نام قدیم صدا میزنند. در دهه ۶۰ شمسی، «حاج ولی» به همراه دو سه نفر از همکارانش به یکی از کشورهای عربی سفر کرد و سه نفر از نیروهای مذهبی و تحصیلکرده در دانشگاههای قاهره و پاکستان را شناسایی و آنها را جهت همکاری با وزارت اطلاعات ترغیب و به استخدام خود درآوردند. این سه نفر از پایه گذاران القاعده بودند و همهی آنها در عملیاتهای مختلف کشته شدند. آخرین آنها «ایمن الظواهری» بود که چندی قبل در حالی در مرز ایران مورد ترور نیروهای آمریکایی قرار گرفت که ویزای ایران در گذرنامهاش ثبت شده بود. خب ما از این همکاریها اطلاع داشتیم.
س: در مصاحبه اى شما گفتيد که ” حاج ولى ” در بهشت زهرا ناظر دفن پسرش بود اما سر خاک پسرش حاضر نشد. دليلش چه بود؟
ج: من مطلع شدم پس از مرگ محمدحسین تاجیک او به پزشکی قانونی منتقل شد. اجازه کالبد شکافی را وزارت اطلاعات نداد و علت مرگ «ایست قلبی» اعلام شد. خب این یک دروغ آشکار بود، چون تنها سه ساعت پیش از مرگ محمدحسین، من در حال صحبت با وی بودم و او گفت که ساعت ۱۴، پدرم به همراه یکی از همکاران «حفاظت اطلاعات وزارت اطلاعات» به منزلم میآیند تا درباره پروندهام صحبت کنیم. گزارش پزشکی قانونی ساعت مرگ را ساعت ۱۵ قید کرده و در حالی علت مرگ را ایست قلبی عنوان کرده که محمدحسین اساسا مشکل قلبی نداشت. او روزی ۱۲-۱۵ قرص مسکن قوی آرام بخش مصرف میکرد. به دلیل شدت شکنجههای وارده در بازداشتگاه ۶۶ سپاه، بازداشتگاه وزارت دفاع و بند ۲۰۹ زندان اوین، دکتر معتمد وزارت اطلاعات که از قضا برادر زاده آیتالله خامنهای است، وضعیت او را «حاد» تشخیص داد و داروهای سنگینی نیز برای وی تجویز کرد. من تمامی نسخههای پزشکی او را دارم. در هیچ نسخهای، دارویی برای بیماری قلبی برای وی تجویز نشده و این اساسا دروغی آشکار است. در برابر غسالخانه بهشت زهرا، پدر وی حاضر بوده اما هیچ ناراحتی از قتل فرزندش نداشته، خیلی ریلکس بوده، با جنازه بر سر مزار فرزندش رفته، در فیلمی که من از تشییع و تدوین محمدحسین تاجیک دارم هیچکدام از اقوام وی جز مادرش بر سر مزار نیست. چون برادرانش با محمدحسین اختلاف نظر داشتند و معتقد بودند پرونده تشکیل شده برای محمدحسین، به حیثیت و تجارتهای بزرگشان آسیب زده و حتی بر سر این موضوع با وی منازعات شدیدی شدیدی داشتند. علیای حال، پدرش که در صحنه قتل فرزندش حاضر بوده و به احتمال بسیار زیاد، خود فرزندش را به قتل رسانده، با خیال راحت در زیر درختی ساندیس میخورد و وقتی سنگ قبر را گذاشتند و روی پسرش خاک ریختند، صحنه را ترک کرده است.
س: گويا به دليل نوع انجام این عملیات و امنیتی بودن آن، وتصفيه عوامل داخلى غير مر غوب ، این قتل حکومتی تا به حال در هیچ رسانه داخلى بازتاب نداشته ، دليلش به نظر شما جيست؟.
ج : معمولا این قتلها در داخل کشور به هیچ عنوان رسانهای نمیشود.من به یاد ندارم که قتلهای امنیتی به جز در مواردی بسیار نادر مانند خودکشی یا قتل «سعید امامی»، رسانهای شده باشد. من خود نیز از ابتدا به این قتل شک داشتم. دلیل عمدهای که سه ماه از تاریخ قتل تا نخستین خبر درباره قتل محمدحسین تاجیک طول کشید این بود که من گمان میکردم این قتل «صحنه سازی» است، تصورم این بود که تاجیک با نقشه از پیش تعیین شده وزارت یا سپاه به من نزیک شده و حالا قصد دارند با سناریوی قتل، در واقع من را فریب دهند و او را اصطلاحا «سفید» کنند و پس از انتشار خبر، هویت دیگری برای او بسازند. چون محمدحسین در لیست قرمز اسراییل برای ترور بود. او یکی از افرادی بود که به دلیل خنثی کردن ویروس «استاکس نت»، مورد تهدید مکتوب موساد قرار گرفته بود و نمیتوانست از کشور خارج شود. همه این ملاحظات باعث شد از ابتدای قتل او، من با شک برخورد کنم. اما در آن سه ماه اتفاقاتی افتاد و من با چندین منبع قتل او را چک کردم. همگی پس از مدتی این قتل را تأیید کردند. این منابع نیز هم را نمیشناختند و در واقع پس از چک کردن قتل با منبع ششم یا هفتم بود که به یقین رسیدم او کشته شده. البته من پس از رسانهای شدن موضوع، منتظر تکذیبیههایی از نوع «دروغ» آن بودم. معمولا در این حوادث یا اطلاعرسانیها، سریعا از جانب برخی، تکذیبیه صادر میشود که ما بر اساس حرفهمان میدانیم این تکذیبیهها دروغ است و به آن هم عادت داریم. چون اسنادی در دست داریم که نمیتوانیم آنها را (به دلیل حفاظت از منبع) منتشر کنیم، ولی با تعجب دیدم این موضوع تکذیب نشد. حتی یکی از مقامات بلندپایه کشور از طریق یک واسطه به من پیام داد که اسناد قتل محمدحسین تاجیک را در اختیارش بگذارم تا این قتل را پیگیری کنند، اما از آنجا که معمولا از ارتباطات اینچنینی حذر دارم، اظهار کردم اسناد را در برنامهی «صفحه آخر» تلوزيون صداى امريکا و «وبسایت العربیه» منتشر میکنم و شما میتوانید پس از انتشار رسمی، از آنها برای پیگیری قتل بهرهبرداری کنید.
س: طبق گفته هاى شما پروندهء تاجیک پیش از قتل او، مدت زیادی در «معاونت امنیت» دفتر آیت الله علی خامنهای قرار داشت و قرار بود وی از عفو رهبری استفاده کند، اما چند روز پیش از قتل او، پاسخ این دفتر برای «استفاده از عفو رهبری» منفی اعلام شد. علت چه بود؟
ج : آقای خامنهای از طریق مسئول دفتر امنیتیاش آقای «شاهرخ» و معاون وی، به تاجیک خبر داده بود که من با عفو تو مشکلی ندارم. اما باید تکلیفت را روشن کنی؛ یا میخواهی در سپاه امام حسین باشی یا در سپاه یزید! که محمدحسین گفته بود این چه حرفی است؟ من از اول هم در سپاه امام حسین بودهام. حتی روز نیمه شعبان که رهبری معمولا ملاقاتهای عمومی و خصوصی در حسینیه و منزل خود دارد، محمدحسین را دعوت کرده بودند و خیلی امید به عفو رهبری داشت. اما در آخرین لحظات (اوایل تیرماه)، حفاظت اطلاعات وزارت اطلاعات با عفو محمدحسین مخالفت کرد و گفت باید در دادگاه حاضر شود و به ابهامات پروندهاش پاسخ گوید و اینطور شد که تنها ۵ روز پیش از جلسه دادگاهش توسط حفاظت اطلاعات وزارت اطلاعات در منزلش در شرق تهران به قتل رسید.
س: بنا به اطلاعاتى که شما ارائه داديد تاجیک عضو “سپاه قدس” بوده و دوستى ديرينه اى با قاسم سليمانى داشته و در انجام مأموریتهای خود طی سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۹۲ با سازمانهاى مختلف مرتبط با سپاه قدس در منطقه خاورميانه هاى و سرويسهاى اطلاعاتى مخلف همکاری کرده است. نوع اين ماموريتها و همکارى ها چه بوده است؟
ج : بخش عمدهای از همکاریها و عملیاتهای محمدحسین تاجیک به طور مشخص مربوط به حزبالله لبنان بود. او دوستی بسیار خوبی با اعضای شورای مرکزی حزبالله لبنان داشت. سیدحسن نصرالله را بسیار دوست داشت و از وی همیشه با احترام توأم با محبت و مهربانی یاد میکرد. مشخص بود که با انان رابطه عاطفی داشته است. با پسر قاسم سلیمانی نیز دوستی صمیمی داشت. حتی به شهرک شهید دقایقی که نزدیک به تپههای شیان است و منزل قاسم سلیمانی به همراه ۴۰-۵۰ فرمانده ارشد سپاه آنجاست، تردد داشت. با قاسم سلیمانی بارها در زیر زمین منزلش ملاقات کرده بود و … اما همه این نزدیکیها و علقهها باعث نشد که جمهوری اسلامی وی را حذف نکند. در واقع در ساختار امنیتی جمهوری اسلامی کوچکترین خطا یا پرونده سازی مقامات مافوق یا هم عرض، به راحتی موجب قتل افرادی میشود که سالها با اعتقاد به این سیستم خدمت کردهاند و هیچکس هم از قتل آنان مطلع نمیشود. قرار هم نبود من از قتل محمدحسین تاجیک مطلع شوم. در واقع اگر او به سمت من نمیآمد و دست دوستی نمیداد، قتل او نیز مانند سایر قتلها مکتوم میماند و هیچکس از آن مطلع نمیشد. حتی مادر پیر او نیز از آسیب بازجوییها و شکنجهها در امان نماند و تنها چند روز پس از قتل پسرش، با پرونده سازی شوهر سابقش (حاج ولی) او را به وزارت اطلاعات بردند و شکنجه کردند و زانویش را شکستند. اکنون نیز مشخص نیست این مادر زنده است یا زیر شکنجه کشته شده است.
س: شما با انتشار عکس و نوشته هايى از کشته شدن محمد حسين تاجيک ، که وى را دوست خود عنوان کرده بوده ، گفته بود که وى توسط يک نهاد امنيتى کشته شده و گفته که تهدیدها عليه خود شما از سه ماه قبل آغاز شده است. آيا اين تهديدات به دليل درز اخبار امنيتى بوده و آيا اين تهديدات هنوز ادامه دارد؟
ج : ببینید من شغل و حرفهام رسانه است. منتهی نوع کار من با بقیه روزنامهنگاران متفاوت است. این تفاوت ناشی از اطلاعات خاصی است که در دسترس من قرار میگیرد. این اطلاعات در بسیاری مواقع با سند همراه است. اسنادی که شاید به جرأت بتوان گفت در اختیار هیچ روزنامهنگاری در خارج کشور قرار نمیگیرد یا حتی کسی رنگ آنها را هم نمیبیند، با این توضیح، نوع روزنامهنگاری من به روزنامهنگاری افشاگرانه تبدیل شده. اخباری که به وسیله من منتشر میشود پس از مدت کوتاهی موجب واکنشها بسیاری در کشور میشود. من در فاصله بین قتل محمدحسین تاجیک تا رسانهای شدن خبر قتلش (۳ ماه) از طریق شش یا هفت منبع امنیتی و نظامی (که داخل کشور هستند) از طرح مشترک وزارت اطلاعات، سازمان اطلاعات سپاه و نیروی قدس برای ربایش خود مطلع شدم. نخستین «هدفگزاری» این سه مرکز امنیتی برای «ربایش» من از کشوری نزدیک به ایران برنامهریزی شده، قرار است در صورتی که نتوانند مرا از کشوری نزدیک به ایران ربایش کنند، در اروپا مرا به قتل برسانند. این قتل نیز نه مانند میکونوس به طور رسمی توسط جمهوری اسلامی، بلکه قرار است طی همکاری اطلاعاتی با «جهادیستهای وابسته به داعش و النصره» صورت گیرد. در مرحله بعد طرح این است که طوری به قتل برسانند که «نزاع شخصی» جلوه کند، مثلا یک هندی، چینی یا پاکستانی طی حادثهای مرا بزند و بعد از آن هم مقداری مواد مخدر در اتومبیل بگذارند و بگویند نزاع بر سر مواد مخدر اتفاق افتاده و … برای این کار هم برنامه ریزی کردهاند. یک پرونده قطور در معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات برای من تشکیل دادهاند و سرتیم عملیات من نیز «حمید دلبر» با نام مستعار «حمیدی» است. این فرد با نامهای متعددی از جمله «دکتر محقق» به کشور آلمان تردد دارد و قرار بود تابستان گذشته خانمی را برای من «طعمه» کنند تا در جایی با او قرار بگذارم و تیم عملیاتی روی این ملاقات سوار شود. اما من متوجه شدم و قرار را کنسل کردم. مدتی بعد قرار بود خانمی در ترکیه با من قرار بگذارد که با او هم قرار نگذاشتم و او هم طعمه و منبع وزارت بود که در وقت خود شرح خواهم داد. همین خانم بود که وقتی متوجه شد بنده از طرح آگاه شدم نزد دکتر خزعلی رفت و با مظلوم نمایی پروژه وزارت اطلاعات را گزارش داد تا اگر من نام وی را رسانهای کردم، بهانهای برای فرار داشته باشد. از قضا همین فرد بود که باعث قتل محمدحسین تاجیک شد و…. تهدیدات من هنوز به خاطر «افشای قتل محمدحسین تاجیک»، «ترس و ابهام نیروهای امنیتی از نوع اطلاعاتی که به خاطر ارتباط با تاجیک در اختیار است»، «نوع فعالیت رسانهای افشاگرانه» و… هر روز بیشتر میشود و این تهدیدات تا ربایش یا قتل ادامه خواهد یافت.
س: شما گفته بوديد که اطلاعات سپاه، واجا و نیروی قدس، قصد انجام “ترورهاى مقدس ” عليه مخالفان براى “پوشاندن حفره هاى امنيتى ” هساتند. اين حفره هاى امنيتى چيست؟
ج : «حفرههای امنیتی» از منظر امنیتی به منابعی گفته میشود که با فردی چون من در ارتباط است. شاید دلیل طرح ربایش همین باشد؛ «یافتن حفرههای امنیتی نظام». حفرههایی که مسئولین امنیتی معتقدند اخبار و اسنادی از طریق آنان در اختیار ما قرار میگیرد و با ربایش میخواهند این حفرهها را بپوشانند یا ببندند. بالاخره افراد منتقد و ناراضی درون سیستمهای مختلف امنیتی، اطلاعاتی و حاکمیتی بسیار هستند. در همینجا فرصت را مغتنم شمرده، دست همه افرادی که قصد خدمت به این مردم ستمدیده از طریق افشای برخی جنایات یا مفاسد حاکمیتی و اقتصادی را دارند، فشرده و از آنان میخواهم که به نوعی ارتباطاتشان را با ما برقرار کنند تا با کمک آنها برخی مفاسد به مردم ایران آگاهیرسانی شود.