اگر کسی سخنان حمید تقوایی در مورد ۱۶ آذر ۹۸ را نشنیده باشد و به طور بسیار اتفاقی حرف های آدمی مانند رضا مقدم را بشنود، فکر می کند تقوایی چه اشتباهی کرده که رضا مقدم مچ اش را اینطور گرفته است!
آخر، مقدم و آن یکی دوستش مثل پلیس راه در ایران هستند؛ سر پیچ ها و گردنه ها کمین می کنند تا از مچ راننده ها را بگیرند و جریمه بنویسند! جالب است که جریمه هایشان، هیچوقت ضمانت اجرایی ندارد. وقتی ترهات رضا مقدم را در تلگرام شنیدم، به یاد روزهایی افتادم که تازه با ادبیات سیاسی حزب کمونیست کارگری آشنا شده بودم و با چند نفر مواضع آن را دنبال می کردم که جزوه ی موسوم به « این بن بست» را یکی از آن ها به من داد تا مرا ارشاد کند و به قول خودش از اشتباه و انتخاب غلط ! نجات دهد. هر چه می خواندم و ورق می زدم، جز عناد و عتاب و خطاب های رشک ورزانه و کینه توزانه چیزی نداشت. جالب است که همه ی آن چند دوست من هم بعد از خواندن آن جزوه ی کذایی، احساس مرا داشتند و کنجکاوی و پیگیری شان نسبت به مواضع و ادبیات تحلیلی حزب کمونیست کارگری بیشتر شده بود و تا هنوز هم هست.
هر چه مردم و جنبش انقلابی و کارگری عمیق تر می شود و جلوتر می رود و به قول مردم؛ هر چه جنگ ( طبقاتی) مغلوبه تر می شود، این به گوشه خزیدگان غرغرو و نق نقو، بیشتر تنها می شوند و درد و داغ انزوا را بر پوست ضعیف و فرسوده ی خود بیشتر احساس می کنند. این است که گاهی از سر درد و حرمان، زوزه سر می دهند. این عافیت طلبان گوشه نشین، همان بهتر که رسانه ی عام تر و پرمخاطب ندارند وگرنه بیشتر از این، خود را به لجن می کشیدند.
در تمام یک ساعتی که رضا مقدم آسمان ریسمان بافت حتی یک جمله نتوانست از حمید تقوایی فاکت بیاورد که مثلا نیولیبرالیسم را ستوده است! و یا خواسته است آب به آسیاب جمهوری کشتار اسلامی در ایران بریزد.
این تعزیه خوانان بی مخاطب چون در میدان اصلی مبارزه که خیابان و کارخانه و مدرسه و بیمارستان و دانشگاه و …است، جایی ندارند، به گمان غلط شان برای جبران همه ی کارهای مهم و اصلی که نکرده اند، می نشینند و از مردم و از حزبی که حزب تشدید و گسترش اعتراضات است، غلط می گیرند. غافل از آنکه که آزموده را آزمودن خطاست و با فحش و ناسزا دادن به دیگران، کسی بزرگ نمی شود.
من این شیوه ی رذیلانه ی فرقه گرایان و تعزیه گردانان فرتوت را به سود هیچکس نمی دانم. به رضا مقدم و رحمان حسین زاده و ریزتر از این ها پیشنهاد می کنم که از چله نشینی ها و عزلت گزینی ها دست بردارند و با مردم به جان آمده همراه و همصدا شوند و بیشتر از این خودشان را منفور و منزوی نکنند.
بقیه اش بماند برای زمانی دیگر. امیدوارم تا آن زمان، این مغرضان و حاسدان به خود آیند و از بی خودی ها فاصله بگیرند. ۲۹ آذر ۱۳۹۸ =