امروز با یکی از دوستان قرار گذاشتیم که جلوی زندان اوین برویم تا بتوانیم با خانوادهها همراهی کنیم و از حال شان با خبر شویم. ساعت از ده گذشته بود و باران شدیدی میبارید. دوستم نیز از دور مرا دید و دست همدیگر را گرفتیم و به جلوی دادسرا رفتیم.
جمعیت زیادی جلوی دادسرای اوین جمع شده بودند و تقاضای وارد شدن و دادن در خواست شان را داشتند. یکی بیرون آمد و گفت: «دیگه وقت تمام شد، بروید هفته دیگه بیایید». ولی مردم نرفتند.
عده ای برای دادن وثیقه آمده بودند. دختر جوانی برای مادر و برادرش آمده بود. قبلا گویا ۱۴۰ میلیون تومان برای مادر و۲۰۰ میلیون تومان برای برادر خواسته بودند، ولی امروز گفته بودند ۵۰۰ میلیون برای مادر و ۲۰۰ یا ۳۰۰ میلیون برای برادرش میخواهند و این خانم سند خانهاش را آورده بود، چون بیشتر می ارزید و امیدوار بود که قبول کنند. ولی بیشتر مردم واقعا از کم درآمد ها و به اصطلاح فرو دستان بودند که سندی نداشتند تا به وثیقه بگذارند.
باز یکی از داخل دادسرا بیرون أمد و مردم را با داد و بیداد به صف کرد، با اینکه عده ی زیادی داخل بودند. بعد از تشکیل صف، تعداد زیاد مردم مشخص شد. صف از در دادسرا تا در بزرگ زندان رسید.
وکیلی هم برای پرونده ی سها مرتضایی آمده بود. سها را به عنوان بیمار عصبی می خواهند به بیمارستان روانی ببرند. اگر او را به بیمارستان ببرند، معلوم نیست چه بلایی بر سرش بیاورند. وی هم در صف ایستاده بود و به او گفتیم تو وکیلی و بدون نوبت میتوانی داخل بروی، ولی گفت فرقی نمیکند و مردم همه مشکل دارند.
بعد از تشکیل صف، به ترتیب مردم به داخل دادسرا می رفتند، ولی صف خیلی کند پیش می رفت. باران خیلی تند شده بود و ما دیگر تصمیم گرفتیم که بر گردیم. هنوز عده ی زیادی در صف ایستاده بودند و حتما ساعت دو یا سه هم ساعت اداری تمام میشود و کار مردم می ماند.
باور کنید مردم زیر باران همین طور بلاتکلیف ایستاده بودند و بیشتر هم از کم در آمدها بودند. چند پیر مرد آمده بودند و به زور راه میرفتند و یکی از شدت باران کیسه ای پلاستیکی سرش کشیده بود.
به گفته شورای صنفی دانشجویان کشور: «سها مرتضایی فعال دانشجویی و دبیر پیشین شورای صنفی کل دانشگاه تهران که پیش از این محکوم به تحمل شش سال حبس تعزیری شده بود، شهریور امسال ضمن کسب رتبه ۱۰ کنکور دکتری علوم سیاسی با بهانه همیشگی «نقص در پرونده»، «ستارهدار» شد. در تابستان ۱۳۹۷ به دنبال صدور احکام قضایی سنگین برای فعالان صنفی، سها مرتضایی در عین ناباوری و تعجب همگان توسط قاضی احمدزاده به شش سال حبس تعزیری و دو سال محرومیت از فعالیت سیاسی و عضویت در احزاب و گروه ها و دسته جات سیاسی محکوم شد. سها مرتضایی در مهر ماه سال جاری در اعتراض به ستارهدار شدن خود اقدام به تحصن در مقابل کتابخانه مرکزی دانشگاه کرده بود. بعد از این حرکت مدنی که نهادهای امنیتی داخل دانشگاه یعنی حراست و کمیته انضباطی و همینطور نیروهای اطلاعاتی خارج از دانشگاه حتی با وجود تمایل آشکار خود توجیهی برای مقابله با این حرکت پیدا نمی کردند، اقدام به دعوت از خانواده سها مرتضایی به دانشگاه نمودهاند. در این جلسه مادر خانم مرتضایی تهدید میشود که اگر دخترش به تحصن خود ادامه بدهد، بلافاصله دستگیر و علاوه بر میزان حبس دادگاه بدوی (شش سال زندان) دو سال و نیم دیگر به حکم حبس او اضافه خواهد شد.». مادر سها مرتضایی می گوید: «من هرگز پای چنین چیزی را امضا نمی کنم. دختر من هیچ مشکلی ندارد و رتبه ده کنکور است و ترجیح می دهم دخترم به زندان برود تا اینکه شما هر بلایی خواستید سرش بیاورید. گفتنی است که طبق اظهارات شاهدان عینی، بازداشت اخیر سها مرتضایی به شکل آدم ربایی بوده است. خانم مرتضایی در تاریخ بیست و شش آبان با یک پیامک به محوطه ورودی خوابگاه فاطمیه دانشگاه تهران فراخوانده شده و سپس با ضرب و شتم از مقابل خوابگاه روبوده می شود. پیرو این آدمربایی حراست دانشگاه تلاش می کند «برگه مهمان» خانم مرتضایی در خوابگاه را از بین ببرد تا با این بهانه نقش خود در این آدمربایی را انکار کند.».
لعنت به اینها که زندگی را برای مردم سیاه کرده اند.
یکی از مادران پارک لاله ایران
۱۷ آذر ۱۳۹۸