گزارش روزنامه ایران از وضعیت مدارس تخریب شده و دانش‌آموزان کرمانشاهی

جست‌وجوی امید؛ پشت نیمکت‌های مدرسه گزارش میدانی خبرنگار «ایران» از وضعیت مدارس تخریب شده و دانش‌آموزان کرمانشاهی

گزارش میدانی خبرنگار «ایران» از وضعیت مدارس تخریب شده و دانشآموزان کرمانشاھی
جست و جوی امید؛ پشت نیمکت ھای مدرسه

ظھر است و آفتاب پل ذھاب به نیمه رسیده. «مستانه» گوشه چادر چمباتمه زده، دستش را زیر چانهاش گذاشته و
چشمھایش را به خاطر تیزی آفتاب جمع کرده. به اطراف نگاه میکند، به چادرھای برافراشته، به مردمی که ھر
لحظه با صدایی بیرون میآیند، به رھگذران و دانشآموزانی که در رفت و آمدند. به اینھا نگاه میکند. فکرش اما در
روز زلزله جا مانده است؛ به خانه و خواھری که از دست داده، به کابوس فردای زندگی، بی خانه و سرپناه، به
تنھایی غمگینش و به روزھای مدرسه و ھمکلاسیھایش…. صدای مادر تلنگری میشود تا تمام افکارش بھم
بریزد. لحن مادر تند است و دختر ھم به تندی جوابش را میدھد. دختر قیافهاش را درھم میبرد و برآشفته
میشود. به اطراف نگاھی میکند تا اینکه چشم در چشم میشویم به سمتمان میآید: «از بھزیستی آمدید؟»
جوابم منفی است. دستانش را به نشانه تشکر بالا میبرد و رویش را برمی گرداند و به طرف چادر میرود،
میگویم: «مدرسه نمیری.» سرش را به علامت نه بالا میبرد و نگاھم میکند. مستانه سال سوم تجربی است.
دانشآموز دبیرستان معلم بود حالا اما حوصله درس خواندن ندارد. خودش میگوید: «خواھر و خالهام را در زلزله از
دست دادم. پدرم ھم معلولیت داره. چطور میتونم برم سر کلاس. ھمین الآن مادرم بھم گفت آنقدر جلوی چادر
نشینم و برم مدرسه. حوصله ندارم. وضعیت مدرسه ھم بھم ریخته است.»
یعنی چی: «رفتم دیدم دوستای خودم نمییان برای چی برم.»
یعنی بعد از زلزله دانشآموزان حس و حال مدرسه رفتن ندارند: «خیلیھا میرن بعضیھا ھر روز نمیرن. بعضیھا
نمیرن. خودم ھنوز کیف و کتاب نگرفتم. یک روز رفتم مدرسه دیدم اصلاً حوصله معلم ھامو ندارم.
مثل من اصلاً
درسم سخته. ھیچی نمیفھمم. ھمهاش میترسم زلزله بیاد. یاد خواھرم و خالهام میافتم. باید کمک خونه
باشم. برادرم دنبال وام و خونهسازی برای ماست. مادرم وضع خودش خوب نیست باید مراقب بابام باشم.» مستانه
دو برادر و یک خواھر دیگر ھم دارد. خواھر دبستانی است به مدرسه میرود اما خودش و برخی از دوستانش ھنوز
نتوانستند به شرایط روزھای قبل از زلزله برسند. او حالا تمام آرزوھایش به قبل از آن شب تلخی که زندگیشان را به
ھم ریخت میرسد. قبل از آن شب شوم دلش می خواست پزشک منطقهشان شود. درسش آنقدر خوب بود که
انتخاب اولش پزشکی باشد، میگوید پزشک متخصص در منطقه آنھا کم
معلم ھایش به او گفته بودند که حتماً
است و خیلی از ھمشھری ھایش ھم مشکل قلبی و کلیوی دارند. در فامیل و آشنایانشان این بیماری زیاد است:
«دلم می خواست متخصص میشدم و ھمین جا میموندم.عمو و داییم قلبشون مریضه اینجا متخصص نداره میرن
کرمانشاه.» آنطور که مستانه میگوید برخی از دانشآموزان دل و دماغی برای رفتن به مدرسه ندارند با این حال
مدارس سر پل باز است. برخی دیگر از دانشآموزان در بعضی مقاطع برسر کلاس درس حاضر میشوند، اما به گفته
خود اھالی، بچهھا انگیزهای برای درس خواندن ندارند. مستانه چند چادر آنطرفتر را نشانم میدھد که فامیلشان
زندگی میکنند و میگوید پسرعموھایش ھم مثل خودش به مدرسه نمیروند، دلیلش را ھم ھمان بی حوصلگی
میداند. با فرامرز و سھیل ھم که صحبت میکنم ھمین حرفھای مستانه را میزنند: «الان درس به دردمون
نمی خوره.»
آنھا چند مدرسه تخریبی شھرشان را نشانم میدھند. پرسان پرسان مدرسهای را پیدا میکنیم که سھمش از این
زلزله ھفت ریشتری تنھا چند ترک بوده است. مدرسهای نوساز که دانشآموزان پایه ابتدایی در آن تحصیل میکنند.
آنطور که مدیر این مدرسه میگوید:« در برخی از مقاطع مانند دبیرستان مدارس دایر شده است، اما به دلیل اینکه
مدرسه نیمهتخریب شدهاست، بچهھا از ترس جانشان به مدرسه نمیآیند، خیلیھا ھنوز وحشت دارند. البته حق
دانشآموزان سر کلاس باشند. تا وقتی خانواده مقاومت میکند و
دارند ما نمیتوانیم اجباری کنیم که حتماً
میترسد ما اجباری نداریم. حداقل این ترم اجباری نداریم.»

او برای ما از چند شیفته شدن مدرسه میگوید: «نیمی از مدارس سر پل تخریب شده. آموزش و پرورش از ما
خواسته دانشآموزان مدارس تخریبی را در مدارس خودمان جا دھیم. ما این کار را کردیم و الآن مدرسه ما دوشیفت
است. البته شیفت عصر دانشآموزان دبیرستانی میآیند.» از او درباره ارسال کانکس به مدارس روستایی و شھری
میپرسم:«قول دادند برای مدرسه به شھر و روستا کانکس بفرستند. در شھر که ھنوز مشکل داریم و برای
مدرسه ما ھم ھنوز ارسال نشده چون جمعیت دانشآموزی بالا رفته. برای برخی از روستاھای صعب العبور ھم
کانکس ارسال نشده با این حال با ھمین توان فعالیت میکنیم البته برخی جاھا ھم کانکس آمده و کارشان را
شروع کردهاند.»
ً چند دانشآموز یا دانشجو دارند و وضعیت دختران دانشجو ھم دست
خانوادهھایی که سر پل زندگی میکنند اکثرا
کمی از دانشآموزان ندارد. آنھا ھم رمقی برای نشستن پشت میز دانشگاه ندارند.درست روبهروی مسکن مھر چند
خانوار ھستند که دختران دانشجو دارند.یکی از والدین درباره وضعیت تحصیلی بچهھا میگوید: « دخترم دانشجوی
کرمانشاھه. ھمه چیزش زیر آوار مانده چطور میتونه به کلاس و درس برگرده با چه پولی میتونه به دانشگاه بره.
اون وقت که پول داشتیم میرفت الآن برای رفت و آمدش ھزارتا مشکل داریم.» دیگری ھم حرفھای ھمسایه را
تأیید میکند و میگوید:« درس خوندن ھزینه می خواد خانوم. مدرسه نیس دانشگاھه. این ترم نرن سر کلاس تا
ببینیم وضعمون چطور می شه.» ظھر است و ما وارد روستای کوییک میشویم آنطور که اھالی این روستا
میگویند 80 درصد خانهھای روستا تخریب شده و جان 90 نفر ھم گرفته شده. آنطور که یکی از اھالی محل
میگوید کشته شدگان دانشآموز این روستا ھم زیاد بوده: «کودک و نوجوان داشتیم اما درست یادم نیست که چند
نفر بودند. برای مدرسه قبل از زلزله از کانکس استفاده میکردیم. حالا ھم ھمون کانکس ھست.»
والیبال در حیاط تخریب شده
در منطقه کوھستانی ثلاث باباجانی از دور ھمھمه بچهھا به گوش میرسد. 10 یا 12 نفری ھم مشغول والیبال در
حیاط مدرسه. چند ده نفری ھم دور تا دور حیاط مدرسه نشسته و بازی را تماشا میکنند. تا وارد مدرسه میشوم
متوقف میکنند و مرا نگاه میکنند. با زبان کردی چیزی
ھمه نگاھھا به سمتم می چرخد. بازیشان را تقریباً
میگویند و با ھم بلند می خندند، من ھم می خندم. به سمت پسرانی که دور حیاط مدرسه نشستهاند میروم و از
آنھا درباره کلاس و درس روزھای بعد از زلزله میپرسم: « چند روزی ھست که مدرسه باز شده. اما خب وقتی سر
کلاس ھستیم ھمه استرس داریم نکنه دوباره زلزله بیاد و با کوچکترین صدایی ترس داریم.» ھمکلاسیاش به
نزدیک زنگ بود یکی از بچهھا
کردی چیزی میگوید. نگاھش میکنم خودش ادامه میدھد: «چند روز پیش تقریباً
توھم زلزله زده بود بلند گفت وای دوباره زلزله. ھمه از کلاس بیرون اومدیم. واقعاً زلزله نبود. نمیدونیم چرا آنقدر
ترسیده بودیم. معلم ھم فکر کرده بود زلزله است، او ھم ترسیده بود.»
از آنھا میپرسم که کلاس ھایشان مرتب برگزار میشود و معلم ھا سرکلاس حاضر میشوند: «ھمه ھستند اما
کلاسمون خیلی شلوغ شده. میز و صندلی اضافه کردن تا بچهھای دیگه ھم به این مدرسه بیان و از درس عقب
نیفتن.» یکی دیگر از دانشآموزان ھم میگوید: «مدرسه که تعطیل بود حال ما ھم اصلاً خوب نبود ھمه توی کوچه و
خیابان مینشستیم درباره زلزله حرف میزدیم. وضعیت من از ھمه بحرانیتر بود چون پدرم را ازدست داده بودم.
حالا باز خدا رو شکر به مدرسه می رم سرگرم میشم. بعضی از بچهھا ھم ھر روز نمیان باید توی کارھای اداری
به خونواده ھاشون کمک کنن.» از آنھا درباره امتحاناتشان میپرسم: «درسمون خیلی عقب افتاده و قرار شده که
امتحانات نوبت اول را عقب بندازن.» محمد خودش را به من میرساند و از بیتوجھیھایی که به خوابگاھھای
بنویسین که رفت و آمد برخی از این دانشآموزان به مدرسه ھم سخت شده.
شبانه شده میگوید: «این رو حتماً
بعضی از دوستای ما در روستاھا دبیرستان ندارن و می اومدن اینجا الآن در خوابگاه بسته شده و برخیھا اصلاً
نمیان مدرسه. ھمینجوری خیلیھا به سختی میاومدن خونوادهھا اجازه نمیدن الانم که دیگه جایی رو ندارن که
بیان.»
محمد حرفھایش را قطع میکند و به مردی بلند قد نگاه میکند: «آقا مدیر خودش اومد». او چند سالی است که
مدیر مدرسه صلاحالدین ایوبی شھر ثلات باباجانی شده. مدرسهای که حالا به خاطر ازدیاد جمعیت دانشآموزیاش
دو شیفته شده تا ھم دبیرستانیھا بتوانند درسشان را بخوانند و ھم ھنرستانیھا از درس جا نمانند. آقای مدیر
تخریب شد. ما برای اینکه بتوانیم
خودش درباره وضعیت مدرسه میگوید: «مدرسه کناری ما کار و دانش بود که کلاً
این دانشآموزان را در کلاس داشته باشیم مجبور شدیم مدرسه را دوشیفته کنیم. صبح از ساعت 8 تا یک
دبیرستانیھا ھستند که البته به جمعیت دبیرستانیھای ما ھم اضافه شده است چون در این منطقه چند
دبیرستان تخریب کامل شدهاند و مجبوریم دانشآموزانشان را در مدرسه خودمان جا دھیم و ظھر ساعت 1و نیم تا 6
عصر ھم ھنرستانیھا ھستند. معلمھا ھم مجبورند که شیفت عصر به کلاس بیایند. البته برخی از مدارس که

معلم ھایشان نمیتوانند به کلاس بروند در دفتر مدرسه مینشینند.» آنطور که مدیر مدرسه میگوید ترس در بین
دانشآموزان افزایش پیدا کرده و ھمین موضوع موجب شده آنھا نتوانند سر کلاس درس حاضر شوند. او در این باره
بیشتر توضیح میدھد: «خیلی از دانشآموزان در کنار خانواده ھایشان نیاز به دارو دارند اما مقاومت زیادی برای
مصرف دارو اینجا وجود دارد و باید منتظر باشیم تا شرایط روحی و روانی آنھا به حالت اول بازگردد. زلزله اتفاق
وحشتناکی بود که در ذھن و روح نوجوانان مانده است.» مدرسه تخریب شده درش بسته است و دانشآموزان از
کنار خرابهھای دیوار وارد میشوند. آنھا مرا با خود به حیاط تخریب شده مدرسه میبرند تا مدرسه قدیمی را کامل
نشانم دھند، یکی میگوید: «ھمه دلخوشی ما ھمین ھنرستان بود که ریخت. ما توی مدرسه ایوبی کارگاه نداریم.
اونجا اصلاً مجھز نیست. ما کارگاه نمیریم فقط سر کلاس ھستیم.» از دور دانشآموزان دختر را میبینم که کتاب
به دست راھی مدرسه میشوند. برخی با لباسھای مندرس و برخی دیگر ھم با دمپاییھای رنگی نه کیفی
داشتند نه کوله ای. دانشآموزان ھمراھم میگویند اینھا دانشآموزان دبیرستانی ھستند که چند محله بالاتر درس
می خوانند. حالا آنھا در مدرسهای ھستند که چند سال پیش به خاطر فرسودگی تعطیل شد اما از وقتی زلزله آمد و
جایی برای درس خواندن ندارند مجبورند در آن مدرسه فرسوده کلاس تشکیل دھند. از دانشآموزان دختر می خواھم
که مرا به مدرسه قدیمی شان ببرند. در میان راه برایم میگویند که برخی از دانشآموزان دختر ھنوز به مدرسه
نمیآیند و آنھا ھم از تعطیلی خوابگاه دختران میگویند: «یک ھفتهای می شه که دوباره به مدرسه برگشتهایم.
برای ما دخترا توی این منطقه درس خوندن سخت تره. بعضی دخترا تا دبیرستان می خونن و ترک تحصیل میکنن.
ازدواج میکنن. چند تا از ھمکلاسی ھامون پارسال ازدواج کردن. بعضیھای دیگه ھم به امید ھمین خوابگاه میان،
الآن خوابگاه تعطیل شده خیلیھا جایی ندارن شب بمونن. خونواده ھم اجازه نمیده تنھا توی چادر باشن آخه چادر
ھم نمیدن. نمی شه در خوابگاه رو باز کنن. » برخی از روستاھا ھم با اینکه دیوارھای مدرسه ترک برداشته اما
مدیران کلاسھا را برپا کردهاند و دانشآموزان سر کلاس درس حاضرند. یکی از اھالی روستای زلان ما را با خود به
دبستانی میبرد که کلاسھایش ترک برداشته: « 70 درصد این روستا خانه ھایش تخریب شده. مدرسه ھم ترک
برداشته با این حال بچهھا سر کلاس میروند.» مدرسهای کوچک که 5 کلاس درس دارد آنطور که مدیر مدرسه
میگوید مدرسه 30 سال پیش ساخته شده. مدرسه کنار تپه واقع شده. وقتی ھم بارندگی باشد آب به داخل
کلاسھا میآید: «برخی از دیوارھا شکاف دارد. این مدرسه امنیت ندارد و اگر زلزله بیاد اینجا صددرصد تخریب
میشه. ما این موضوع را به سازمان نوسازی مدارس ھم گفتیم. خودم نامه زدم آنھا ھم دیدند و عکس گرفتند اما
ھنوز جوابی نگرفتهایم. دو کانکس آمده اما جمعیت دانشآموزی ما زیاد است 162 دانشآموز داریم. قبلاً ھم یک
کانکس داشتیم.»
او به ترس دانشآموزان اشاره میکند: «دو روز پیش زلزله آمد و ھمه دانشآموزان جیغ زدند و بیرون آمدند. ھمان روز
مدرسه را تعطیل کردم. تا چند روز بعد از زلزله نیمی از بچهھا که نیامدند و ما ھم با ترس و لرز کلاسھا را برگزار
میکردیم.»
روستاھای بدون مدرسه
ادامه تحصیل برای دانشآموزان مناطق روستایی بویژه دختران،
کار چندان آسانی نیست؛ دوره ابتدایی با تحصیل در کلاسھای چند پایه و کمترین امکانات سپری میشود. پس از
اتمام دوره ابتدایی، ممکن است در روستای محل زندگی دبیرستانی وجود نداشته باشد بنابراین دانشآموزان باید
کیلومترھا آنطرفتر به دبیرستان روستای مجاور بروند که برخی به خاطر نداشتن پول سرویس مدرسه، این مسیر
را پیاده طی میکنند. البته آموزش و پرورش، مدارس شبانه روزی را تأسیس کرده تا دانشآموزان روستاھا در آن
تحصیل کنند اما این امکانات در ھمه شھرستانھا وجود ندارد. موضوعی که در مشاھدات میدانی خبرنگار «ایران»
ھم دیده شد سمیه، مریم و فرزانه از روستای اطراف ثلاث باباجانی ھستند 14 و 15 سال سن دارند خانه ھایشان
نیمه تخریب است و در حیاط خانه چادر زدهاند. سمیه لباس قرمز کردی به تن کرده و چارقد سیاھی به سر دارد با
چند دختر ھم سن و سالش در حیاط خانه نشستهاند و مشغول حرف زدن. میگوید تا کلاس سوم درس خوانده آن
ھم چند روستا بالاتر: « پدرمون اجازه نمیده که درسمون رو ادامه بدیم چون توی روستای ما مدرسه نیست ما ھمه
درس می خوندم. اما نیست.» سمیه روزھا کمک مادرش میکند. برادر و
تا ابتدایی خوندیم. اگر مدرسه بود حتماً
خواھر کوچکترش را نگه میدارد و خیلی وقتھا ھم در حیاط خانه ھمصحبت دوستانش میشود: « دخترا 15
سالشون که میشه ازدواج میکنن. الآن خودم خواستگار دارم و بابام میگه باید ازدواج کنم.» دوستش نگاھم
میکند و با آرامی میگوید: «خانم نمیشه اینجا مثل روستای بالایی چادر بزنن و ما ھم توی چادر درس بخونیم. اگر
مدرسه باشه خیلی ھامون ازدواج نمیکنیم و درس می خونیم.»

با کمبودھا کنار می آییم
مجید یزدان پناه
مدیر کل آموزش و پرورش کرمانشاه
ا کمبودھا کنار می آییم
مجید یزدان پناه
مدیر کل آموزش و پرورش کرمانشاه
زلزله که آمد تعدادی از مدارس سر پل ذھاب و ثلاث باباجانی و قصر شیرین تخریب شد.بر اساس آمار اداره کل
آموزش و پرورش کرمانشاه 30 ھزار دانشآموز و 2 ھزار و 177 نفر فرھنگی در سه منطقه زلزله زده سر پل ذھاب،
ثلاث باباجانی و قصر شیرین زندگی میکنند.ھمچنین بر اساس آمارھا 78 مدرسه در قالب 415 کلاس درس تخریب
کامل شد. 16 مدرسه در قالب 200 کلاس نیاز به تعمیرات جزئی دارد. 5 مدرسه ھم نیاز به مقاومسازی دارد که
برای بازسازی این مدارس اعتباری بالغ بر 120 میلیارد تومان لازم است. با این حال ما سعی کردیم در ھمان روزھای
اول بعد از زلزله سریع شرایط را برای بازگشت دانشآموزان در کلاسھای درس فراھم کنیم. بسیاری از مدارس در
سر پل ذھاب تخریب شده بود. بر اساس آمارھایی که ما داشتیم از 221 مدرسهای که سر پل ذھاب وجود داشت
بخش اعظمی از مدارس تخریب شده بود و ما ھم تاکنون توانستهایم 169 کانکس برای مدارس روستایی، 7 کانکس
در شھر و 3 مدرسه چادری برای دانشآموزان این منطقه در نظر بگیریم. ھمچنین در ثلاث باباجانی ھم 159 مدرسه
وجود داشت که تاکنون 10 کانکس، 6 چادر و 60 مدرسه پیش ساخته برای دانشآموزانش ارسال شد. ما برای
احداث مدارس دستمان بسته است چرا که کانکسھایی که قرارگاه خاتم میسازد برای مدارس مناسب نیست. ما
کانکسھایی را از وزارتخانه و خیرین گرفتهایم. برای ھمین ھم شاید در برخی جاھا کمبودھایی ھم وجود داشته
باشد. با این حال در ھفتهھای اول بسیاری از دانشآموزان به خاطر شرایط روحی نمیتوانستند در مدرسه حاضر
شوند. ما ھم اجباری برای ورود به مدرسه نداشتیم اما حالا شرایط دانشآموزان بھتر شده و دانشآموزان بیشتری
سر کلاس درس ھستند. سعی ھم میکنیم با مشاوران مدارس شرایط روحی دانشآموزان را بھتر کنیم.

اینرا هم بخوانید

نتانیاهو: اسرائیل «با توافق یا بدون توافق» با حماس، وارد شهر رفح خواهد شد

نخست وزیر اسرائیل، همزمان با ادامه مذاکرات با گروه افراطی حماس با هدف برقراری آتش‌بس …