ای دختر آبی!
من هم همچون تو،
از این جهان نابرابر-و
خالی از شعور عاصیم!
٭٭٭٭
من همچون تو
با دین و وطنی که
شعله شده در جان و-
میسوزد در آن وجود
[ بیگانه تر از بیگانه؛ عاصیم
٭٭٭٭
من با این مردمان غلتیده در جهل
که به سوگ مرده ای در تاریکی تاریخ
اشک ریزان بیگانه تر از خویش
کله را بر زمین می کوبند
[بیگانه تر از بیگانه؛ عاصیم
٭٭٭٭
من همچون تو؛
به دنبال زندگی می زنم پر!
اما چه کنم
قلم ضعیف و
بغض گلو گیرم
که در سوگ دختران شهر!
[به زندان غم اسیر است
٭٭٭٭
مرگ تو را
بجز دفتر یادداشت
کجا باید نوشت!
تاحک شود روزی بر دیوارهای شهر
[نام پرنده گانی که سوختند
بی صدا دردل شب.
#شمی_صلواتی ۱۰/۰۹/۲۰۱۹