کارگر کمونیست از محمد رضا پویا می پرسد: آخرین تحولات در اهواز

محمد رضا پویا اعتراضات گسترده ای در اهواز و شادگان در جریان است! این تظاهرات ها علیه بی توجهی حکومت به هوای آلوده، آب آلوده و غیر قابل شرب و قطع برق و آب در یازده شهر خوزستان در چند روز گذشته بود. پتانسیل اعتراضات از این خواستها فراتر رفته و مردم علیه بیکاری شعار میدهند! لطفا خوانندگان کارگر کمونیست را در جریان آخرین تحولات در اهواز قرار دهید و در ادامه بگویید اعتراضات خوزستان داراری چه ویژگی هایی بوده است؟

 

مجمدرضا پویا: در یک هفته اخیر مردم در اهواز و شادگان چند روز متوالی دست به اعتراض زدند. مرکز تجمعات اعتراضی مردم، در اهواز بوده است. قطع برق و آب بمدت ده روز و شدت گرفتن توفان شن و خاک که شهر اهواز را بزیر خود مدفون کرده بود، مردم را به خیابان کشاند. ادارات، کارخانجات، دانشگاه ها و مدارس تعطیل شد. تنفس هوا برای مردم شهر بگونه ایی مشکل شد که خبرگزاری های رژیم اسلامی “مراجعه روزانه دهها هزار نفر به بیمارستانها” را گزارش دادند. در یک کلام زندگی در شهر متوقف شد و  ادامه حیات فیزیکی مردم، با خطر مواجه گردید.  مردم در وهله اول  برای دفاع از “حق حیات” خود بخیابان امدند ولی همانطوریکه شما هم گفتید اعتراض فقط محدود به این مسله نماند و مردم علیه بیکاری میلیونی در خوزستان و رفاه بیشتر در زندگی، شعارهایی را سر دادند. البته علاوه بر تجمعات وسیع خیابانی، آنجا و اینجا از شهر های مختلف، درگیری بین جوانان و نیروهای سرکوب رژیم در محلات هم گزارش شده است. جمهوری اسلامی به سیاق همیشگی، نیروهای سرکوب خود را از استانهای مجاور به اهواز گسیل داشته و تجمع مردم را از جمعه هفته پیش، ممنوع اعلام کرده است.

بعنوان مهمترین ویژگی های اعتراضات جاری در خوزستان میشود به این نکات اشاره کرد:

 

  • متوالی بودن اعتراضات بمدت پنج روز، حضور گسترده مردم در تجمعات و نهایتا خبر رسانی بسیار وسیع و فراخوان به تجمعات حمایتی در شهرهای دیگر در مدیای اجتماعی، رژیم اسلامی را در سرکوب بلافاصله این اعتراض ناتوان و دست به عصا کرد. نتوانستند بلافاصله نیروی نظامی خود را برای سرکوب مردم بخیابان ها گسیل کنند، نهایتا پس از پنج روز و بعد از ورود اوباشان استانهای مجاور، خط و نشان کشیدن برای مردم را شروع کردند. وسعت شرکت مردم هم چنین موجب شد تا جمهوری اسلامی نتواند بمانند همیشه، اقدام به دستگیری فعالین اعتراض جاری نماید. این موفقیت مردم را باید ثبت کرد. در کنار این فاکتورها باید به یک فاکتور پایه ایی تر هم اشاره کرد. خوزستان مرکز دو صنعت مهم و پایه ای نفت و پتروشیمی میباشد. جمهوری اسلامی بخوبی به وزن مبارزات “کارگر نفت” و کارگران پتروشیمی واقف است. علیرغم تکه تکه کردن بخش های مختلف و سپردن کارگران بدست پیمانکاران و علیرغم تمامی فشارهای پلیسی به فعالین کارگری، رژیم اسلامی دائما در تقابل با اعتراضات کارگری این دو بخش، دست به عصا بوده و مجبور به عقب نشینی هایی در برابر خواسته های کارگران شده است. شرایط کنونی در خوزستان اوضاع را بجایی رسانده است که میتواند به اعتراضات بزرگ و وسیع منجر شود.  توفان های شن و خاک در خوزستان به یک فاجعه بزرگ تبدیل شده است. مردم با پدیده ایی روبرو شده اند که جان آنها را میگیرد و میدانند که ادامه این شرایط منجر به هیچ نوع بهبودی در محیط زیست نخواهد شد. اتصال اعتراضات خیابانی به سمبه قدرت این دو بخش از جنبش کارگری، میتواند اوضاع را از کنترل رژیم اسلامی خارج کند. قبل از انکه به “غلیان احساسات انقلابی” در پس چند روز اعتراضات خیابانی متهم شوم، میخواهم روشن کنم که در مورد چه پدیده ایی حرف میزنم.

وقتی  در مورد سیاست حرف میزنیم باید جامعه ایی وجود داشته باشد، باید روشن باشد چه  مناسبات اجتماعی بر این جامعه حاکم است، جنبشهای اجتماعی این جامعه کدامند، و ….، اما وجود همه اینها منوط به وجود بودن “انسان” است. انسان باید حیات داشته باشد تا کل مفاهیم بالا معنا پیدا کند. در استان خوزستان بعلت فاجعه زیست محیطی ادامه حیات “انسان” در این منطقه میرود که به امر غیر ممکنی تبدیل شود. مردم اکنون میدانند که چه اتفاقی افتاده است(در پایین به چند علل در شکلگیری این شرایط زیست محیطی اشاره میکنم) چه کسانی در ان دخیل بوده اند و از همه مهمتر اینکه جمهوری اسلامی نتنها قرار نیست اقدامی در جهت بهبود این وضعیت انجام دهد، بلکه با دروغپردازی تلاش دارد کل صورت مسله را تلطیف کند و انرا بخشی از مشکلات “عادی” زیست محیطی کل منطقه خاورمیانه قلمداد کند. برای شهروندان این منطقه یک سوال سر راست  باید پاسخ بگیرد: آیا امکان ادامه حیات در این منطقه وجود دارد؟  اینجا دیگر بحث بر سر اعتراض به حقوق های معوقه و یا نبود حق بیمه و افزایش دستمزد نیست، بلکه مستقیما بر سر “حق حیات” است و همین میتواند محرک بزرگی در شکلگیری اعتراضات آتی  باشد. کارشناسان محیط زیست در مورد فاجعه خوزستان سالهاست که هشدار میدهند. این فاجعه دست بنقد بر زندگی مردم خیمه زده است. گفته میشود که بزرگترین “مهاجرت داخل کشوری” از خوزستان بطرف استانهای دیگر در حال انجام است. همه اینها فاکتورهایی است که میتواند به شکلگیری اعتراضات وسیع و ناگهانی کمک نماید.

 

– ادامه دار بودن و توالی اعتراضات

اعتراض به نابودی محیط زیست در استانهای مختلف در سالهای اخیر شدت پیدا کرده است. خشک شدن دریاچه ارومیه و اعتراضات حول و حوش ان شاید بارزترین اعتراض در زمینه محیط زیست بوده است. اما این برای اولین بار است که مردم در یک منطقه با اعلام قبلی، پنج روز مداوم در خیابانها دست به اعتراض میزنند. مصر بودن مردم در ادامه دادن به اعتراض؛ موجب وسیعتر شدن صف اعتراض در روزهای بعد گردید. یک ویژگی دیگر این اعتراضات، حضور پر رنگ و قابل مشاهده زنان بود. در مقایسه با اعتراضات قبلی در خوزستان( اعتراض به خشک شدن رودخانه کارون) اینبار زنان بطور وسیع به خیابان آمدند.

 

– افشای رازها: بالایی بجان هم افتادند

پس از شروع اعتراضات مردم در اهواز، ارگانهای مختلف “مرکز” تحت نام وزیر و وکیل و مشاور، “نیرو” به خوزستان فرستادند تا با وعده و وعید از میزان خشم مردم بکاهند. اما وسعت اعتراضات موجب گردید تا اوباشان اسلامی بجان هم بیفتند و “رازهای مگوی” سالهای اخیر را به اکران عمومی در آورند. افشا کردند  که آب رودخانه کارون را برای مصارف صنعتی به کویرهای یزد هدایت کردند، گفتند که شرکتهای تابعه وزارت نفت (وابسته به قرارگاه خاتم الانبیا) برای استخراج نفت، تالاب هورالعظیم را خشکاندند، گفتند که سدهای ساخته شده توسط سپاه پاسداران هیچکدام کارشناسانه نبوده و موجب شکلگیری کوه های نمک و پایین رفتن آب دریاچه ها شده است. گفتند که تصرفات دولتی ها در زمینهای کشاورزی بسیاری از “ضربه گیر ها” را از بین برده و “شهر را بی دفاع” کرده است ( نمونه مشابه اینکار را میتوان در پروژه شاندیز مشهد مشاهده کرد که موجب از بین رفتن طبیعت سر سبز شده و شهررا به محاصره جنگل آهن در آورده است. پروزه شاندیز با سرمایه نهصد هزار میلیارد متعلق به فرماندهان سپاه میباشد). گفتند که در ١٤ سال اخیر حکومت فاجعه زیست محیطی خوزستان را جدی نگرفت و هیچ برنامه ایی برای بهبود این شرایط انجام نداده است. گفتند که ماموران دست چندم محلی حکومت نقشی در شکلگیری این فاجعه نداشتند زیرا که کل این تصمیمات “کلان” توسط سران حکومت گرفته شده است. معلوم شد که برای “مبارزه”!!؟؟ با ریزگردها یا بودجه اختصاص نداند و یا اگر ردیف بودجه ایی بنام محیط زیست قید شده است، پولش را در جای دیگری حیف و میل کرده اند. همه اینها را با اظهارات چند ماه پیش حکومتی ها در مورد “ریزگردهای اهواز” مقایسه کنید تا معلو شود اسبها چکونه در سر بالایی همدیگر را گاز میگیرند.

 

حمایت از اعتراضات در شهرهای دیگر

با شروع اعتراضات ، فراخوانهای مختلفی در مدیای اجتماعی در حمایت از تجمعات اهواز داده شد. زندانیان سیاسی زندان های مختلف کشور با بیانیه های خود با اعتراضات مردم در خوزستان اعلام همبستگی نمودند.  در ماهشهر و سوسنگرد تجمعاتی صورت گرفت. در ونک تهران عده ایی از جوانان تجمع کردند که با حمله اوباشان اسلامی ادامه پیدا نکرد. اما هیچکدام از این اوباش گری ها نتوانست اعلام همدلی و همبستگی مردم با اعتراضات مردم در خوزستان را سد کند. اینرا حتی از عکس العمل مطبوعات رژیم به وقایع خوزستان، میشود فهمید.

 

کارگر کمونیست: ناسیونالیستهای «الاهواز» تلاش کردند، اعتراضات را قومی(عرب و فارس) کنند. ایا با من موافقید که سیاست قومپرستانه آنها ناکام شد؟ مردم و اعتراضاتشات مسیری کاملا متفاوت بخود گرفته؟!

محمدرضا پویا: کاملا با شما موافقم. اما اجازه بدهید چند نکته در ارتباط با سازمان قومی  «الاهواز”  را یادآوری کنم.

این سازمان بمانند سازمانهای قومی در مناطق دیگر، زندگی در درون شکافهای منطقه ایی، بخش اعظم تاریخشانرا تشکیل میدهد. ابتدا رژیم صدام حسین ساپورت اینها را بعهده داشت( در کنار اینها یکی دو سازمان و محفل دیگری هم وجود داشتند که عمدتا توسط سازمان امنیت عراق اداره میشدند). با فروپاشی رژیم عراق و عوض شدن صف بندی های منطقه ایی، عربستان سعودی و برخی از دول عضو اتحادیه عرب، به قبله گاه اینها تبدیل شدند. هر چقدر تقابلات رژیم اسلامی و رژیم های عرب زبان منطقه تیزتر شد، اینها به همان میزان بعنوان ابزارهای فشار طرف مقابل، هر چه بیشتر بجلو صحنه رانده شدند.   «الاهواز” یک سازمان مرتجع عشیره ایی است که ظرفیتهای ضد بشری داعش را دست بنقد در درون خود حمل میکند. اینها هیچگاه حتی در تبلیغاتشان نمی توانستند در هیچ زمینه ایی به جنبشهای اعتراضی مردم تکیه کنند. نقطه عزیمت این سازمان در سیاست، تنفر پراکنی قومی بر علیه “فارس زبانان” است. میگویند خوزستان توسط فارسها تصرف شده است!! جنگشان هم برای بیرون راندن فارسها از استان خوزستان است. از انجاییکه این سیاست ارتجاعی-قومی پای در هیچ حقیقت اجتماعی جامعه ند ارد، دائما در تضاد و تقابل با زندگی روزانه مردم قرار میگیرد. مردم عرب زبان و فارسی زبان هر دو با گسترش مناسبات سرمایه داری و نیاز روزافزون سرمایه به نیروی کار و شکلگیری کارخانجات بزرگ به شهر ها روی آوردند. محلات کارگری بدون “ثبت نام قومی” شکل گرفتند و همگان بعنوان کارگر روانه کارخانه شدند. ٦ تا هفت دهه از این پروسه گذشته است. نسلها یکی پس از دیگری پای به این مناسبات گذاشتند. مردم در این شهرها، همکار شدند، همکلاس شدند، همسر هم شدند، همسایه شدند،……، حالا سازمان«الاهواز”  بر علیه یک تاریخ هفتاد ساله از انتگیره شدن این مردم، اسلحه کشیده و به “بیرون ریختن فارسها” فتوا داده است. این سازمان لاجرم مجبور است روزانه بر علیه کل روابط اجتماعی مابین مردم سیاست کند. اتفاقی نیست که اینها یا در مقابل مبارزات مردم سکوت میکنند و یا انرا تحریف میکنند. از نظر اینها در اهواز عرب زبانها بر علیه اجحافات “فارسها” دست به اعتراض زدند. اگر جایی دستشان برسد، برای عقب راندن مردم از صحنه اعتراض، دست به عملیات نظامی میزنند تا فضا را هر چه بیشتر میلیتاریزه نمایند. البته برای همین هم نیروی قابل اعتنایی نیستند. اینها حتی در میان مردم عرب زبان نفوذی ندارند. تلاش کردند که مبارزات جاری در خوزستان را “جنگ عرب زبانان بر علیه فارس زبانان” جا بزنند.

اما خنثی کردن خطر اینها خودبخود صورت نمی گیرد. «الاهواز”  سازمانی است که برای سناریو “سوریه ایی” کردن جامعه از هیچ تلاش و عملی ابا نخواهند کرد. نقد قومگرایی، نشان دادن جایگاه سیاسی سازمانهای قومی در تحولات جامعه، هشیار کردن مردم نسبت به خطرات این سازمانها، گذاشتن فشار دائم سیاسی بر روی سازمانهای قومی، موجب ایجاد سنگر بندی های سیاسی مناسب بر علیه سازمانهایی از قبیل «الاهواز”  خواهد گردید. تلاش اینها برای دادن یک تصویر قومی از مبارزات مردم در خوزستان بعلت مطالبات و شعارهای آزادیخواهانه مردم (چه عرب زبان چه فارسی زبان) و همبستگی ایجاد شده در سراسر کشور با این مبارزات، بطور کامل شکست خورد. در اینمورد باید مفصلتر و جداگانه حرف بزنیم

پیام شما بمردم خوزستان!

محمدرضا پویا:  قطعا این اعتراضات ادامه پیدا خواهد کرد. با افشاگری های باند های مختلف درون رژیم اسلامی، میشود با اسم و آدرس بسراغ کسانی رفت که در ١٤ سال اخیر با علم به عواقب دهشتناک کارشان، برای چپاول بیشتر و جارو کردن ثروت جامعه، تالابها را خشک کردند، رودخانه کارون را به شوره زار تبدیل کردند، برای به جیب زدن میلیاردها دلار، سد بر روی رودخانه ها ایجاد کردند و موجب شکلگیری “دشتهای نمک” شدند، طبیعت زیبای استان را از بین بردند تا با تبدیل زمینهای آن به ملک های تجاری، ثروتهای افسانه ایی به جیب بزنند. اینها مرگ را برای ما مردم به ارمغان آوردند. تاکنون ده ها هزار نفر از عزیزان ما و شما مستقیما بعلت از بین رفتن محیط قابل زیست توسط رژیم اسلامی، جان خود را از دست داد ه اند. خواهان معرفی تک تک افرادی شویم که در تبدیل خوزستان به یک جهنم کامل دست داشته اند، خواهان شویم که اعلام شود چه تعداد از مردم بعلت الودگی هوا و ریزگردها جان خود را از دست داد ه اند، خواهان بودجه ویژه ایی برای بهبودی سریع آب و هوا در خوزستان شویم، بخواهیم که لیست کارهای انجام شده برای عبور سریع از این وضعیت را اعلام عمومی کنند. برای دفاع از “حق حیات” کل جامعه پشتیبان شماست.

 

اینرا هم بخوانید

باهم: کنفرانس مادرید و تعامل با طالبان – پیام‌های یلدا و اعتراضات