گزارش تیم امداد دانشجویان از کرمانشاه

دانش‌جویی در زلزله.سازه‌های موقت با هزینه کمتر و مقاومت بیشتر می‌توانند جای کانکس‌ها را بگیرند نرخ تخریب در مناطق زلزله‌زده رابطه مستقیمی با وضعیت اقتصادی منطقه دارد

 خبر زلزله کرمانشاه را در خوابگاه شنیدند و بعد به هم‌اتاقی‌های‌شان گوش دادند که تلفنی دربه‌در دنبال خانواده‌شان می‌گردند. صبح فردا، یک جمله میان‌شان تکرار می‌شد: باید برویم. دانشجویان دانشکده علوم‌اجتماعی دانشگاه علامه‌طباطبایی، آنها که جامعه‌شناسی خوانده بودند و تعاون و مددکاری و فکرمی‌کردند می‌توانند آن‌جا حاضر شوند و کمک کنند، تصمیم گرفتند دسته‌جمعی بروند. تیم امداد دانشجویی روز دوشنبه مجوز گرفت و گروه تلگرامی تشکیل دادند و شماره حسابی اعلام کردند برای کمک و روزی برای جمع‌آوری اقلام. تیم امدادی که نام دانشجوها روی آن باعث شد خیلی از مردم به آن اعتماد کنند و کمک‌های‌شان را برای آنها بفرستند.
حدود ٥٠ روز بعد از زلزله، نماینده‌های تیم امدادی در نشستی، گزارشی از فعالیت‌های‌شان ارایه می‌کنند. جلسه‌ای با عنوان گزارش یک فاجعه. همان‌طور که به‌صورت گروهی به کمک رفته‌اند، برای گزارش هم گروهی روی سن می‌روند، کنار هم می‌نشینند و هر کدام درباره بخشی از کارها صحبت می‌کنند. از بین ١٠٠ نفری که روز نخست برای اعزام اعلام آمادگی کرده بودند، آنهایی انتخاب شدند که دوره‌های امداد گذرانده باشند یا بومی منطقه باشند یا پرستاران و آنها که قبلا تجربه شرکت در چنین حوادثی را داشتند.
روز سه‌شنبه عصر آماده اعزام بودند. ٦ کامیون اقلام در دانشکده جمع‌آوری شد به همراه دو مینی‌بوس تعداد برابری از دختران و پسران در قالب یک کاروان شب سه‌شنبه راهی منطقه شدند. تیمی هم در تهران برای پشتیبانی مانده بود که در هفته نخست حداقل هر شب یک کامیون اقلام می‌فرستاد. در مجموع ١٦کامیون فقط از دانشکده علوم‌اجتماعی علامه فرستاده شد و از هفته دوم دانشکده‌های دیگر هم مثل دانشکده علوم‌اجتماعی تهران و نوشیروانی بابل، تبریز، بوکان و سقز اضافه ‌شدند: «تا زمانی که تیم ما در منطقه مستقر نشده بود و نیازسنجی نکرده بودیم، همان کمک‌هایی که معمولا در این حوادث مورد نیاز است، مثل چادر، پوشاک و لباس گرم تهیه کردیم و فرستادیم، یعنی کمک‌های روز نخست به صورت حجمی بود، ولی در روزهای بعد با برنامه پیش می‌رفتیم. نیازسنجی می‌کردیم و از آن‌جا به ما اعلام می‌کردند چه نیازهایی وجود دارد.» هر گروهی ١٠روز می‌ماندند و برمی‌گشتند: «ما می‌دانیم نخستین جایی که باید در چنین مواقعی کمک کند، دولت به معنای حاکمیت است، اما آن‌طور که در حوادث پیش از آن شنیده بودیم، می‌دانستیم که حاکمیت خود را برای مدیریت بحران در این شرایط آماده نکرده است و در چند ‌سال اخیر در مسائل رفاهی کوچک شده و توان کمک‌رسانی ندارد.»
از روز نخست قرار بر این گذاشتند که به مناطق روستایی بروند و آنهایی را پیدا کنند که کمکی دریافت نکرده‌اند. یک عده از افراد در قالب تیم ارزیاب به منطقه رفتند و سعی کردند از بزرگ روستا، ماموستا کمک بگیرند تا نیازهای روستا مشخص شود: «در بین آن ١٣٠٠ روستایی که‌ آسیب دیدند، روستایی‌ها را می‌دیدیم که یک کامیون آب معدنی در آنها خالی شده بود و روستایی که بعد از ٣ یا ٤ روز هنوز هیچ کمکی دریافت نکرده بود.» هر بار یک مددکار، پرستار، یکی از دانشجویان بومی منطقه و یک نفر که به شرایط بحرانی اینچنین آشنا بود با یک سواری به روستایی می‌رفتند و ارزیابی دقیق انجام می‌دادند. آن تیم مشخص می‌کرد که چه اقلامی برای هر روستا لازم است: «مثلا اگر نوشته بودند یک بسته غذایی، مشخص بود که باید به کدام خانواده برسد. اقلام به واسطه ماموستای روستا و در حضور تیم توزیع می‌شد که مشکلی پیش نیاید.»
سرپناه‌های مقاوم
فعالیت‌ها در سه فاز انجام شد، در ١٠ روز نخست فاز امدادی و فوریتی بود که ارزیابی، شناسایی، بسته‌بندی و توزیع را انجام دادند. فاز دوم مددکاری و در کنار آن فعالیت‌های تیم فنی مهندسی بود. برای بحث فنی مهندسی، دانشجویانی از تبریز به گروه اضافه شدند که تا به حال چند مدرسه و حمام ساخته‌اند و می‌گویند فاز سوم کاری پژوهشی است که می‌خواهند به‌زودی انجام دهند: «می‌خواهیم ببینیم کدام ارگان چطور پیش رفت و چه کارهایی انجام شد. اگر الان چالش کانکس ایجاد شده و همه به فکر این هستند که کانکس تهیه کنند و بفرستند، ابتدا می‌خواهیم بدانیم شناسایی افرادی که به آنها کانکس می‌دهید بر چه اساسی است؟ بر چه اساسی یک روستا کانکس می‌گیرد و روستای دیگر نمی‌گیرد و این‌که آیا می‌شود با هزینه کمتر، کیفیت بهتر و کمک نیروهای محلی در همان منطقه سرپناهی برای مردم ساخت، به‌طوری که اقتصاد در همان منطقه به چرخش دربیاید، به جای این‌که به کانکس تهران برسد و خود مردم در چیزی که دارند می‌سازند، مشارکت داشته باشند تا از آن سازه‌ بیگانه نشوند؟»
تیم امداد دانشجویی می‌گوید، بله می‌شود و اکنون دارند همین کار را انجام می‌دهند: ساخت سرپناه‌های موقت با یک‌سوم هزینه کانکس، با کیفیت بهتر و مشارکت خود مردم منطقه که نهایتا دو روزه به اتمام می‌رسد. سرپناه‌هایی که حداقل تا ٧ ریشتر تحمل زلزله را دارند و تا ٨-٧سال هم دوام می‌آورند. «سوال ما این است که چه چیزی پشت این کانکس‌ها وجود دارد که هیچ‌کس به دنبال سازه دیگری به جز کانکس نیست؟ کدام شرکت‌ها و ارگان‌های دولتی و فرادولتی دارند نفع اقتصادی می‌برند و پشت این ماجرا هستند که تمام گروه‌هایی مثل ما را که کارهای ساخت‌وساز اینچنینی انجام می‌دهند، نمی‌بینند و منتظرند کانکس در تهران، ارومیه و اصفهان با هزینه ٦‌میلیون تومان و به عبارتی ١٢‌میلیون تومان ساخته شود و به این‌جا بیاید؟» آنها می‌گویند غیر از خودشان چندین تیم دیگر روی سازه‌های موقت کار می‌کنند و سریع هم پیش می‌روند، اما کسی به فکر این‌که با کمک خود آن مردم این سازه‌ها را بسازند، نیفتاده است.
عضو پشتیبانی تیم می‌گوید در مجموع کمک‌های مردمی ١٥١‌میلیون تومان بود و اکنون بیشتر از‌ هزار فاکتور از خریدها دست‌شان است. نخستین چیزی که تهیه کردند، چادر بود: «چادرها ابتدا ٣٠٠-٢٠٠‌هزار تومان بودند و قیمت‌شان بعدها تا یک‌میلیون هم بالا رفت. در مجموع ٤٣‌میلیون تومان یعنی ٦٥چادر خریدیم. تعداد زیادی هم به دست‌مان رسید. در کنار آن برای همین چادرها نیاز داشتیم نایلون تهیه کنیم که خودش هم استهلاک دارد و لازم است تجدید شوند که در مجموع ٢٢‌میلیون نایلون خریدیم. اوایل قیمت نایلون‌ها حدود ٦٥٠٠ تومان بود که تا ٨٥٠٠ هم افزایش قیمت داشت. برای زیر چادرها فوم خریدیم و به دست مردم رساندیم.» زلزله علاوه بر خانه‌ها، آغل‌های روستایی‌ها را هم خراب کرد و تعدادی از دام‌ها که باقی مانده بودند، نیاز به سرپناه داشتند: «برای‌شان تور و فنس محافظتی گرفتیم و به آنها داریم.»
ساخت یک مدرسه در سه روز
در روستای عزیزآباد یک مدرسه دو کلاسه ساخته‌اند که ٣٤متر مساحت دارد و حدود ٣‌میلیون تومان هزینه آن شده است. از مصالحی مثل پشم شیشه، فنس، کف بتن و دیوارپوش‌ها که عایق گرمایی هستند، استفاده شده. پایه‌ها در بتن فرورفته‌اند و قوس‌های مناسب سازه در مقابل زلزله مقاومند. تیم مهندسی در روستای عبدالخاکی دو حمام برای آقایان و خانم‌ها با آبگرمکن مخزنی کم‌مصرف ساختند. در همین روستا که ٧ دانش‌آموز دارد، مدرسه یک کلاسه‌ای با هزینه ٩٥٠‌هزار تومان ساختند، این مدرسه سه روزه آماده شد. در روستای کلاه‌کبود و کوگا مشغول ساخت‌وساز دستشویی، حمام و مدرسه هستند.
نماینده تیم مددکاری و پرستاری هم می‌گوید باید از دختران بومی که گروه را همراهی کردند، تشکر کرد، کسانی که خودشان درگیر رنج از دست دادن نزدیکان‌شان بودند، اما می‌دانستند که حضورشان در کنار تیم امدادی لازم است. «بخش عمده‌ای از اطلاعاتی که در ارزیابی‌ها به دست می‌آوردیم، از طریق دخترانی بود که زبان و فرهنگ مردم منطقه را می‌دانستند.» می‌گویند قبل از این‌که برویم، تصور می‌کردیم تیم پرستاری می‌تواند کمکی به نیروهای امدادی هلال‌احمر یا ارگان‌های دیگر باشد. «اما نه‌تنها نیروی‌های امداد نبودند، بلکه جاهایی بود که نیروهای نجات هم نرسیده بودند و زخم پانسمان‌نشده در برخی نقاط وجود داشت.» عمدتا در سلاس و جوانرود حضور داشتند. «سه روز نخست بیشتر زمان تیم پرستاری برای این گذشت که ببینند نیازهای دارویی و درمانی منطقه چیست. کار عمده از سه روز بعد آغاز شد. وضع افراد بین گذشته و حال گره خورده بود، مثل زنی که زخم ناشی از زلزله دارد، باردار است و بیماری‌های عفونی زیادی هم دارد. زنان اکثرا بیماری‌های عفونی شدید داشتند. در بعضی روستاها که پزشک یا بهداری وجود داشت، نیازهای آن مراکز را تامین می‌کردند و در جایی که خلأ امکانات بود، وارد عمل می‌شدند.» او می‌گوید کودکان منطقه بشدت استرس و ترس دارند. «در ابتدا حضور زنان در منطقه از نظر یک عده بی‌معنا بود، می‌گفتند فاز ابتدایی است و کار یدی است. در صورتی که از همان لحظه ابتدایی همه پابه‌پای هم کار می‌کردند و نمی‌شد تفکیک کرد.»
بازسازی یا تخریب کامل
نماینده تیم مهندسی می‌گوید باید ابتدا بدانیم منطقه‌ای که زلزله آمد، چه منطقه‌ای بود. «کرمانشاه با ٢٠‌درصد تورم، بالاترین تورم در کل کشور را داشت. از نظر سرمایه‌گذاری منجر به تولید از‌ سال٧٩ تا ٩٢، ٥‌درصد رشد واقعی داشت که پایین‌ترین نرخ در کل کشور بود. متوسط درآمد مردم ٨ونیم‌میلیون است، درحالی‌که میانگین کشوری ١٢‌میلیون است. از نظر نرخ بیکاری این استان بعد از لرستان بالاترین نرخ را دارد که ١٨,٨‌درصد است. میزان خودکشی نیز در این استان ٢٣ نفر در ١٠٠٠ نفر است که ٤ برابر نرخ خودکشی در کل کشور است. قبل از زلزله این منطقه چنین مختصاتی داشت.» زلزله یک اتفاق طبیعی است، اما تخریب خانه‌ها و ساختمان‌ها و میزان ‌درصد آن طبیعی نیست: «در جاهایی که خوب ساخته شده بودند، تخریب کمتر بود. ساخت خوب یعنی همان ساخت دو سه ساله‌ای که در شهرها می‌دیدیم. نرخ تخریب رابطه مستقیم با وضع اقتصادی منطقه داشت. مشخص است که میزان تخریب زلزله در این منطقه با توجه به وضع اقتصادی، طبیعی نیست. در روستایی که ٤٠‌درصد آن کامل تخریب شده بود و ٩٥‌درصد آن قابل اسکان نبود، می‌دیدیم که خانه دهیار یا مسجد که نوساز بودند، سالم هستند و حتی یک ترک هم نداشتند. تخریب بیشتر کسانی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد که قبل از زلزله دچار تخریب‌هایی در اثر زلزله اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شده‌اند. در همین روستا ١٨ زن سرپرست خانوار وجود داشت و نرخ بیکاری نسبت به خود استان هم بیشتر بود.» کارشناسانی که از بنیاد مسکن برای بازدید از خانه‌ها و تخمین میزان تخریب آمده بودند، تخریب‌ها را به سه دسته تقسیم می‌کردند و گاه خانه‌هایی را در گروه خانه‌هایی که فقط نیاز به بازسازی دارند، قرار می‌دادند که عملا تخریب شده بودند: «ترک با شکاف فرق دارد، وقتی می‌گوییم شکاف یعنی زمین دهن باز کرده و از زیر شکاف برداشته و خانه باید کامل بیاید پایین و دوباره ساخته شود، اما خیلی از این خانه‌ها تنها تشخیص بازسازی می‌دادند. معلوم است که با یک زلزله ٥ ریشتری به‌طور کامل پایین می‌ریزد.»
وقتی خانه‌ها کامل پایین می‌آیند و تخریب می‌شوند و دام‌ها هم تلف می‌شوند، مردم نمی‌توانند بعد از زلزله بالای آوارهای زندگی‌شان دنبال آنچه داشتند بگردند. خیلی از مردم نتوانسته بودند هیچ چیزی از خانه‌های‌شان بیرون بکشند. «افرادی که قبلا در اثر جغرافیای سیاسی و اقتصادی منطقه توان‌زدوده شده بودند، در این‌جا دوباره آسیب دیدند.» آنچه نظر دانشجویان را به خود جلب کرده، رفتار بازار بود. می‌گویند فاجعه بود: «پتوی ٢٠تومانی می‌شد ٤٠ تومان و چادر ٤٠٠تومانی می‌شد یک‌میلیون‌و٢٠٠ تومان. در زلزله بازار سیاه درست شد و این فاجعه بود.»
مردم منطقه که خیلی‌های‌شان قبل از زلزله کارگرهای فصلی یا کارگر مغازه‌ها بودند، مجبور بودند کنار خانواده‌شان بمانند و دچار بیکاری فصلی و مقطعی شدند. «هیچ‌کس این بیکاری را ندید. کارگری که اگر یک روز کار نکند، چیزی برای خوردن ندارد، باید کنار خانواده‌اش می‌ماند و نتیجه آن یک ماه بعد مشخص می‌شد. آن‌جا دامدارهایی بودند که نصف دام‌شان را فروخته بودند تا عید پولش را بگیرند.»
می‌گویند زمانی که تازه به منطقه رفته بودند، خیلی‌ها فکر می‌کردند این دانشجویان اردو آمده‌اند. آنها می‌خواهند دوباره به منطقه برگردند. وقتی امتحانات تمام شود. نماینده تیم مددکاری می‌گوید در منطقه بشدت ptsd، افسردگی، تفکر خودکشی و اختلافات خانوادگی زناشویی زیاد شده‌ و نیاز به مداخله دارد. می‌خواهند این بار فعالیت‌های مددکاری را جدی‌تر دنبال کنند. باید منتظر فاز سوم کارشان، یعنی پژوهشی که قولش را داده‌اند، بود.

اینرا هم بخوانید

نتانیاهو: اسرائیل «با توافق یا بدون توافق» با حماس، وارد شهر رفح خواهد شد

نخست وزیر اسرائیل، همزمان با ادامه مذاکرات با گروه افراطی حماس با هدف برقراری آتش‌بس …