اخیرا رضا پهلوی فرزند فرح پهلوی در مورد آموزش زبان مادری اظهار نظر کرده است. ابتدا بهتر است سخنان او را که در یک فایل صوتی منتشر شده و متن کتبی آن در زیر آمده است مروری بکنیم. او میگوید:
“نکته دیگری که برای من سئوال هست دوستان این است که من همچنان منظور از تحصیل به زبان مادری منطق آنرا درک نمیکنم . برای اینکه فرض کنید شما یک کشور چند زبانه ای داشته باشید و یکمرتبه بگن توی این مملکت هر کسی به دلخواه خودش میتونه به زبان خودش درس بخونه، یکی میگه من اسپانیولی زبانم میخوام به اسپانیولی درس بخونم، تو همین آمریکا یکی میگه من چینی هستم میخوام به زبان چینی درس بخونم، یکی میگه من فرانسوی هستم میخوام به زبان فرانسوی درس بخونم. یک نظام سیستم آموزش و پرورش هر کشوری بالاخره زبان یک مملکت زبان کلیدی اون مملکت هست. این به مفهوم این نیست که مثلا زبان کردی، یا آذری یا عربی از گویش دیگری تدریس نشه توی اون مملکت بعنوان حفظ اون فرهنگ و حفظ اون زبان به اصطلاح قوم یا گویش. اونم نه فقط توی منطقه خودش. بارها من مثال زدم مثلا شما خانواده ای هستی از کرمانشاه و طرف دکتره و رفته مطبی رو در زاهدان زده یا نه در مشهد زده. خوب اونجا میخواد بگه که من هم میخوام یک کلاس زبان کردی هم برای بچه ام داشته باشم یا اونی که اهوازیه میگه من هم میخوام عربی را یادبگیرم. یک آذری هم میگه من هم میخوام آذری را یاد بگیرم. مثال دارم میزنم. ولی جریان تحصیل بزبان مادری بعنوان سیستم آموزشی سراسری نمیدونم. این تولید یک اشکال خواهد کرد. فردا فرض کنید کسی دیپلم گرفته از دانشگاه تبریز ولی به آذری درش رو خونده اون یکی هم دیپلممش رو از کرمانشاه گرفته از دانشگاه اونجا ولی به کردی حرف میزنه، یکی از اهواز فردا سه تا معلم از اهواز میخوان یک پل بسازن وسط ایران زبون همدیگر رو نمیتونن بفهمند. چون به زبون خودشون تحصیل کردن نمیدونم . اینو نمیدونم واقعا تا چه حدی کارشناسی بحث شده دلیلش اصولش منطقش. من در این مورد یه مقدار متوجه هنوز نیستم که دقیقا چیه این پیشنهاد و موضعگیری هم نمیکنم . میگم این یک بحثی هست که باید بشه ولی واقعا برای درک خودم کنجکاوم ببینم که چه جوری میشه که یک سیستم آموزشی کشور به زبانهای مختلف اجرا بشه و تدریس به زبانهای مختلف برای حفظ اون فرهنگ. یه جایی برای من مشخص نیست اگر دوستان لطف بکنید منو روشنتر کنید در این مورد خیلی هم ممنون خواهم بود مرسی”
……….
او نکات بالا را بر بستر پیشنهادی که معلوم نیست پیشنهاد کننده کیست به اظهار نظر حول آن پرداخته است. از آنجا که پیشنهاد کننده همچون شخص یا جمع یا هر گروهی در محفل خود او هنوز هویتش در این سخنان معلوم نیست بنظر میرسد بخشی از طراوشات فکری خود او و اینکه خواسته است در مورد زبان مادری حرفی بزند و ناسیونالیسم عظمت طلب فارس را در حیطه زبان مقدس بشمارد میتوان قلمداد کرد. اما فارغ از این مسئله به خود موضوع بپردازیم.
کسی یا شخصی یا سازمان و گروهی تا کنون دچار یک چنین گیج سری نشده است که به اندازه تمام زبانها رایج در ایران و در هر کوچه، محله و شهری بخواهد مدارس زبان مادری مختلف دایر کند. آنچه که رضا پهلوی در مورد آموزش زبان مادری از طرف شخص مجهول الهویه ( پیشنهاد دهنده ) به آن میپردازد چیزی نیست جز ساختن کاریکاتوری از زبانهای مختلف و نهایتا تقدیس زبان فارسی و ناسیونالیسم عظمت طلب فارس از سوی خود او. مثالهای ساختگی و جعلی او تاکنون به مخیله حتی مدافعان پروپا قرص تدریس به زبان مادری هم خطور نکرده است چرا که این مثالها تنها در مخیله کسی چون رضا پهلوی میگنجد تا با طرح آنها ضدیت خود با آموزش به زبان مادری را نشان دهد.
رضا پهلوی “تحصیل کرده اروپا” میگوید: ” اصول و منطق وجود زبان مادری برایش مشخص نیست. اگر دوستان لطف بکنند و او را روشنتر کنند در این مورد خیلی هم ممنون خواهد شد “
کسیکه خواب اداره یک کشور هشتاد میلیونی را می بیند و میخواهد کسی پیدا شود تا او را در زمینه اصول و منطق آموزش زبان مادری ارشاد کند، باید چنین آدمی را عمیقا بی ربط به جامعه امروز ایران و نامربوط به دنیا دانست.
بطور تخصصی از هر معلم ساده ای در کشور بپرسید که اصول، منطق، طرح، و سیستم آموزش زبان مادری در کشوری که به زبانهای مختلف سخن میگویند چیست؟ بلافاصله پاسخ خواهد داد، لازم نیست آن دکتری که از کرمانشاه یا تبریز در زاهدان مطب باز کرده است برای فرزندانش مدرسه ای برای آموزش به زبان کردی یا ترکی دایر کند. بلکه در کنار یک زبان رسمی غیر اجباری در سراسر کشور، میشود این امکان را فراهم کرد که آموزش زبان مادری در هر استانی که گویش دیگری دارد، در کنار همان زبان رسمی در مدارس آموزش داده شود. برای مثال اگر زبان رسمی همچون دیگر کشورهای اروپایی انگلیسی است، در کنار همان زبان رسمی آموزش زبان مادری هم ممکن و عملی است. مثال روشنتری بزنم. در مدارس آذربایجان در کنار زبان رسمی کشور، زبان ترکی که زبان مادری است میتواند بعنوان زبان دوم در این منطقه یا استان در سیستم آموزشی قرار گیرد. یا در استان کردستان و کل مناطقی که زبان مادری کردی است، در کنار یک زبان رسمی در کشور زبان کردی بعنوان زبان مادری و زبان دوم تدریس و آموزش داده شود.
همانطور که بالاتر اشاره کردم این توجیهات بی مایه یعنی کاریکاتور ساختن از آموزش زبان مادری و غیر ممکن کردن آن برای مقدس شمردن زبان فارسی و برای یکه تازی ناسیونالیسم بالا دست در تمامی زمینه ها.
اینجا زبانها و گویش های مختلف و حتی زبان فارسی همگی بی تقصیرند، آنچیزی که دست انداز و مانع ایجاد میکند زبانهای مختلف نیستند بلکه تفکر ناسیونالیسم عظمت طلب فارس است که این برتری طلبی را برای خود قایل است و اعتراف میکند که حتی ناتوان از ارائه سیستمی کارشناسانه برای آموزش زبان مادری است.
با توجه به اینکه سیستم پدرشاهی و بعدا حکومت اسلامی هیچ جایگاهی برای آموزش و تدریس زبان مادری قایل نبودند اما بنظر میرسد رضا پهلوی حتی از این دو مقطع تاریخی هم عقبتر است.
انسان امروز در قرن بیست و یک زندگی میکند، رشد و گسترش تکنولوژی دنیای امروز کاری کرده است که دانش آموزان دبستانی در ایران نه از سر سیستم آموزش ارتجاعی و عقب مانده حکومت اسلامی بلکه به یمن وجود تکنولوژی، اینترنت و دیگر دستاوردهای شگفت انگیز در عصر ماهواره، زبان انگلیسی آنان از طرز صحبت کردن رضا پهلوی بمراتب بهتر و روانتر است. رضا پهلوی مطمئن باشد که دستاوردهای تکنولوژی امکاناتی فراهم کرده است که نسل جدید، جوانان و نوجوان در ایران تسلطشان به زبان انگلیسی از زبان فارسی بیشتر است و در مراوداتشان به زبان انگلیسی صحبت میکنند.
در دنیایی زندگی میکنیم که دستاوردهای تکنولوژی این دست از سخنان بی مایه را که رضا پهلوی به اعتراف خودش از آن سر در نمیاورد و محتاج این است کسی او را ارشاد کند درنوردیده است.
مشکل رضا پهلوی صرفا این نیست که نمیداند سیستم آموزش به زبان مادری را باید چگونه طراحی و راه اندازی کرد بلکه مشکل اصلی او کمرنگ شدن ناسیونالیسم عظمت طلب فارس است.
این اظهارات در چهارچوب مسئله جدایی که رضا پهلوی و ناسیونالیسم فارس آنرا “تجزیه طلبی” مینامند می گنجد اما چون فعلا شهامت و جسارت تاختن به زبان مادری را هنوز در ظرفیت تاختن به جدایی “تجزیه طلبی” ندارد و با لکنت زبان در موردش سخن میگوید، خود را به نادانی میزند که گویا منطق و اصول سیستم و آموزش زبان مادری را درک نمیکند و آنرا بلد نیست. تازه باید کسی هم پیدا شود تا اصول و منطق توجه به زبان مادری را به او یاد دهد.
اگر او و دیگر جریانات و محافل ناسیونالیستهای فارس، کرد، آذری، عرب، بلوچ و غیره با این دست از توجیهات بی مایه در مقدس شمردن زبان سراسری یا مقدس شمردن زبان محلی در جهت ایجاد فضای ناسیونالیستی شان مقدمات جداسازی انسانها را فراهم نکنند، معلمان دلسوز، طراحان و افرادی که با دیدگاه انسانی به این مسئله نگاه میکنند میتوانند در ساختارسالم آینده ( نه اسلامی و نه پادشاهی ) امرشان ارائه یک سیستم آموزش زبان مادری باشد و این ساده ترین مسئله را با استفاده از دستاوردهای علمی و تکنولوژی که در بسیاری از کشورهای اروپایی بویژه در اسکاندیناوی به امر جا افتاده ای تبدیل شده است زیر نظر دولت برآمده از مردم راه اندازی کنند. اما آنچه که بقا و تداوم یک جامعه سالم را در هر زمینه ای و از جمله سیستم و آموزش زبان مادری و در تمامی شئون مختلف زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تضمین میکند تخصص نیست بلکه وجود ساختار و سیستمی است که مبنای آن پاسخگویی در جهت نیازهای یک جامعه آزاد، برابر انسانی و سوسیالیستی باشد که میتواند و قادر است از درون خود متخصص کارآمد در ظرفیت پاسخگویی به نیازهای جامعه ای انسانی را حتی در حیطه آموزش و تدریس زبان مادری هم پرورش دهد.
دستاوردهای تکنولوژی امروز، از هر نظر و مشخصا از نظر زبان، شکل و شمایل تغییر حروف، اعداد و غیره را بشکل خارق العاده ای دستخوش عظیم ترین تحولات قرار داده است که هر فرد بتنهایی با استفاده از یک دستگاه تلفن همراه میتواند به آنها دسترسی داشته باشد. دستاوردهای تکنولوژی امروز، حتی نسبت به ده سال قبل صدها برابر کار آموزش و تدریس زبان مادری را برای یک سیستم سالم و انسانی در یک کشور چند زبانه بمراتب ساده کرده است. در ایرانی بدون ارتجاع اسلامی و بدور از ناسیونالیسم عظمت طلب فارس، کرد، عرب، ترک و غیره، آموزش و تدریس زبان مادری در کنار یک زبان رسمی و اداری میتواند همچون بسیاری از کشورهای غربی در ساختار و سیستم آموزش کشور جاگیر شود و اجازه ندهد که چنین اظهارات بی مایه ای مردم را بر اساس زبان تقسیم بندی کند و آنان را بر بستر مسئله زبان به جان همدیگر بیندازد.
چیزی بنام زبان رسمی اجباری نباید در آینده بعد از سرنگونی رژیم اسلامی وجود داشته باشد بلکه دولت برآمده از انقلاب مردم میتواند یک زبان از زبان های رایج در کشور را بعنوان زبان اداری و آموزشی اصلی تعیین نماید، مشروط بر اینکه امکانات و تسهیلات لازم برای متکلمین به سایر زبانها، در زمینه های زندگی سیاسی و اجتماعی و آموزشی، وجود داشته باشد و حق هر کس به اینکه بتواند به زبان مادری خویش در کلیه فعالیت های اجتماعی شرکت کند و از کلیه امکانات اجتماعی مورد استفاده همگان بهره مند شود محفوظ باشد.
و به منظور کمک به پایان دادن به عقب ماندگی جامعه از صف مقدم پیشرفت علمی و صنعتی و فرهنگی در جهان امروز و برای کمک به بهره مند شدن توده مردم ایران از مواهب این پیشرفت ها و امکان شرکت مستقیم تر و فعالانه تر آنها در حیات علمی و فرهنگی جهان معاصر، الفبای رسمی زبان فارسی باید طی یک برنامه سنجیده به الفبای لاتین تغییر کند و بالاخره زبان انگلیسی، با هدف تبدیل گام به گام آن به یک زبان آموزشی و اداری متداول در کشور، از سنین پائین در مدارس آموزش داده شود.
۱۲ مرداد ۹۸
۳ اوت ۲۰۱۹