در اوج اعتصابات کارگری در هفت تپه و فولاد اهواز اولین کسانیکه از سربرآوردن “کمونیسم نو” دچار وحشت شدند و از کمونیسم کارگری و نوع دیگری از کمونیسم سخن گفتند امامان جمعه بودند که در تریبونهای نماز جمعه شان نسیم سوسیالیسم و شبح کمونیسم در خیابانهای شوش، اهواز و تهران را بو کشده و حس کردند. آنان وحشت خود از ظهور اجتماعی و کارگری کمونیسم را بطور اتفاقی بیان نکردند بلکه یکدست از بیت رهبری بخط شده و ناچار به اعتراف شدند.
بحق و بدرست در تریبونهایشان جار زدند که این کمونیسم مدل جدیدی است که در میان کارگران جاگیر شده و تا کنون سابقه نداشته است. با به اصطلاح اعتراف گیریها از اسماعیل بخشی و دیگر فعالین سیاسی و کارگری اعتراف گیریهایشان یاد دهه شصت و نمایشات تلویزونی کرد. غافل از اینکه کالای بنجل و یخ زده دهه شصت نه تنها بدادشان نرسید بلکه اعتراض و تجمع بازنشستگان این را در گوششان فرو کرد که: ” شکنجه ومستند دیگر اثر ندارد”.تا همیجا باید گفت که تابوی کمونیست بودن کارگر و هر فعال و انسان آزاده و معترضی در ابعاد اجتماعی شکسته شده است. چندان هم عجیب نباید دید چرا که عظمت جنبش کارگری و آرمانهای کمونیستی در انقلاب ۵۷ از آنچنان ظرفیتی برخوردار بود که ضد انقلاب اسلامی با خلق “نعمت الهی جنگ”، با احتیاج داشتن نزدیک به سه سال زمان و نهایتا قلع و قمع توانست کمونیسم و کارگر را وادار به عقب نشینی کند. اگر آن ایام یک حزب جدی و مسئول با خط و افق سیاسی روشن وجود میداشت اجازه نمیداد از گوربرخاسته گان اسلامی با ممنوع کردن احزاب کمونیست، با استثمار کارگر و با کشتار، فقر و فلاکت، در این چهار دهه زندگی مردم را به تباهی بکشانند.
با اعتصابات ماههای اخیر و در تمامی اعتراضات کارگری، جامعه بخوبی دریافته است که آرمانهای سوسیالیستی قبل از هر چیز پدیده ای مادی است که با زندگی روزمره آنان عجین است. یک زندگی مرفه، آزاد، برابر، پایان دادن به تبعیض و نابرابری، برچیدن استثمار از گرده مزدبگیران، برابری زن و مرد، برچیدن کار کودکان، پایان دادن به مجازات شنیع اعدام، از بین بردن فقر و اعتیاد و تن فروشی، بازگرداندن حرمت و کرامت انسانی به تمامی شهروندان و اعمال حاکمیت شورایی با ایفای نقش یک حزب کمونیست جدی و مسئول چیزی جز هموار شدن برای دست یابی به آرمانهای سوسیالیستی نیست. به این اعتبار مردم ایران و هر جای دیگری با چنین تعریف و شاخصی سوسیالیست هستند.
این یک واقعیت عینی، تاریخی و داده شده است که هر انسانی بعنوان آرزوی روزمره اش داشتن یک زندگی برابر، آزاد، بدون تبعیض و استثمار را برای خود و دیگران بخواهد. از این سر است که هر فعال و رهبر کارگری و هر انسان آزاده و حق طلبی زیر شکنجه های جلادان وزارت اطلاعات مافیای اسلامی میتواند با افتخار و سربلندی بگوید من یک سوسیالیست و یک کمونیست هستم. با اعتماد بنفس و حق بجانب بگوید حکومت و ساختار تو ضد انسان و تباه کننده است و باید برچیده شود.
آنچه امروز در کشاکش جدال بین کارگر و کل جامعه در مقابل حاکمیتی که نفسهای آخر را میکشد و پدیدار شده، رعدی در آسمان بی ابر نبوده است. اینها ثمره کار و تلاش عظیم جنبش کارگری و کمونیستی است و ارزان بدست نیامده است. هیچگاه در تاریخ معاصر ایران بویژه در دوران ارتجاعی ترین حکومت تا به این حد کمونیسم و سوسیالیسم بنا به تعریفی که بالاتر اشاره شد خوشنام و شفاف نبوده است. وجود این فضا مدیون ضرورت عینی و واقعی تلاش کارگر در مقابل استثمارگران از یک سو و از سوی دیگر ایفای نقش کمونیستها و احزاب کمونیست نو است.
حزب و حزبیت بمعنای عام و اینجا حزب کمونیست بمعنای اخص کلمه مفهوم و مقوله ای تعیین کننده در تحولات انقلابی و پیشا انقلابی است. آنانی که خود را چپ و کمونیست میدانند و بنا به هر دلیلی فعالیت متحزب ندارند روی این مسئله متفق القول هستند که بدون وجود حزب بلشویک، انقلاب اکتبر که دنیا را تکان داد ممکن نبود. موانع ذهنی و سنتی را باید یکبار برای همیشه شکست و کنار گذاشت. آمیختگی جنبش کارگری با افق و اهداف کمونیستها و احزاب متعلق به این جنبش همانند ماهی و آب است. زمان تقویت، گسترش و همه گیر نمودن این دو پدیده بیش از هر وقت دیگری فرا رسیده است.
اعتراف مرتجعترین عناصر مافیای اسلامی چپاول و سرمایه به رواج کمونیسم و اعتراف به ایفای نقش حزب کمونیست مدافع پیگیر منافع کارگر یعنی روزهای تولد جامعه ای سوسیالیستی در ایران. یکبار برای همیشه باید لکنت زبانها را کنار گذاشت و با اعتماد بنفس، طلبکار، صریح و روشن از آرمانهای انسانی و برقراری یک جامعه سوسیالیستی و مهمتر از همه وجود حزب بعنوان مولفه ای تعیین کننده حرف زد. امروز دیگر نه تنها سرمایه داری مدل غربی و “پیشرفته” آن که دنیا را به لجن کشیده مشروعیت ندارد بلکه بطرق اولی حاکمیت باندهای مافیای اسلامی نوع داعش و طالبان در ایران نیز ننگی بر پیشانی جامعه انسانی قرن حاضر هستند.
اوضاع دنیای کنونی در دهه دوم قرن ۲۱ را باید عمیقا دریافت. لحظات کنونی نیازمند پاسخهای روز در همان لحظات مبتنی بر افق و سیاست روشن و آرمانهای جنبش کارگری و کمونیستی است.
کنار زدن سرمایه داری متعفن و به بن بست رسیده، به موزه سپردن کثافت ارتجاع اسلامی و مذهبی، متوقف کردن خطر جنگ و تحمیل فقر به چندین میلیارد انسان بر روی این کره خاکی کار کمونیستها و احزاب کمونیست جدی و مسئول است که با تاکتیک، سیاست، افق روشن و متد مارکسی به استقبال این شرایط می روند. نقطه عطف این تحول، انقلاب سوسیالیستی در ایران است.
عبدل گلپریان
۵ بهمن ۹۷
۲۵ ژانویه ۲۰۱۹