“حدود صد سال پیش، ساختمان ده طبقهای در مرکز شهر نیویورک آتش گرفت و بیش از صد نفر کشته شدند. بخشی از تلفات بیش از انتظار این حادثه، به علت کوتاه بودن نردبانهای آتشنشانی نیویورک بود که تنها تا طبقهی ششم ساختمان میرسید، در حالی که کارخانهی نساجی که حریق از آنجا شروع شده بود، در طبقهی هشتم تا دهم قرار داشت. پلههای فرار ساختمان آنقدر بد ساخته شده بود که با هجوم عدهای از کارگرها از بدنهی ساختمان جدا شد و همهشان درجا ساقط و سقط شدند. صاحب کارخانه بنیاد مستضعفان نبود، اما هر که بود درب پلههای فرار داخل ساختمان را قفل کرده بود مبادا که کارگرها چیزی بدزدند و یواشکی در بروند. بنا به روایات، خیابانهای اطراف پر شده بود از آدمهایی که البته موبایل دوربیندار نداشتند، اما ایستاده بودند و کاری جز نظارهی مرگ دیگران هم از دستشان بر نمیآمد. بعدها در دادگاه، مالکین کارخانه مجبور شدند به ازای هر کشته هفتاد و پنج دلار جریمه بدهند و بعدترش به ازای هر کشته چهارصد دلار از بیمه خسارت گرفتند.
اینها را گفتم که به اینجا برسم: پیامد این فاجعه، جنبشی راه افتاد که مطالبهاش امنیت ساختمانها و فضای کار بود. پای مطالبهشان هم اینقدر ایستادند که حریق کارخانهی تراینگل، شد نقطهی عطف قانونهای پیشگیری از حریق. اصلاً کارکرد سازمان آتشنشانی عوض شد و این سازمان بیشتر از آنکه مسئول اطفاء حریق باشد، موظف به برقراری و اعمال ضوابطی برای پیشگیری از حریق شد. دفتر «پیشگیری از حریق» به عنوان یک نهاد همان موقع در شهرداری شروع به کار کرد و الان، هر ساختمانی برای هر تعمیر ناچیزی هم بدون تأیید این نهاد نمیتواند از شهرداری مجوز بگیرد. نصب آبپاش در سرتاسر ساختمان اجباری شد. ضوابط مسیر فرار ساختمانهای بلند مرتبه سختگیرانه تر شد”.
نویسنده در ادامه راه حل ممانعت از بروز دوباره فاجعه ساختمان پلاسکو را به مطالبه جدی نظیر مطالبه مردم در ماجرای فوق و در خواست حق نظارت دقیق و ایجاد مقرارت سختگیرانه توام با نظارت از مسئولان شهری و مجبور کردن آنان به پاسخگویی در این زمینه منوط کرده است.
لینک ماجرای مورد اشاره در ویکیپدیا:
https://en.wikipedia.org/wiki/Triangle_Shirtwaist_Factory_fire