چندی پیش کتابی در مورد بابك خرمدين خواندم بخشهایی از این کتاب را برایتان مینویسم
كليبر بلال ٱباد: محل تولد
علت مرگ: بريده شدن دست و پايش
آرامگاه: ندارد
مليت : ايرانی
جنبش: پس از حمله ی اعراب به ایران مبارزه برضد اشغال گری اعراب
رهبر انقلابی جنبش سرخ جامگان
مخالفان :خلیفه عباسی ؛ مامون و معتصم
خلیفه: اگر توبه کنی می بخشمت
بابک: گنهکاران توبه می کنند
خلیفه: تو اکنون در چنگ ما هستی
بابک: جسمم آری ولی روحم نه، دژ آرمان من تسخیر ناپذیر است
خلیفه:جلاد قطعه قطعه اش کن تا با زجر بمیرد! جلاد با یک ضربت دست راست بابک را قطع کرد. بابک به زمین نشست و با خون کتفش صورتش را غرق خون کرد
خلیفه: کافر! این چه بازیست؟
بابک: پیش نامرد باید مردانه مرد. با رفتن خون از تنم رخسارم زرد می شود و تو گمان می کنی از ترس است! اما مرا ترسی از گله ی روباهان نیست. با قطع هرعضوم بابکی در این سرزمین متولد می شود.
با هر جمله ای که بابک می گفت عضوی از بدنش بر زمین می افتاد…
خلیفه: جلاااااااااااد ببر صدایش را!
و شمشیر فرود آمد. و سری که پیش هیچ ظالمی خم نشده بود، به زمین افتاد
با خواندن این کتاب در قلبم به یاد برادرم افتادم که همچون بابک خرمدین مبارز بود و نه در زمان شاه در زندانهای زمان شاه کوتاه نیامد و در مقابل شکنجه مزدوران ساواک مقاوم ایستاد و در زمان رژیم جمهوری اسلامی با تمام قوا به مبارزه با رژیم جهل و سرمایه ادامه داد. او کمونیستی بود شناخته شده او خار چشم دشمنان انسانیت بود و برای همین رژیم جمهوری اسلامی و جوخه های مرگ این جنایتکاران تصمیم به ترور او . گرفتند و در آگوست ۱۹۸۹ در لارناکای قبرس او را به گلوله بستند
دشمنان بشریت شاید سر از تن مبارزان جدا کنند و انها را اعدام وشکنجه کنند ولی هرگز قادر نخواهند بود که صدای حق طلبی و آزادی خواهی را خاموش کنند
اینها اسطورهای تاریخ ایران هستند و مردم یاد این عزیزان را گرامی می دارند
یاد اسطوره هایمان را از گرامی بداریم انها سازندگان تاریخ هستند
محمد نارکی
gholammohammad.naraki@yahoo.com
Gholam Mohammad Naraki