صفوف بالای حکومت اسلامی و نیروهای امنیتی اش با توجه به فضای اعتراضی و سرنگونی طلبی در جامعه و همچنین ترورهای پی در پی،آشکارا وحشت زده شده و به هم ریخته و هرکدام تلاش میکنند اوضاع را حتی المقدور آرام نمایند. روز گذشته حسین فدوی یکی از سرداران و معاون فرمانده سپاه پاسداران نسبت به “یارگیری دشمن در داخل کشور” هشدار داد و گفت “باید همه مراقب باشند که فریب دشمن را نخورند”. منظور او از یارگیری در داخل کشور در واقع یار گیری از داخل رژیم است. و این هشدار که حواستان باشد فریب نخورید، هشدار بسیار جالبی است و مخاطبش حکومتیان است! قویا شایع است که برکناری حسین طائب رئیس اطلاعات سپاه و معاون فرمانده کل سپاه پاسداران به ظن جاسوسی برای اسرائیل بوده است. بعلاوه یکی از سرداران معاون فرمانده کل سپاه نیز که تازگی برکنار شده گفته میشود که جاسوس بوده است. مستقل از اینکه این شایعه حقیقت داشته باشد یا نه، نفس این نوع جابجایی ها و هشدارها گویای فضای بشدت بهم ریختهو وحشت زده بالای حکومت و راس نیروهای امنیتی است. هفته گذشته آخوند طیبی فر نماینده خامنه ای در سپاه پاسداران در سخنرانی در جمعی از سران سپاه گفت “باید نیروهایی تربیت پیدا کنند تا بدون ترس و واهمه دست روی ماشه داشته باشند تا از دستاوردهای انقلاب اسلامی و مبانی ارزشی و اعتقادیآن دفاع کنند”. خامنه ای هم قبل از آن از نیروهای آتش به اختیار و اینکه خدای سال شصت همان خدای کنونی است سخن گفته بود.
اینها چند نمونه از نمونه های بسیار از هشدار سران حکومت به صفوف خودشان است. “یارگیری”، “هشدار در مورد فریب دشمن”، “دست روی ماشه بدون ترس”، و “دهه شصت”. این سخنان فقط میتواند از دهان کسانی در بیاید که خطر را در بیخ گوش خود احساس میکنند و خود را در محاصره می بینند. چرا باید پاسدار وبسیجی مدام دست روی ماشه داشته باشد؟ چرا باید در مورد نفوذ در صفوف حکومت هشدار داد؟ چرا باید از یارگیری از داخل سخن گفت؟
موضوع فقط نفوذ “دشمن خارجی” در صفوف حکومتیان نیست. در واقع مشکل اصلی تری وجود دارد که باعث میشود نفوذ دشمنان در صفوف حکومت، آنهم در رده های بالای آن افزایش یابد. و ان بی اعتمادی و بی روحیه گی در میان نیروهای حکومت و ترس و وحشت از آینده است. این ترس و وحشت از آینده در میان نیروهای حکومت، اساسا از فضای بشدت ملتهب جامعه بر می خیزد. همه کس امروز میداند که بخشهای مختلف مردم وسیعا از حکومت منزجرند. سرنگونی طلبی بیش از هر زمانی همه جای جامعه را فراگرفته است. هیچکس در صفوف مردم با این حکومت آینده دلچسب و قابل تحملی برای خود نمی بیند. گرانی هر روز فزاینده تر و کمر شکن تر میشود و محرومیت و فقر زندگی را بر مردم تنگ کرده است. تهیه ساده ترین غذا برای بخش زیادی از مردم بسیار مشکل و مشقت بار شده است. حتی از اقشار میانی جامعه بسیاری اکنون به فقر و نا امنی رانده شده اند. بحث فقط بر سر اوضاع اقتصادی و مالی نیست. کلا روند اوضاع،گویایآینده سخت تری برای همه مردم است. این حکومت منشاء بحرانهای بین المللی، در هم ریختگی اجتماعی، گسترش ناهنجاریها و نا امنی ها و عقب گردها و اعدام و زندان و ترور، و کلا بحران و بی افقی اقتصادی و سیاسی در جامعه است. حتی بخشهای مرفه تر مردم با وجود این رژیم آینده امن و روشنی برای خود نمی بینند و بسیاری از آنها در نگرانی و اضطراب زندگی میکنند. در این شرایط موجی از نفرت و سرنگونی طلبی در سراسر جامعه جریان دارد. این واقعیت است که روحیه دست اندرکاران ریز و درشت حکومت اسلامی را بشدت پایین آورده و به هم ریخته و اختلافاتشان را تشدید کرده است. خبرها و گزارشات از تشدید اختلافات و نزاعها ودرگیریها و جابجایی ها در صفوف حکومت از بالا تا پایین حکایت دارند.
در این شرایط است که در درون حکومت خیلی ها اعتماد خود را از حکومتشان و از آینده خود از دست میدهند و براحتی با پول و وعده و وعیدحاضر به همکاری با نیروها و دولتهای دیگر میشوند. و در این شرایط است که هشدار دادنها از جانب آخوندها و سرداران حکومت افزایش یافته و در مورد نفوذ و یارگیری و دست روی ماشه داشتن و دفاع از “دستاوردهای انقلاب اسلامی” مدام روضه خوانی میکنند. جابجایی ها در پستهای کلیدی و امنیتی نیز از همین ترس و نگرانی سرچشمه میگیرد.
این ارزیابی بهیچ وجه به معنای دست کم گرفتن ظرفیتهای جنایت حکومت نیست. اینها یک باند مافیائي و آدمکش و جنایتکار اسلامی هستند و تجربه نشان داده است که برای بقای خود حاضرند به راحتی زندگی مردم را قربانی کنند. تشدید دستگیریها و سرکوب و اعدامها اولین راهی است که آنها برای حفظ رژیم ضد انسانی اسلامی در پیش گرفته و به آن فکر میکنند و هم اکنون نیز طلیعه های آنرا با تشدید دستگیری معلمان معترض و جوانانی که سنتهای اسلامی حکومت را زیر پا گذاشته اند شاهد هستیم. باید برای مقابله با این سیاستها آمادگی داشت. اما این سیاستها نیز حتی اگر جرات کنند آنرا تشدید کنند کمکی به آنها نخواهد کرد و میتواند برایشان نتیجه کاملا عکس داشته باشد.
مردم این کشور آشکارا جمهوری اسلامی را پس زده اند، این حکومت را نمیخواهند و میدانند که راهی ندارند جز اینکه خود را از شر آن خلاص کنند. فکر میکنم هیچکس امروز در جامعه وجود ندارد که فکر کند این حکومت ماندنی است. باید امیدوار بود که با گسترش اختلافات و نزاعها و احساس بی آیندگی، قدرت سرکوب این حکومت تا حد زیادی تحلیل برود، و بتوان با گسترش اعتصابات سراسری و اعتصاب عمومی و خیزشهای شهری و نهایتا یک قیام همگانی، کار آنرا با هزینه انسانی هرچه کمتری تمام کرد.