هفت تپه دوباره می آید!

هفت تپه دوباره سر بلند کرده است. هفت تپه کارگران، هفت تپه اداره شورایی، هفت تپه اسماعیل بخشی، هفت تپه اعتصاب و تجمع و اعتراض و حق طلبی. هفت تپه ای که صدایش نه فقط در جا به جای ایران بلکه در جهان طنین انداز شد. نام هفت تپه اکنون برای خیلی ها نامی آشناست. همانطور که نام اسماعیل بخشی بعنوان یک چهره محبوب و جسور، و همانطور که نام اسد بیگی بعنوان کارفرمای منفور و قلدر و زورگوی هفت تپه. کارفرمایی که دست در دست امام جمعه و استاندار و جک و جانوران دیگر حکومتی، خون کارگران را در شیشه کرده بود و کارگر هفت تپه جسورانه روبرویش ایستاد و به او نهیب زد و اعلام کرد که اجازه یکه تازی بیشتر را نمیدهیم.
جمهوری ارتجاع اسلامی، جمهوری کارفرمایان و سرمایه داران و آقازاده ها و مدیران فاسد و بی خاصیت، بعد از چندین روز سبک سنگین کردن بلاخره علیه کارگران حق طلب لشکر کشی کرد و رهبران کارگری را دستگیر کرد و هفت تپه را عقب راند. هفت تپه مدتی ساکت ماند. اما پژواک صدای هفت تپه رساتر از آن بود که با دستگیری رهبرانش فروکش کند. این صدا صدای کارگر حق طلب بود. صدای جنبش شورایی و آزادی و نان و کار بود.
اکنون بار دیگر هفت تپه سر بلند کرده است. هنوز صدایش به رسایی قبل نیست. اما نامش لرزه بر دژ ارتجاع انداخته است. هفت تپه تنها نیست. کشاکش و جدال جدی و گسترده ای در سراسر این کشور میان تولید کنندگان ثروتهای جامعه، و چپاولگران بی خاصیت سرمایه دار جریان دارد. چپاولگرانی که ثروتهایشان از کوه بالا میزند اما دستمزد چند بار زیر خط فقر کارگر را هم با بیرحمی بالا میکشند و سال به سال نمی پردازند. حق بیمه کارگر را می دزدند. نان و معیشت کودکان کارگران را با بیرحمی بالا میکشند. و کارگر باید هم کار کند و هم مدام بجنگد و بیمه بیماری و دستمزد توافق شده زیر خط فقرش ر اهم با جنگ و جدال به دست آورد و نانی به سفره فقیرانه اش برساند.
جنگی بی امان در ایران تحت سلطه سرمایه داران جریان دارد. جنگ نان. جنگ بقا. جنگ منزلت. امروز در کنار هفت تپه علاوه بر فولاد اهواز نامهایی آشنای دیگری جلو می آیند. راه آهن، مخابرات، نفت، شهرداریها، پتروشیمی ها. و آن طرفتر صف زنان و دانشجویان و بازنشستگان و معلمان، اعتراض هفت تپه و طبقه مزد بگیر و محروم و متعرض را بازتاب میدهند. همه جا جوش و خروش و تجمع و اعتراض و اعتصاب علیه کار برده وار و بهره کشی بی نهایت و نپرداختن دستمزد و ستمگری و تبعیضات جریان دارد. اما در عمق همه این جوش و خروشها، دایناسورهای حاکم صدای پای انقلاب کارگری را میشنوند و به خود میلرزند. مانور ضد شورش برپا میکنند. پز مضحک مستضعف پناهی را کنار میگذارند. کف بر دهان می آورند. اما..اما ناچار میشوند از ترس سرجای خود بنشینند و روضه رافت الهی بخوانند و امیدوار باشند که بار دیگر شبح خیزش آبان و دی ماه و خرداد ماه، سر بلند نکند.
هفت تپه صدای کارگر حق طلبی است که از خشم به خود می پیچد. گرسنه اما خشمگین و با مشتهای گره کرده رژه میرود. دست در دست هم سنگرانش میگذارد. راهی جز نبرد نهایی مقابل خویش نمی بیند. برای این نبرد آماده میشود. کارگری که هرروز برای گرفتن دستمزد فقیرانه اش باید به خیابان بیاید و با دزدان حاکم بجنگد، آمال و آرزویش محدود به پیروزی در این نبرد و بدست آوردن نان بخور و نمیر نیست. بلکه مدتهاست که به این آگاهی و به این نتیجه بدیهی رسیده است که به این بی منطقی و بی عدالتی و بردگی مزدی باید برای همیشه پایان داد. مدتهاست به این نتیجه رسیده است که با این سیستم بردگی و بی عدالتی فقط باید جنگید و آنرا از ریشه جارو کرد و جامعه ای انسانی و مرفه و برابر را پایه ریزی کرد که کل شهروندانش در آزادی و رفاه و امنیت و برابری زندگی کنند. این را نه فقط هفت تپه و اسماعیل بخشی ها، بلکه خیل لشکر کارگران مزدی و مردم معترض در بیانیه ها و سخنرانی ها و شعارها و اعتراضاتشان بارها و بارها بیان کرده اند. زنده باد خروش انقلاب انسانی! زنده باد آزادی برابری حکومت کارگری!

اینرا هم بخوانید

نشست سازمان ملل در مورد محیط‌زیست: امیدی هست؟ کاظم نیکخواه

مندرج در ژورنال شماره ۸۸۶ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …