یاد رفیق منوچهر قلعه میاندوآب ( ناصر) گرامی و عزیز باد!

منوچهر قلعه میاندوآب (ناصر) یکی از کارگران کمونیستی بود که صراحت، جسارت و عشق او به طبقه کارگر از تمام وجناتش موج میزد. خیلی ها او را نمیشناسند و نمیدانند که از دست دادن او چه ضایعه ای برای طبقه کارگر و کمونیسم بود.

ناصر در جریان تصرف مقر مزدوران جمهوری اسلامی در روستای “داش آغل” از توابع بوکان توسط پیشمرگان سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومه له) در تاریخ ۲۵ دیماه ۱۳۶۲جان باخت. رفیق منوچهر قلعه میاندوآب ( منوش) که با نام تشکیلاتی ناصر فعالیت می کرد، کارگر آگاه و کمونیستی بود که همواره به تعلق خود به صف مبارزین کمونیست و تلاش برای رهائی طبقه کارگر از قید ستم و استمثار سرمایه داری با افتخار یاد می کرد. عشق و باور عمیق او به رهایی طبقه کارگر انگیزه و چراغ راهنمایی بود که او را در مسیر مبارزه به جلو و فتح سنگرهایی جدید سوق می داد. او در یکی از آخرین نامه های خود قبل از پیوستن به نیروهای تشکیل دهنده حزب کمونیست ایران از تعجیل برای ایجاد صف مستقل طبقه کارگر و گرویدن به این صف برای ما سخن گفته بود. رفیق ناصر از جمله در این نامه نوشته بود که عشق اوبه زندگی برای رهایی زجر دیدگان است و علیرغم اینکه نظام استثمار و ستم سرمایه داری خیلی چیزها را از او گرفت ولی عشق وی به استثمار شدگان را عمیقتر کرده است. او بدنبال ساختن سنگری جدید بود که بتواند تماما نماینده استثمارشدگان باشد. در آستانه تشکیل حزب کمونیست ایران در شهریور ماه ۱۳۶۲ او خود را به تحقق آرزوهای خود نزدیک تر می یافت و از این بابت بسیار خوشحال بود. و این گفته او هنوز در گوش ما زمزمه می کند که ” میخواهم اگر بمیرم به نام یک کمونیست بمیرم”.

رفیق منوچهر قلعه میاندوآب در سال ۱۳۳۲ در یک خانواده زحمتکش در شهر میاندوآب بدنیا آمد. در همان دوران کودکی با مشکلات زندگی، با رنج و کار، آشنا شد و حین کارکردن دیپلم گرفت. او مبارزه سیاسی را در سال ۱۳۵۲ و با گرایشهای مارکسیستی آغاز کرد. او به اتفاق عده ای از رفقایش به تبلیغ در میان کارگران و سازماندهی هسته ها و محافل کارگری پرداخت. به ابتکار رفیق منوچهر در سال ۱۳۵۴ از میان محافل کارگری و روشنفکری که شکل گرفته بودند گروهی تشکیل یافت که وظیفه خود را تبلیغ و سازماندهی بین کارگران قرار داده بود. رفیق منوچهر در مرکزیت این گروه که به نام “گروه روزبه” اعلام موجودیت نمود، قرار داشت. او و رفقایش در میان محلات کارگر نشین تهران فعالیت میکردند و محافل متعددی تشکیل می دادند. در جریان جنبش انقلابی سراسری توده های مردم ایران، او و رفقایش با ترتیب دادن اعتصاب، تشکیل کمیته اعتصاب در شرکتهای ساختمانی و کارخانه ها و سازمان دادن تظاهرات در چندین شهر و سپس در سازماندهی کارگران برای خلع سلاح پادگانها، مراکز ساواک و شهر بانی نقش فعالی ایفا کرد.

پس از قیام بهمن ماه نیز رفیق منوچهر در تدوام مبارزات کارگران بیکار تهران نقش فعالی داشت. بخاطر همه این فعالیتها رفیق منوچهر قلعه میاندوآب بهمراه بردارش جهانگیر قلعه میاندوآب ( که او نیز در سال ۵۹ توسط جمهوری اسلامی کشته شد) در میان کارگران مبارز و پیشرو تهران بعنوان چهره ای محبوب، مبارز و انقلابی شناخته می شد.

رفیق منوچهر(ناصر) که تا قبل از قیام و مدتی بعد از آن در ارتباط با فدائیان خلق فعالیت می کرد، به دلیل سازشکاری و مماشات این سازمان با رژیم ضد کارگر جمهوری اسلامی از آن جدا شد و در سال ۱۳۵۸ در حالیکه به چریکهای فدایی خلق جریان موسوم به اشرف دهقانی پیوسته بود، عازم کردستان گردید. او در این سنگر فعال و قدرتمند انقلاب، مبارزه علیه رژیم تازه به قدرت رسیده سرمایه  را تداوم بخشید. رفیق ناصر در جنگ انقلابی هم یک فرمانده و سازمانده مبتکر و برجسته بود. او عملیات متعددی را علیه نیروهای جمهوری اسلامی  هدایت و رهبری کرد.

در تابستان سال ۶۰ رفیق ناصر به اتفاق عده ای از رفقایش جریان چریکهای فدایی خلق ارتش رهائبخش خلقهای ایران را تشکیل دادند. همزمان با ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ این جریان بخشی از نیروهای خود را به جنگلهای شمال جهت مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی اعزام کرد. فرماندهی نظامی این نیروها بعهده رفیق ناصر بود.

با شکل گیری و رشد مارکسیسسم انقلابی در جنبش کارگری و کمونیستی در ایران، رفیق منوچهر قلعه میاندوآب به اتفاق عده ای از رفقایش که آرمان سوسیالیسم و اهداف و مطالبات طبقه کارگر انگیزه  تدوام مبارزه و پیشروی شان بود، مانند صدها انقلابی و کمونیست دیگر به مارکسیسم انقلابی گرایش پیدا کردند.

رفیق ناصر در اواخر تابستان  و در ۱۳۶۲ به اتفاق عده ای از کادرها، اعضا و هواداران چریکهای فدایی خلق- آرخا- ، رسما به حزب کمویست و نیروهای تشکیل دهنده آن پیوست.

در صفوف حزب کمونیست پیگیرانه و خستگی ناپذیر به انجام وظیفه پرداخت؛ وظیفه ای که برای او همیشه به معنای نابودی حاکمیت سرمایه داری و به حاکمیت رسیدن طبقه کارگر بود.

وی بنا به تجارب و توانائیهای نظامی اش،  در سازمان کردستان حزب کمونیست ایران ( کومه له) در گردان ۳۱ بوکان سازماندهی شده و مسئول شناسایی گردان بود.

در تاریخ ۲۵ دیماه ۱۳۶۲ در جریان حمله نظامی برای تصرف مقر مزدوران جمهوری اسلامی در روستای “داش آغل” از توابع بوکان  در حالیکه رفیق ناصرفرماندهی یک دسته از پیشمرگان کومه له را در این نبرد قهرمانانه بر عهده داشت ضمن پیشروی برای تصرف آشیانه تیر بار مسلسل مزدوران مستقر در مقر ، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و ساعتی بعد چشم از جهان فرو بست. بدینسان او که سراسر زندگی اش را در دل رنج و کار و مبارزه پیش برده بود در حالی که در صفوف کمونیستها و در راه آرمانهای طبقه اش، در راه سوسیالیسم مبارزه می کرد، جان خود را از دست داد.

کسانی که تحت فرماندهی نظامی رفیق ناصر در کردستان فعالیت می کردند به خوبی می دانند که او چه عشق انسانی عمیقی به همرزمانش داشت و جان و هستی آنها برای او چه ارزش والایی داشت. بطوریکه او همواره با از خودگذشتگی به استقبال خطر می رفت  تا جان همرزمانش  را از گزند مرگ محفوظ نگه دارد. او با متانت و جسارات انقلابی و تسلطی که در عرصه نظامی داشت، همچون تکیه گاهی محکم برای همرزمانش بود و همه او را دوست می داشتند.

رفیق ناصر در طی کردن  مسیر مبارزاتی خود که با کار آگاهگرانه و سازماندهنده در میان کارگران آغاز شد و سپس با شایستگی و جسارتی بی نظیر در صفوف کمونیستها در کردستان انقلابی به پایان خود رسید، یک هدف را دنبال می کرد:ایجاد تغییربرای پی افکندن جامعه ای که در آن خبری از ستم و استثمار نباشد و همگان در آسایش و رفاه زندگی کنند. سوسیالیسم، آن پرچم سرخی بود که او همواره به دست داشت.

یاد این کارگر آگاه و کمونیست، این رزمنده خستگی ناپذیر راه آزادی و سوسیالیسم در نزد همه ما هموار عزیز و گرامی خواهد بود.

حسن صالحی

اینرا هم بخوانید

یاد رفیق اعظم کم‌گویان گرامی باد!

با کمال تاسف اطلاع یافتیم اعظم کم‌گویان، از فعالین قدیمی جنبش کمونیستی ایران، پس از …