بعد از اینکه حبیب رضایی جوان ۳۳ ساله روز ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ خرداد در شهر سلماس به اتهام قتل اعدام شد من مطلبی در این مورد نوشتم و همچنین مصاحبه ای با تلویزیون کانال جدید انجام دادم که در آنجا مخالفت شدید خودم را با اعدام بطور کلی و اعدام حبیب رضایی بطور مشخص اعلام کردم.
حرفهای من در اینستاگرام شخصی ام مورد توجه زیادی قرار گرفت و بازدید کننده فراوانی مخصوصا از شهر سلماس داشت. این خود نشان می دهد که بحث و گفتگو درباره این مسائل چقدر مهم است و اهمیت دارد. بسیاری با من هم عقیده بودند که حبیب رضایی نباید اعدام می شد و عده ای نیز البته مخالف نظر من بودند. در این میان یکی از افراد بسیار نزدیک به خانواده فردین داغستانی، جوانی که حبیب در عالم مستی متهم به قتلش در سال ۱۳۹۷ بود ، طی تماسی از من ابراز گله مندی کرد که چرا من با اعدام حبیب مخالفت کرده ام که من نیز توضیحات مفصلی به صورت نوشتاری به آنها دادم.
اما در همان حالی که عضوی از خانواده داغستانی از من گله مند بود یکی دیگر از سلماس با من تماس گرفت و از دل پر درد مادری می گفت که می خواهد فریاد و دردش به گوش جهانیان رسانده شود. ایشان از مادر نوید فرخ زاده یاد کرد که روز ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ یعنی پنج روز قبل از عید در شهر سلماس اعدام شد. اعدام این جوان ۲۴ ساله بعد از سفر رئیسی جلاد به آذربایجان غربی در اسفند ۱۳۹۹ اتفاق افتاد. این شخص که پای صحبت مادر نوید نشسته بود می گفت که این مادر وقتی شرح حال فرزندش را برایش تعریف می کرده چندین بار با صدای بلند گریسته و خود او اشک ریزان نمی دانسته برای دلداری این مادر داغدار و دل شکسته چه بگوید. ایشان به من گفت که هر کدام از شما نیز پای حرفهای این مادر می نشستید زیر گریه می زدید که این چه نظام و سیستمی است که جان عزیز جوانان ما را یکی بعد از دیگری اینچنین میگیرد. نوید فرخ زاده نیز متهم بود که “سعید پوربدل” را در شهریور سال ۱۳۹۵ به قتل رسانده است. سعید دوست صمیمی نوید بود. اینجا هم در عالم مستی بگو مگو در می گیرد و سعید با ضربات چاقو زخمی می شود و سپس در بیمارستان با کمال تاسف جان می دهد. در این پرونده فرد دیگری هم نقش داشته است ولی به دلیل پارتی بازی وی پس از تحمل سه ماه زندان تبرئه می شود. نوید ۱۹ ساله را چنان در آگاهی مورد ضرب و شتم و شکنجه و فشار قرار می دهند که بالاخره مجبور می شود مسئولیت قتل را بر عهده بگیرد.
نوید فرخ زاده متولد سال ۱۳۷۵ بود و بهنگام رویداد آن اتفاق ناگوار تنها ۱۹ سال داشت. در یادداشتی او ضمن ابراز تاسف شدید از مرگ سعید می نویسد که “از دادستان خواهش دارم که قبل از اجرای حکم مرا سر قبر سعید ببرید تا با او آخرین دیدار را داشته باشم.” چهار سال و نیم آزگار خانواده فرخ زاده برای نجات نوید از مرگ تلاش کردند. ولی نتیجه ای نداشت. می گویند به هر دری زدیم. کسی نبود که ندیده باشیم. شب قبل از اعدام برای طلب بخشش از خانواده مقتول به جلوی درب منزل آنها می روند و در آن ایام زمستان تا ساعاتی بعد از نیمه شب می مانند. متاسفانه در میان بستگان مادری “سعیدپوربدل” یکی دو نفری بودند که اصرار زیادی بر اعدام نوید داشتند. صبح روز اعدام خانواده فرخ زاده به همراه تعدادی دیگر در مقابل زندان تجمع می کنند. مادر نوید به همراه دختر ۱۵ ساله اش با گریه و ضجه التماس می کنند که اجازه دهند برای آخرین بار عزیزشان را ببینند ولی نمی گذارند. نوید پای چوبه دار طلب بخشش می کند و زمانی که جواب منفی می گیرد می گوید: “زودتر تمامش کنید”! خانواده نوید فرخ زاده و بویژه مادر او بعد از اعدام نوید دچار افسردگی شدید شده اند. منبع خبری من می گوید مادر نوید می خواهد که کسی به حرفهایش گوش بدهد. درد و غمش زیاد است. بی قراری می کند. مخالف سرسخت اعدام است و می گوید آخر چطور میشود خون را با خون شست؟
روشن است که وقتی ما با اعدام مخالفت می کنیم به معنای تایید عملی نیست که منجر به مرگ کسان دیگری شده است. از همین رو همواره ضمن مخالفت با اعدام، با خانواده مقتولین نیز ابراز همدردی کرده ایم و اینجا نیز یکبار دیگر با خانواده “داغستانی” و “پور بدل” ابراز همدردی می کنیم. مخالفت ما با اعدام در عین حال ضدیت با نظام و حکومتی است که اعدام کار هر روزه آن است تا حکومتش را سرپا نگه دارد. بخش زیادی از جوانان به دلیل بیکاری و فقر و تبعیض و محرومیت به افسردگی، اعتیاد، روحیه ای عصبی و ناامیدی دچار میشوند. این جوانان در یک نظام آموزشی بزرگ شده اند که بر اساس آموزه های ارتجاعی مذهب استوار است و مملو از خشونت و اشاعه دهنده رفتارهای ضد انسانی است. خشونت های فجیع و هر روزه حکومت از شکنجه تا آدمکشی در خیابان و دار زدن انسان و رفتار بیرحمانه با زنان و شلاق زدن شهروندان و غیره باعث دامن زدن هر چه بیشتر خشونت در جامعه شده است. همه این عوامل و فشارهای ناشی از یک زندگی سخت و دشوار دست به دست هم می دهند و باعث ازدیاد خشونت در جامعه می شود. از همین رو نزاع در میان مردم بیشتر میشود و برخی نزاع ها به جاهای باریک میکشد، به چاقوکشی و قتل منجر میشود. حاکمان اسلامی بجای اینکه در این وسط مسئولیت خود را در ایجاد این شرایط بپذیرند یک نوجوان ۱۷-۱۸ ساله را میگیرند، در دادگاههای بسته و بشدت غیر عادلانه محکوم میکنند، در زندان مورد شکنجه و اذیت و آزار قرار میدهند و بعد جانش را میگیرند. این چرخه خشونت بدینگونه پایان نمی گیرد بلکه ادامه پیدا می کند. این حکومت مهمترین عامل تولید خشونت و دامن زدن به خشونت است. قتل “سعید پوربدل” و “فردین داغستانی” محصول چنین شرایط جهنمی است که جمهوری اسلامی ایجاد کرده است. قاتل اصلی این دو نفر در واقع نه حبیب و نوید و یا کس دیگری که خود این حکومت است که امنیت و آسایش و رفاه و امید به آینده و همه چیز را از جامعه ربوده است و خود عامل آدم کشی دهها هزار نفره در این مملکت است.
جمهوری اسلامی می کوشد با اتکا به قوانین قرون وسطایی قصاص، خانواده های مقتول را شریک جرم و جنایت خود کند و خود را از خشم مردم در امان نگه دارد و در عوض خانواده ها را به جان هم بیاندازد. اما جنگ ما با حکومت است. جنگ اصلی ما علیه بیکاری و فقر است. جنگ ما بر سر رفاه و آسایش شهروندان است. جنگ ما بر سر زندگی خوب و مرفه برای کودکان و نوجوانان با آموزش صحیح و انسانی است. جنگ ما با سنتهای خرافی مذهبی و پوسیده است که از سوی حکومت اشاعه داده می شود. در این جنگ ما باید پشت همدیگر را بگیریم. در این جنگ ما باید به قوانین ضد انسانی قصاص پشت پا بزنیم و شریک جنایت جمهوری اسلامی نشویم. در این جنگ ما باید از زندگی و داشتن یک زندگی بهتر دفاع کنیم. باور کنید شرایط زندگی انسانها بهتر شود زمینه بروز این اتفاقات هم از بین میرود. اگر جوانان آینده ای داشته باشند، شغلی داشته باشند، رفاه و آزادی و تفریح داشته باشند، بجای خرافات مذهبی و فرهنگ عزا و انتقام و آدمکشی، آموزشی انسانی در مدارس به آنها داده شود هم نزاعشان با هم کم میشود و هم یک نزاع ساده به چاقوکشی و قتل منتهی نمیشود. در جنگ برای زندگی و یک زندگی بهتر ما باید یکصدا بگوئیم اعدام نه! هر چه فریاد دارید بر سر حکومت آدمکش و جنایتکار بزنید!
حسن صالحی- سخنگوی کمیته بین المللی علیه اعدام
۳۰ ژوئن ۲۰۲۱