پزشکیان گفته است که آمادهایم با اپوزیسیون گفتگو کنیم. روشن است که منظور او گفتگو با «اپوزیسیون خودی» است. اینها نهتنها هزاران نفر از اعضای اپوزیسیون را اعدام و ترور کردند؛ بلکه حتی سر میز مذاکره هم قاسملو رهبر حزب دمکرات را در اتریش سلاخی کردند. منظور پزشکیان حتی نیمه اپوزیسیونی مثل موسوی و تاجزاده هم نیست. منظور بخشی از حکومت، مقامات قبلی و حاشیه حکومت است که انتقاداتی به سیاستهای حاکم دارند و مورد نامهربانی و حتی فحاشی و انواع اتهامات قرار گرفتهاند.
اما نفس همین گفته پزشکیان نکتهای را نشان میدهد. یک ضرورت واقعی او را به اینجا کشانده است. این را هم در نظر بگیریم که پزشکیان این مسئله را از قبل با خامنهای مطرح کرده و یا شاید خامنهای چنین پیشنهادی را به او توصیه کرده است. همانطور که بکار بردن کلمه اسرائیل توسط پزشکیان و یا اینکه سیاست ما محو اسرائیل نیست توسط عراقچی قطعاً از قبل با رهبر مورد توافق قرار گرفته است. رهبری که دیگر رهبر سابق نیست. فصلالخطاب نیست و در بدترین مخمصه تمام دوران خود قرار گرفته است.
اما هدف پزشکیان از طرح این موضوع چیست؟ آیا زمینهای هم دارد؟
این روزها میرحسین موسوی طرح رفراندوم و مجلس مؤسسان برای تغییر قانون اساسی را مطرح کرده و صدها نفر از اصلاحطلبان شامل برخی مسئولین سابق حکومت از آن استقبال کردهاند. تاجزاده هم در همان راستا خواهان کنار رفتن علی خامنهای شده است. اما در مقابل جبهه دیگری در میان اصلاحطلبان شکلگرفته است. افرادی مانند زیدآبادی، رحمتالله بیگدلی و سعید رضویفقیه میگویند طرح موسوی در این اوضاع و احوال عاقلانه نیست و «در حالیکه هنوز خطر حمله مجدد اسرائیل و حامیانش رفع نشده است طرح رفراندوم و مجلس مؤسسان میتواند بهانهای به دست دشمن بدهد که با فضاسازی رسانهای کشور را به آشوب بکشد تا زمینه حمله مجدد فراهم آید». ۴۵۰ نفر از همین طیف بیانیهای در تحریم تلویزیون ایران اینترنشنال و در جهت تقویت نظام منتشر کردهاند و قالیباف آنها را ستایش کرد.
در چنین شرایطی طرح گفتگو با اپوزیسیون توسط پزشکیان چند هدف همزمان را دنبال میکند. از یکطرف میخواهد جناح منتقد موسوی را که حاضر به خوشخدمتی بیشتر به جناح حاکم هستند به جناح حاکم نزدیکتر کند و از طرف دیگر جناح موسوی – تاجزاده را حاشیهای کند. به غرب و مشخصاً اسرائیل و آمریکا و همینطور به مردم هم این سیگنال را بدهد که نهتنها جنگ باعث قیام و سرنگونی نشد؛ بلکه حکومت را منسجمتر کرد.
واقعیت این است که جناح حاکم کارنامهای جز شکست ندارد. تمام سیاستهایش جلو عالموآدم شکستخورده است. نه قادر به تخفیفی در ابربحرانهای داخلی است و نه دیپلماسی موفقی دارد، نه رهبرش دیگر رهبر سابق است و نه نیمه انسجام گذشته را دارد، چنان در بیافقی و وحشت از موقعیت خود و کل نظام قرار دارد که احتیاج دارد دستش را به بخشی از منتقدان مدافع نظام دراز کند و آنها را با لقب افتخارآمیز اپوزیسیون مزین کند. مخاطبینش نیز موقعیت درهمشکسته جناح خامنهای را بهخوبی میدانند و با بیانیهها و مخالفتشان با طرح موسوی تلاش میکنند سهمی در گوشهای از حاکمیت پیدا کنند. هر دو طرف به این نزدیکی نیاز دارند. اما آیا توانش را هم دارند؟
پزشکیان همین امروز در مصاحبهای گفت در لبه پرتگاه قرار داریم که با ضد حمله تند مخالفانش روبرو شد. اما بیشتر از پرتگاه، روحیه درهمشکسته و ناامید او جلبتوجه میکرد. میتوان تصور کرد که رهبر که چند هفته است در پناهگاه به سر میبرد و بار مسئولیت همه شکستها را به دوش میکشد و از اسرائیل و شیطان بزرگ سیلی سختی خورده است، روحیهای بهمراتب شکستهتر دارد و وقتی رهبر و رئیسجمهور در چنین حالی هستند تکلیف بقیه نیز روشن است. این روحیه ناشی از شکستهای پیدرپی در همه زمینهها است از سیاست خارجی و دیپلماسی تا در هم شکستن گروههای نیابتی، از خفت ناشی از شکست در مقابل اسرائیل و ازدستدادن فرماندهان و دانشمندان اتمی تا نفوذ جاسوسان در سطوح مختلف حکومت، از ناترازی! اقتصادی تا بحران آب و برق و گرانیهای غیرقابلمهار، از فساد سیستماتیک تا بیاعتمادی فزاینده در میان نیروهای سرکوب، و بیافقی محض برای آینده و مهمتر از همه روحیه امیدوار و تعرضی مردم علیه حکومت. پزشکیان در مصاحبه امروزش وضع گروه حاکم را اینطور توصیف کرد که «خیلی کوچکاند و روزبهروز کمتر میشوند». در واقع دارد به عدم مشروعیت کامل باند خامنهای و هسته سخت نظام که دیگر سخت! هم نیست اشاره میکند. در چنین شرایطی نیاز به جذب برخی از مقامات سابق و منتقدان درون حکومتی را برای کاهش گوشهای از بحران و کسب کمی مشروعیت در لایه بزرگتری از حکومت درست تشخیص داده است؛ اما حکومتی که در حال وارفتن است، در لبه پرتگاه قرار گرفته و به شدت بیثبات است، بیشتر در حال تجزیه است تا جذب نیرو. فرماندهی که خود را در لبه پرتگاه معرفی میکند فقط در حال ازدستدادن همان تتمه کوچک خودیها است تا اضافه کردن نیرو.
پزشکیان همزمان با طرح گفتگو با اپوزیسیون! درست در همان روز لایحهای دوفوریتی به مجلس فرستاد که هر گونه تبلیغ خبری خلاف واقع! و یا در واقع هر نوع مطلب انتقادی به حکومت در فضای مجازی با مجازاتهایی تا ۱۵ سال زندان مواجه میشود. اصلاحطلبانی که پرچم سفید بلند کرده تا در رکاب خامنهای خدمت کنند انتظارشان حتی این نیست که استاندار و فرماندار جایی بشوند. تنها انتظار داشتند که حرفشان و نقدشان اینور و آنور شنیده شود؛ ولی پزشکیان گربه را دم حجله کشت. همراهکردن منتقدین درون نظام باتوجهبه این توضیحات توهمی بیش نیست. این حکومت حتی ظرفیت گفتگو با دلسوزان خودش را هم ندارد چون میداند که هر دریچهای که باز کند این مردماند که پا را لای در میگذارند و وارد صحنه میشوند.
نظام همانطور که پزشکیان میگوید در لبه پرتگاه قرار گرفته است؛ اما جامعه در لبه یک انفجار عظیم است و دارد آماده میشود که نظام را از لبه پرتگاه به داخل پرتگاه هدایت کند. تاریخ مصرف اصلاحطلبانی که آماده خدمت به نظام شدهاند دیر زمانی است به پایان رسیده است همانطور که تاریخ مصرف خود حکومت به پایان رسیده است.
جامعه با تمام قوا، خوشبینتر و مصممتر از همیشه، باید خود را برای ضربه نهایی سازمان بدهد. اعتراض مردم سبزوار به بیآبی و با شعار آب برق زندگی حق مسلم ماست، نقطه عطفی در پایانیافتن فضای دوره جنگ و آتشبس و گفتمانهای این دوره بود. جنبش عظیم زن زندگی آزادی بار دیگر در قالب شعارهای مختلف حول زندگی سرش را بلند کرده است.
به نقل از نشریه انترناسیونال ۱۱۳۹