محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، یک گفتگوی جنجالی با سعید لیلاز داشته است که چندی پیش خواسته و یا ناخواسته بخشهایی از فایل صوتی آن انتشار علنی یافت. پخش علنی این مصاحبه واکنش های گوناگونی را برانگیخته است و پیامدهای متفاوتی بهمراه داشته است. اما سئوال مهم این است که لو رفتن این مصاحبه جنجالی چه ربطی به مردم دارد؟
قبل از هر چیز باید تاکید کنم که افشای این مصاحبه ربط چندانی با مسئله مضحکه انتخاباتی پیش رو جمهوری اسلامی ندارد و حتی اگر چنین باشد تنور مضحکه انتخابات ریاست جمهوری اسلامی را گرم نخواهد کرد. آخرین “انتخاب” مجلس جمهوری اسلامی سوت و کور بود و مضحکه انتخاباتی ریاست جمهوری هم به آن سرنوشت دچار خواهد شد. به نظر می رسد که با بی رونقی مضحکه انتخاباتی جمهوری اسلامی و مقابله مستقیم و هر چه خشن تر و بیرحمانه تر جمهوری اسلامی با مردم، کسب آرای مردم برای حکومت به منظور جلوه دادن مشروعیتش دیگر موضوعیت سابق را ندارد. بخصوص اینکه مردم دارند با صدای بلند در کوچه و خیابان و بی محابا در مقابل دوربین ها اعلام می دارند که دیگر در هیچ مضحکه انتخاباتی رژیم شرکت نخواهند کرد و از نظر آنها داستان انتخاب میان بد و بدتر به پایان خود رسیده است. خامنه ای و جناح مدافع او می خواهد بعد از فتح مجلس و قوه قضائیه، قوه مجریه را هم تماما در کنترل و اختیار خود در آورد. از نظر آنها مهم نیست که مردم به چه میزان در مضحکه انتخاباتی جمهوری اسلامی شرکت می کنند مهم این است که حکومت یک کاسه شود و رقبای حکومتی از قدرت حذف شوند. بعلاوه این معلوم نیست که با پخش این مصاحبه و حرفهای ظریف چگونه قرار است که بازار انتخاباتی گرم تر شود. کسی که بطور قطع از فیلتر شورای نگهبان عبور نخواهد کرد و در آن مصاحبه کذایی تصویر یک آبدارچی را از خود ارائه می دهد چگونه می تواند برای مردم فریبنده باشد تا بدان متوسل شوند؟!
آنچه که انتشاراین مصاحبه نشان می دهد جنگ و نزاع شدید جناحهای مختلف حکومتی برای بقاست. بر خلاف ادعای ظریف جنگ بر سر “میدان” و “دیپلماسی” نیست. محور نزاعهای جمهوری اسلامی بر سر این است که چگونه کشتی به گل نشسته جمهوری اسلامی را از تعرض مردمی که تاکنون با چند خیزش بزرگ آنها را به لبه پرتگاه برده اند نجات دهند. اگر جامعه ایران ساکت می بود، اگر خیزش دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ نمی بود شاید هم محور اختلافات بر سر موضوعات دیگر دور می زد. در واقع این مردم هستند که باعث شده اند یکی از مقامات بلند پایه جمهوری اسلامی سعی کند که خطای نابسامانی کشور را به گردن جناح دیگر بیاندازد و خود را تبرئه کند. جواد ظریف اگر چه در کلیت خود حرف تازه ای نزد که بر ما روشن نباشد ولی جزئیاتی را برملا کرد که اوضاع درهم ریخته جمهوری اسلامی را در مقابل چشم همگان به نمایش می گذارد. نمونه آن چگونگی پرده پوشی جنایت سرنگون کردن هواپیمای مسافربری اوکراینی و خود نقش ظریف برای اینکه بتواند این جنایت را “علاج ” و به عبارتی در انظار جهانیان ماستمالی کند. ظریف در این گفتگو برخلاف تبلیغات رسمی جمهوری اسلامی اعلام می کند که اولا جمهوری اسلامی وسیعا در سوریه حضور دارد و مسئله نه بر سر “دفاع از حرم” بلکه ایفای نقش پیاده نظام در حملات نظامی روسیه در سوریه است. ظریف بطور ضمنی در این مصاحبه می گوید که قاسم سلیمانی نه “سردار ملی” بلکه آلت دست پوتین و دولت روسیه بوده است.
مصاحبه جواد ظریف با سعید لیلاز به هر دلیلی که انتشار یافته باشد جلوه گر گوشه هایی از اختلافات عمیق در جمهوری اسلامی است. این اختلافات واقعی است و جنگ زرگری نیست. بالا گرفتن این اختلافات ناشی از زیر ضرب قرار گرفتن کل حکومت از جانب مردم است. مسئله جمهوری اسلامی مسئله بقا در مقابل مردمی است که او را نمی خواهند. وقتی که یک جامعه یکصدا حکومتی را نخواهند حاکمان به جان یکدیگر می افتند تا حکومت را نجات دهند و یا گلیم خود را آب بیرون بکشند. چنین مصاحبه هایی منعکس کننده قدرت اعتراض مردم است که در بالایی ها نمود خود را در تشدید کشمکش هایشان به نمایش می گذارد. بنابراین مردم باید با اعتماد به نفس تمام و با یکپارچگی به زیر بساط این حکومت بزنند و راه دررویی برای هیچ کدام از سران و عوامل جنایت و کشتار جمهوری اسلامی باقی نگذارند. جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته اش باید به زیر کشیده شود. سران این حکومت و همه کسانی که در سرکوب و کشتار نقش داشته اند باید به جرم جنایت علیه بشریت در دادگاه های مردمی به سزای اعمالشان برسند.
اینرا هم بخوانید
اعدام جنایتکارانه جمشید شارمهد، زندانی سیاسی – پیام حسن صالحی، سخنگوی کمیته بینالمللی علیه اعدام
مندرج در ژورنال شماره ۸۷۳ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …