وزیر امور مهاجرت سوئد، که عضو حزب لیبرالها است، بهتازگی پیشنهادی مبنی بر بررسی ارزشها و باورهای مهاجران مطرح کرده است؛ هدف از این پیشنهاد، تسهیل فرایند ادغام مهاجران در جامعه سوئد عنوان شده است. این اقدام بر این فرض مبتنی است که عدم آشنایی مهاجران با هنجارهای فرهنگی جامعه سوئد، مانع اصلی بر سر راه ادغام آنها است. اگرچه این فرض ممکن است بخشی از واقعیت را بازتاب دهد، اما موضوع ادغام مهاجران پیچیدگیهای بسیار عمیقتری دارد و به تعاملات گستردهتری بین ساختارهای قدرت، نابرابری اجتماعی، و تبعیضهای نهادی بازمیگردد.
در ابتدا باید به این نکته توجه کرد که بخش مهمی از مهاجرانی که به سوئد وارد میشوند، به ویژه افرادی که از کشورهای جهان سوم هستند، با چالشهای مضاعفی روبرو هستند. این گروه از مهاجران اغلب نهتنها با ناآشنایی با فرهنگ غالب مواجهاند، بلکه با تبعیضهای گسترده اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز دست و پنجه نرم میکنند. مهاجران از جهان سوم بهطور مداوم بهعنوان «شهروندان درجه دو» تلقی میشوند و این نگاه تبعیضآمیز، هویت فردی و اجتماعی آنها را به شدت زیر سوال میبرد.
احساس عدم تعلق اجتماعی که در میان این مهاجران مشاهده میشود، ناشی از نابرابریهای ساختاری است که در نظام اجتماعی سوئد نهادینه شده است. در این میان، رسانههای گروهی و گفتمانهای سیاسی سوئد اغلب مهاجران را بهعنوان عامل مشکلات اجتماعی و اقتصادی معرفی میکنند. چنین بازنماییهایی نه تنها به تعمیق پیشداوریهای عمومی منجر میشود، بلکه مهاجران را بهعنوان گروهی که باید کنترل و محدود شوند، مطرح میکند. این نوع نگرش اجتماعی میتواند خود به عامل بازدارندهای برای ادغام موثر مهاجران در جامعه تبدیل شود.
حتی در سطوح بالای سیاستگذاری نیز این تبعیضها مشهود است. بهعنوان مثال، نخستوزیر سوئد بهوضوح میان مهاجران اوکراینی و مهاجران غیراروپایی تمایز قائل شد و بهنوعی ترجیح داد که مهاجران غیراروپایی را در اولویت پایینتری قرار دهد. چنین اظهاراتی به روشنی نشاندهنده تبعیض نژادی و نابرابریهای نهادی در سیاستهای مهاجرتی سوئد است. با چنین پیشزمینهای، پیشنهاد وزیر مهاجرت برای بررسی ارزشهای مهاجران نهتنها ناکافی به نظر میرسد، بلکه به نوعی نادیده گرفتن مشکلات عمیقتری است که در ساختارهای اجتماعی و سیاسی این کشور وجود دارد.
مهاجرانی که از کشورهای جهان سوم به سوئد آمدهاند، علاوه بر ستم طبقاتی، با تبعیض و تحقیر در تمام سطوح اجتماعی مواجهاند. این وضعیت نهتنها احساس بیگانگی و انزوا را در میان آنها تقویت میکند، بلکه مشارکت فعال آنها در زندگی سیاسی و اجتماعی را نیز کاهش میدهد. در چنین شرایطی، تحقق ادغام اجتماعی مهاجران بهویژه زمانی که ساختارهای اجتماعی جامعه بهطور آشکارا بر نابرابری و تبعیض استوار است، به امری دشوار و در مواردی غیرممکن تبدیل میشود.
ادغام اجتماعی نیازمند رویکردی جامع است که بهجای تمرکز بر تغییر رفتار و ارزشهای مهاجران، بر رفع نابرابریها و تبعیضهای ساختاری تمرکز کند. به عبارت دیگر، سیاستگذاریهای مهاجرتی و اجتماعی باید بهگونهای تنظیم شود که مهاجران بتوانند بهعنوان شهروندانی برابر در جامعه پذیرفته شوند و مشارکت فعالانهای در تعیین سرنوشت خود داشته باشند. بدون ایجاد چنین بسترهای عادلانهای، فرآیند ادغام نهتنها ناکام خواهد ماند، بلکه به تشدید تنشها و تضادهای اجتماعی منجر میشود.
ضرغام اسدی استکهلم