زانیار عزیزم ، از یکسال قبل رابطه تلفنی و با اسکایپ را با تو قطع کردم بدون اینکه به خودت و لقمان توضیحی بدهم. فقط از راه دور و از طریق پدرت پیغام دادم که رفتن شما را نمیتوانم تحمل کنم. بعد از ریحانه ، زمین زیر پایم لرزید. یکبار نوشتم که رابطه پاهایم با زمین و این دنیا قطع شد. و همواره میترسیدم روزی برسد که صدای خنده های تو و یا شوخیها و از عشق و دلتنگی هایت برایم حرف زدن چنین پایان یابد. از این روزها میترسیدم و بهمین دلیل بدون خداحافظی و بدون کلامی ، رفتم. هر گاه در اسکایپ اسمت را میدیدم کامپیوترم را خاموش کرده و میرفتم.
اما آن روز رسید، آن روز امروز است و من میخواهم بگویم یاد و خاطره تو و ریحانه و رامین و لقمان و صدها جوان آزاده دیگر در قلبهای ما است، اما برخی مواقع احساس میکنم این قلب گنجایش درد بیشتر را ندارد، چون بنظر من اگر کسی و یا کسانی بجز مادر و پدر و خانواده و بستگان، با شماها آشنا میشدند و اگر کسانی شما را به خانه خود راه داده و قلبهایشان را برویتان می گشودند، همین حال مرا داشتند.
یکی از این بیشمار انسانهای عزیز، هم بندی شما سعید ماسوری است. در یک نامه احساس اش را نوشت، بسیار شبیه احساس من، چگونه ممکنست جلادانی بیرحم، خنده و زیبایی و عشق و آزادگی را چنین وحشیانه اعدام کنند، چگونه میتوانند چنین کنند .
وقتی ریحانه را ربودند و در زندان بود، بسیار دویدیم و جنگیدیم و در آن دوره بسیار کسانی را شناختم که قبلا آنها را چنین ندیده بودم. در آن دوره هیلا صدیقی که قبل از آن شاعر شجاع و خوشفکری در نظرم بود، شناختم که غیر مستقیم علیه کمپین نجات ریحانه حرف زد و اکنون او در آلمان میخواهد شعر بخواند و نمیخواهم هیچگاه او را ببینم و یا به حرفهایش اعتماد کنم. انجمن کذایی امام علی را دیدم و شناختم که بخشی از تعفن وزارت اطڵاعات رژیم را به مشام ما میرساند. و یا شادی صدر را بعد از اعدام ریحانه دیدم که میگفت، کمپین کردن را بلد نبودند و ظاهرا باید در بارگاه ایشان درس کمپین کردن را می آموختیم وهمان موقع نوشتم که ماهها سکوت کرده بودی بهتر بود همان سکوت معنی دار را ادامه میدادی.
کمپین برای نجات تو و لقمان یکی از کمپین های گسترده و موفق جهانی بود و همان اقدامات باعث شد رژیم کوتاه بیاید، با کمپین نجات رامین و فعالیت بسیار چشمگیر و پر ایده و فعالانه امجد حسین پناهی برادر رامین و صدها نفر فعالین این کمپین ما توانستیم دنیا را متوجه این فاجعه کنیم.
امروز با خون دل برای تو می نویسم و میخواهم بگویم که بعد از ریحانه، یکسال کشید دوباره وارد دنیای فعالیت بر علیه اعدام شدم و با کمپین رامین دیدم که این جنبش زنده است و قویتر از همه و خروشانتر چونه های دار را نشانه رفته است. اما از دست دادن شما سه نفر، غم و درد سنگینی برای ما است و میخواهم از این طریق بگویم یاد شما در قلب ما حک شده و این خاطره را همواره در قلبم حفظ خواهم کرد.
از هیچکدام از شما خداحافظی نمیکنم، به امید اینکه بعد از سرنگونی حکومت اسلامی، یاد و خاطره شما و هزاران جان باخته آزاده را در ایران ، گرامی بداریم و به امید اینکه در آن روزها یکبار دیگر صدای شما و پیام ها و حرفهای دلتان را برای میلیونها نفر بازگو کنیم.
اینرا هم بخوانید
بیانیه مشترک فعالین و تشکلهای داخل و خارج کشور: راه خروج از بحران جنگافروزی، نقشآفرینی ما مردم آزادیخواه و سازماندهی اعتراضات و اعتصابات سراسری و برپایی اعتصاب عمومی است!
در شرایط کنونی، تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران و خاورمیانه، ما را به چالشی …