در دفاع از ″يك دنياى بهتر‶، برنامه حزب كمونيست كارگرى (بحثى در رابطه با حق تحصيل بزبان مادرى در ايران)

مقدمه
چند سالى است كه تاثيرات منفى محروميت از تحصيل بزبان مادرى در رشد شخصيت كودكانى كه تحصيل را بزبانى غير از زبان مادرى شروع ميكنند، مورد توجه عمومى قرار گرفته و بحث در مورد حق تحصيل بزبان مادرى در همه كشورهاى جهان، از جمله در ايران، بشكل گسترده اى مطرح شده است. اين مساله امسال نيز از زواياى گوناگون مورد بحث و كنكاش قرار گرفت. با وجود تنوع نظرات ابراز شده و طرح هاى ارائه شده، ميتوان آنها را در سه گروه دسته بندى كرد. دسته اول آنهايى هستند كه وجود تبعيض را برسميت ميشناسند ولى پايان دادن به آن را به ضرر خود ميدانند و آنرا هزينه بردار و غيرممكن ميشمارند. دسته دوم كسانى يا گرايشاتى هستند كه وجودشان و حيات و مماتشان به وجود اينگونه تبعيضات گره خورده و ″حق تحصيل بزبان مادرى‶ را بعنوان وسيله اى براى معامله و سهم برى بيشتر از خان يغما مورد استفاده قرار ميدهند. و دسته سوم خواهان پايان دادن و متوقف كردن فورى ستم و تبعيضى هستند كه ميليونها كودك در ايران از آن رنج ميبرند.

اختلالات اجتماعى و تاثيرات منفى تبعيص زبانى در زندگى قربانيانش
شايد اثبات حقانيت اعتراض عليه هر گونه تبعيض و ستم براى كسانيكه خود قربانى آن ستم و تبعيض هستند اصلا لازم نباشد. ناله از درد يك عكس العمل طبيعى است براى كسى كه درد دارد. ولى جلب حمايت از حقانيت اعتراض عليه هر درد و تبعيضى احتياج به بحث و استدلال دارد مخصوصا جلب حمايت كسانى كه درد را تجربه نكرده اند كارى است بس دشوار. شايد، همانطور كه عمق درد تبعيض نژادى را فقط يك سياه پوست و عمق درد تبعيض جنسى را فقط يك زن مى فهمد و حس ميكند، عمق درد محروميت از تحصيل بزبان مادرى را هم فقط كسانى حس ميكنند كه از اين حق محروم بوده اند.

همانطور كه اعتراض عليه ستم وتبعيض بر زنان در وجود هر زنى است، هر زنى به صرف زن بودن به تبعيض عليه خود معترض است و زندگى هر زنى، بخصوص در كشورهاى اسلام زده، نه يكبار بلكه صدها بار و نه يك روز بلكه هر روز آغشته به طعم تلخ اين تبعيض شده و ميشود. و اگر اين اعتراض از طرف برخى با صداى بلند اعلام نميشود و يا آن اندازه بلند بيان نميشود كه بوسيله ديگران هم شنيده شود، اين اصلا بدين معنا نيست كه اين تعداد از زنها خود را لايق اين تبعيض و ستم ميدانند و از وجود آن لذت ميبرند. بلكه دلايل ديگرى ميتواند داشته باشد از جمله اينكه گاها دادرسى در كنارشان نيست و گاها هم وجود تبعيض انكار ميشود و يا كم اهميت جلوه داده ميشود. اين رفتار در مورد ستم و تبعيض زبانى هم مشاهده ميشود. نه تنها وجود چنين ستم و تبعيضى انكار ميشود بلكه حقاينت مبارزه براى پايان دادن به آن هم با استدلالاتى چون؛ كشور تجزيه ميشود ، خطر فدراليزه شدن جامعه افزايش پيدا ميكند و استدلالاتى از اين قبيل زير سئوال ميرود. همچنين بخاطر يكسرى دلايل ويژه، اثبات حقانيت خواست تحصيل بزبان مادرى و جلب حمايت گسترده از اين مبارزه به تلاش بيشترى نياز پيدا ميكند. يكى از اين ويژگيها شكل بروز و دامنه شمول اين تبعيض در مقايسه با تبعيض جنسى است. يعنى اينكه هم تعداد انسانهايى كه از تبعيض و ستم زبانى رنج ميبرند، در مقايسه با تعداد انسانهايى كه از تبعيض و ستم جنسى رنج ميبرند محدود تر است و هم، عمدتا و ظاهرا، فقط كودكان، يعنى ضعيف ترين بخش جامعه، هستند كه بخاطر محروميت از تحصيل بزبان مادرى، آنهم فقط براى چند سالى، رنج ميبرند. و بالاخره اينكه درد تبعيض زبانى بعد از مدتى براى برخى از تجربه كنندگان مستقيم اش تسكين پيدا ميكند و به فراموشى سپرده ميشود و يا اينكه اين تبعض معين ديگر در زندگى روزمره آنها نقشى بازى نميكند.
محروميت از تحصيل بزبان مادرى نه تنها آموزش و تحصيل را، حتى براى چند سالى هم شده باشد، براى ميليونها كودك همراه با درد و رنج ميكند بلكه تاثيرات منفى و مخرب پايدارى در زندگى ميليونها انسان، كوچك و بزرگ، بوجود مياورد. محروميت از تحصيل بزبان مادرى ميليونها كودك را، در مقايسه با ديگرا نى كه تحصيل را بزبان مادرى خود شروع ميكنند، در موقعيتى نابرابر قرار ميدهد و اين موقعيت نابرابر تاثيرات مخرب روانى و احساسى در آنها ايجاد ميكند كه كل زندگى آنها را تحت تاثير قرار ميدهد و آينده ناخوشآيندى را براى آنها رقم ميزند.
كودكانى را تصور كنيد كه از لحظه تولدشان تا قبل از اولين روز وارد شدنشان به مدرسه، با عزيزترين عزيزانشان، با پدر و مادرشان، با برادرها و خواهرهايشان در خانه و بيرون از خانه بزبانى غير از زبان فارسى، حرف زده اند. علائق و نشانه هاى محبت پدر و مادر يا خواهر و برادر و يا فاميل و همسايه و دوست و آشنا نسبت به خود را بزبان مادرى شان شنيده اند و شادى ها و غم هايشان را و تمام گوشه و زواياى احساسات و عواطفشان را به آن زبان بيان كرده اند، هنگام بازى با دوستانشان به همان زبان حرف زده اند، درد دلها و اسرار كوچك زندگى شان را به همان زبان با دوستان و نزديكانشان در ميان گذاشته اند، به همان زبان به همديگر ابراز علاقه كرده اند، دنيا را به آن زبان شناخته اند، شخصيت شان به آن زبان شكل گرفته است، به آن زبان فكر كرده اند و نيازها و احساسات خود را به آن زبان طرح كرده اند، مهارتهاى كوچكشان و همينطور اعتماد بنفس شان به آن زبان شكوفا شده و شكل گرفته است و ارتباط شان را با دنياى پيرامون به آن زبان ايجاد كرده اند، آرى اين كودكان اولين روز مدرسه را نه با شادى و خوشحالى بلكه با ترس، دلهره و نگرانى شروع ميكنند؛ نگران از اينكه ديگر نتوانند خود را آنطور كه هستند بيان كنند، نگران از اينكه ديگر نتوانند احساسات و نيازهاى خود را طرح كنند، نگران از اينكه حرفهاى معلم را نفهمند، نگران از اينكه مورد قضاوت قرار گيرند و از طرف معلم شان كودن و كم هوش خطاب شوند. اين تجربه تلخ كودكانى است كه تحصيل را نه بزبان مادرى بلكه بزبانى جديد و ناآشنا شروع ميكنند. کودکانی را مجسم کنید که در همان اولین هفته شروع مدرسه بخاطر اینکه جواب سئوال معلم را نه به فارسی بلکه بزبان مادری خود داده اند، چنان سیلی محکمی از او دریافت كرده اند که آتش از چشمانشان پريده و از ترس سیلی بعدی، خودشان را از پنجره کلاس به بیرون پرتاب كرده و دیگر به مدرسه برنگشته اند. کودکانی را مجسم کنید که با ترس و لرز وارد کلاس شده اند و تمام روز را با همین ترس سر كرده اند. کودکانی را مجسم کنید که بخاطر نفهمیدن سئوال معلم به خود شاشیده اند. کودکانی را مجسم كنيد که با اصرار و فشار والدينشان بطرف مدرسه راه افتاده اند ولى از ترس تنبيه شدن فيزيكى و يا تحقير شدن روحى از طرف معلم شان راهشان را كج كرده و از مدرسه فرارى شده اند.
تصور كنيد كودكانى را كه از همان روزهاى اول شروع به تحصيل ، بخاطر عدم آشنايى شان به زبان جديد، كودن و كم هوش خطاب ميشوند، شخصيت و اعتمادشان نسبت به خود ضربه ميخورد و خيلى هايشان با شنيدن مكرر اين صفات از طرف معلمانشان، به ″كودن‶ و ″كم هوش‶ بودن خود باور ميكنند و اين باور در آنها نهادينه ميشود. تصور كنيد كودكانى را كه خود را نه در موقعيتى برابر بلكه در موقعيتى كاملا نابرابر با ديگر كودكانى ميبينند كه زبان مادرى شان همان زبان آموزشى است و يا به آن زبان آشنايى قبلى دارند. كودكانى مظلوم. اين كودكان از معلمانشان و از بزرگترها ميشنوند كه براى پيشرفت و ترقى در آينده، براى بيان خود در جامعه و براى برقرارى ارتباط با دنياى پيرامون بايد زبان ديگرى را جانشين زبان مادرى شان كنند و زبانى را كه دنيا را با آن شناخته اند، ″فراموش‶ كنند. و چنين هم ميشود. همراه اين ″فراموشى‶ چيزهاى زياد ديگرى هم در دنياى اين كودكان ضربه ميخورند، رنگ ميبازند، زير سئوال ميروند، به حاشيه رانده ميشوند و فراموش ميشوند، و به همراه آن حتى خيلى از ارزشهاى زيبايى كه در وجود اين كودكان شكل گرفته اند. كودكانى را تصور كنيد كه راستگويى خوب است و دروغ گفتن بد است را از مادرانشان و به زبان مادرى شان ياد گرفته اند، احساسات خوب و ارزشهاى انسانى شان به آن زبان شكل گرفته و علائق شان به آن زبان بيان شده است، بناگهان با دنيايى روبرو ميشوند كه اجازه ابراز وجود را از آنها صلب و يا بر آنها محدود ميكند. در چنين فضايى اعتماد به خود و اعتماد به همكلاسيها و اعتماد به همبازيهاى ديروز جاى خود را به شك و بى اعتمادى ميدهد. . . و يكى از درد آورترين اين چيزها اين است كه اين كودكان به زيباترين باورهاى شان شك ميكنند؛ از جمله به اينكه ″پدرمن بهترين و قويترين مرد دنياست‶ و ″مادر من بهترين و مهربانترين مادر دنيا‶. برسميت شناختن حق آموزش بزبان مادرى يعنى جلو گيرى از خورد شدن شخصيت اين كودكان و شيرين تر كردن آموزش براى آنها. اين كودكان بايد از اين درد رهايى يابند. حقانيت آموزش بزبان مادرى از اينجا ناشى ميشود و دفاع از حق تحصيل بزبان مادرى تلاشى است براى پايان دادن به چنين دردى و مرحمى است بر چنين زخمى در جامعه ايران.
اين كودكان در چنين فضايى با چنين تناقضاتى بزرگ ميشوند و وارد جامعه و بازار كار ميشوند. علاوه بر آنهايى كه در همان سالهاى اول شروع به تحصيل از مدرسه فرار كرده و به لشكر آماده به كار، به لشكر كارگران مهاجر و لشكر كارگران كم توقع پيوسته اند، حالا آنهايى هم كه به بالاترين مدارج تحصيل نائل شده اند هنگام وارد شدن به بازار كار متوجه ميشوند كه چگونه ضعف آنها در بيان خود بزبان رسمى و ادارى كشور، حتى اگر مهارتشان هم بيشتر از آن همكارانشان باشد كه زبان مادرى شان زبان رسمى و ادارى كشور است، آنها را مجبور به قبول پستهاى كم حقوق تر و كم درآمدترى ميكند؛ نيروى كار ارزان. بلى نتيجه عملى وجود ستم و تبعيص زبانى توليد نيروى كار ارزانتر و كم توقع تر است. بگذاريد اينجا اين را هم اضافه كنم كه از ثمره اين نيروى كار ارزان تنها سرمايه دار ″ملت حاكم‶ استفاده نميكند بلكه كل طبقه سرمايه دار ايران، از جمله سرمايه داران ″ملل تحت ستم‶ هم سهم ميبرند. بنابراين ميشود براحتى گفت كه ادعاهاى ناسيوناليستهاى قومى، يا آنطور كه خود ميگويند، ″ناسيوناليسم ملتهاى تحت ستم‶، در مورد ستم و تبعيض زبانى چيزى جز عوامفريبى و استفاده ابزارى از مسئله زبان براى سهم خواهى بيشتر از اين خان يغما نيست.
نه تنها ايجاد امكانات لازم براى تحصيل بزبان مادرى بلكه حتى صرف برسميت شناخته شدن حق تحصيل بزبان مادرى از طرف دولت هم، ميتواند نه تنها شروع سال تحصيلى را به ميليونها كودك در ايران لذت بخش كند بلكه ميتواند راه را براى تربيت انسانهايى با اعتماد بنفس بالا و داراى توقعات بالا هموار كند. انسانهايى كه خود را نه در شرايطى نابرابر بلكه در شرايطى كاملا برابر با ديگران ببينند راحتتر ميتوانند با ديگران به تفاهم برسند و همكارى كنند. برسميت شناختن حق تحصيل بزبان مادرى و ايجاد امكانات لازم براى همه كودكان در ايران كه تحصيل را بزبان مادرى شان شروع كنند، نسل بعدى مردم ايران را متحد تر و آنها را براى زيستن در كنار هم مشتاق تر ميكند. و اين، نه تنها ″یكی از اركان فدرالیزه كردن جامعه‶ و طرحى براى ″تجزيه‶ كشور نيست بلكه يكى از ملزومات ساختن جامعه اى است متحد كه در آن همه شهروندان نه تنها داراى حقوق برابر بلكه داراى امكانات برابر هم باشند.

نگاهى به طرح هاى ارائه شده در رابطه با مسئله زبان در ايران
ناسيونالسيم ‶عظمت طلب″ ايرانى، تحت فشار افكار عمومى مجبور شده است به وجود تبعيض زبانى در ايران اعتراف كند. ولى طرحى كه در اين رابطه پيشنهاد ميكند نه طرحى براى پايان دادن به اين تبعيض بلكه طرحى است براى نهادينه كردن آن و نگهداشتن استخوان لاى زخم. آنها ميگويند كه زبان فارسى تنها زبان آموزشى رسمى در كشور باشد و ساير زبانها در مدارس تدريس بشوند. يكى از استدلالات آنها براى عامه پسند كردن طرح خود اين است كه برسميت شناختن حق تحصيل بزبان مادرى موجب تجزيه كشور ميشود. و استدلال ديگرشان اين است كه تحصيل به چند زبان در ايران به لحاظ پرهزينه بودنش ممكن نيست. و استدلال ديگرشان اين است كه تدريس علومى مثل رياضى، فيزيك، شيمى، طب و غيره بزبانهايى مثل كردى و تركى و عربى و بلوچى ممكن نيست. همينجا اشاره كنم كه اخيرا على جوادى هم در نوشته اى تحت عنوان ″ آموزش به زبان مادری” یكی از اركان فدرالیزه كردن جامعه است‶ به استدلاتى مشابه متوصل شده است با اين تفاوت كه او بجاى ″خطر تجزيه ايران‶ از اصطلاح ″خطر فدراليزه شدن ايران‶ استفاده كرده است. او همچنين به جوان تحصيل كرده بزبان كردى دل سوزانده كه در خوزستان نميتواند كار گير بياورد.
ولى معنى واقعى همه اين استدلالات انكار حق تحصيل بزبان مادرى و ادامه محروميت ميليونها كودك از تحصيل و آموزش بزبان مادرى است. اين استدلالات نه از شدت درد و زجرى كم ميكند كه همين امروز ميليونها كودك در مدارس ميكشند و نه ايجاد شادى در دل كودكانى ميكند كه چند ماه ديگر پا به مدرسه خواهند گذاشت. ولى اين كودكان ميتوانند سوال كنند كه چرا نميشود كارى كرد كه هم به درد و رنجى كه ما ميكشيم پايان داده شود و هم موجب تجزيه كشور شما نشود، چرا نميشود كارى كرد كه هم ما از حق تحصيل بزبان مادرى مان لذت ببريم و هم اينكه فدراليسم و تجزيه در ميان شما و ناسيونالسيم در ميان ما تقويت نشود؟ اگر اين كار براى شما هزينه دارد، از هزينه هاى ديگرتان كم كنيد؛ از هزينه هاى كلانى كه براى جنگ و نيروهاى مسلح و تسليحات كشتار جمعى صرف ميكنيد، از هزينه هاى كلانى كه براى ساختن مساجد و تربيت آخوند صرف ميكنيد بكاهيد. و آن ‶دانشجوی رشته پزشكی كه به زبان كردی آموزش ببیند‶، ميتواند در جواب على جوادى بگويد كه نگران كاريابى من در خوزستان نباش، اين مشكل را ما خودمان حل ميكنيم.
طرح هاى مضر ديگرى كه در قبال مسئله زبان در ايران ارائه ميشوند، طرحهايى هستند كه از طرف ناسيوناليستهاى قومى يا ناسيوناليسم ″ملت تحت ستم″ ارائه ميشوند. اين طرح ها نه متكى بر برطرف كردن سرراست و كم مشقت تر تبعيض زبانى براى كودكانى كه از وجود اين تبعيض رنج ميبرند بلكه متكى هستند بر استفاده ابزارى از ″حق تحصيل بزبان مادرى‶ براى سهم خواهى از قدرت، براى تبليغ نفرت عليه مردمانى كه بزبانى غير از زبان آنها حرف ميزنند، براى تكه تكه كردن مردم ايران و كند كردن مبارزه متحد آنها عليه حكومت اسلامى. اين طرح ها عملى كردن حق تحصيل بزبان مادرى در ايران را از طريق تشكيل حكومتهاى فدرال و خودمختار و يا مستقل دنبال ميكنند. و در اين حكومتهاى ‶مستقل″ يا فدرال اين والدين نيستند كه تصميم بگيرند فرزندانشان به چه زبانى تحصيل كنند بلكه اين دولت فدرال يا خودمختار و يا مستقل است كه بر اساس تعلقات قومى، ملى يا زبانى پدر كودك تعيين ميكند او به چه زبانى بايد تحصيل كند. و همينطور در شكل حكومتى اين ناسيوناليستها و در محدوده تحت حاكميت آنها حق آموزش بزبان مادرى براى كودكانى كه والدينشان بزبانى غير از زبان اين حكومتهاى خود مختار و يا مستقل فرضى حرف ميزنند، برسميت شناخته نميشود. بهمين دليل است كه ناسيوناليسم كرد و ترك از حالا بر سر محدوده هاى جغرافياى حكومت خود با هم در حال جنگ لفظى هستند. اگر ناسيوناليسم ايرانى با محروم كردن كودكان از تحصيل بزبان مادرى لذت بردن از آموزش و تحصيل را از آنها دريغ ميكند، ناسيوناليستهاى قومى با تبليغ نوع ديگرى از ملت پرستى و خرافات ناسيوناليستى روح و روان و شخصيت اين كودكان را مسموم ميكنند. مشخصا ناسيوناليسم ترك در آذربايجان از وجود ستم و تبعيض زبانى بعنوان ابزارى براى پراكندن نفرت عليه مردم فارس زبان و كرد زبان و ارمنى زبان استفاده ميكند. اگر حكومت اسلامى كودكان را با مغزشويى اسلامى به جنگ كفار فرستاد، اين ناسيوناليستها ميخواهند آنها را با مغزشويى ناسيوناليستى به جنگ كردها و فارسها و ارمنى ها بفرستند. دغدغه اين ناسيونالسيتها قبل و بيش از آنكه پايان دادن به ستم و تبعيض زبانى و فراهم كردن يك فضاى شاد براى تحصيل كودكان باشد، تربيت سرباز براى اهداف شوم و فاشيستى خود ميباشد.

برنامه حزب كمونيست كارگرى و راه حل پيشنهادى ما
حزب كمونيست كارگرى، اخيرا با صدور بيانيه اى تحت عنوان ″آموزش به زبان مادری یک حق جهانشمول است!‶، همانطور كه از عنوان بيانيه هم پيداست، بار ديگر موضع خود را در رابطه با مسئله زبان در ايران اعلام كرد و از حق تحصيل بزبان مادرى بطور روشن دفاع كرد. در اين بيانيه گفته شده كه آموزش و فعالیت به زبان مادری در همه زمینه ها از جمله در زمینه های ادبی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی یک حق انکار ناپذیر، مسلم، انسانی و جهانشمول است. و همينطور اضافه كرده است كه رفع تبعیض زبانی يكى از شروط برپايى يك جامعه آزاد و برابر است.
در رابطه با مسئله زبان، زبان مادرى و حق تحصيل بزبان مادرى در″ يك دنياى بهتر‶، برنامه حزب كمونيست كارگرى، چنين آمده است: ″ممنوعيت زبان رسمى اجبارى. دولت ميتواند يک زبان از زبان هاى رايج در کشور را بعنوان زبان ادارى و آموزشى اصلى تعيين نمايد، مشروط بر اينکه امکانات و تسهيلات لازم براى متکلمين به ساير زبانها، در زمينه هاى زندگى سياسى و اجتماعى و آموزشى، وجود داشته باشد و حق هر کس به اينکه بتواند به زبان مادرى خويش در کليه فعاليت هاى اجتماعى شرکت کند و از کليه امکانات اجتماعى مورد استفاده همگان بهره مند شود محفوظ باشد.‶
در اين پاراگراف كوتاهى كه با سوتيتر ″اعتبار زباهاى رايج در كشور″ بيان شده است از فرمولبندى ″حق آموزش بزبان مادرى‶ استفاده نشده است. ولى بطور روشن گفته شده كه زبان اجبارى در كار نيست و دولت بايد امکانات و تسهيلات لازم براى متکلمين به ساير زبانها در زمينه هاى زندگى سياسى و اجتماعى و آموزشى را تامين كند. اين به اين معنى است كه اگر قرار است در ايران يك دولت مركزى وجود داشته باشد و همه متكلمين بزبانهاى رايج در ايران، از جمله فارسى، كردى، تركى، عربى، بلوچى و غيره در كنار هم و در يك كشور با يك سيستم ادارى زندگى كنند در اين صورت اولا لازم است كه يكى از زبانهاى رايج در كشور را بعنوان زبان ادارى و آموزشى اصلى تعيين نمايند. و ثانيا بايد آموزش به ديگر زبانها هم برسميت شناخته شود و دولت بايد امكانات وتسهيلات لازم براى اجرايى شدن آن را فراهم كند. چنين شرايطى، يعنى شرايطى كه همه مردم متكلم بزبانهاى مختلف ساكن ايران راضى شده اند كه در يك كشور آزاد در كنار هم زندگى كنند، در شرايطى كه آنها دولتى را متشكل از نمايندگان واقعى خود، دولت شوراها را، تشكيل داده اند، تعيين يک زبان از زبان هاى رايج در کشور بعنوان زبان ادارى و آموزشى اصلى كار مشكل سازى نخواهد بود. منتهى مسئله اين است كه همان دولت، صرف نظر از اينكه كداميك از اين زبانها را انتخاب ميكند، بايد امكانات و تسهيلات لازم براى تحصيل و آموزش بزبانهاى ديگر را نيز فراهم كند. و اينجاست كه نه ستمى بر كسى روا داشته ميشود و نه اجبارى بر كسى وارد ميشود. و اين است يك طرح و راه حل انسانى براى برطرف كردن ستم و تبعيض زبانى در ايران.
اينجا لازم ميدانم نكاتى را هم در رابطه با طرح على جوادى بيان كنم. ايشان اخيرا در نوشته اى تحت عنوان ″آموزش به زبان مادری یكی از اركان فدرالیزه كردن جامعه است‶، هم حق تحصيل بزبان مادرى را انكار كرده، هم حقاينت اعتراض عليه ستم و تبعيض زبانى را زير سئوال برده و هم اينكه ادعا كرده است كه اين عمل ايشان منطبق بر مفاد ″يك دنياى بهتر‶، برنامه حزب كمونيست كارگرى، است. در رابطه با انكار حق تحصيل بزبان مادرى از طر ف على جوادى، كافى است به اين اشاره كنم كه هم درك و تفسير ايشان از آنچه كه در برنامه حزب گفته شده است نادرست، دلبخواهى و ″مصلحت انديشانه‶ است و هم اينكه طرح ايشان نه معطوف به پايان دادن به ستمى است كه هم اكنون ميليونها كودك از آن رنج ميبرند، بلكه طرحى است منطبق بر برنامه ناسيوناليسم عظمت طلب ايرانى.
معنای قبول و برسميت شناسى حق تحصيل بزبان مادرى، برخلاف ادعاى على جوادى، نه ″بخشی از طرح ناسیونالیسم قومی در جامعه″ است و نه ″ بخشی از طرح فدرالیستی كردن جامعه‶. بلكه اين، قبل از هرچيز، بمعناى اعلام آشكار مخالفت با ستم و تبعيض معينى به اسم ستم و تبعيض زبانى است. اين بخشى از طرح انسانهاى آزاديخواه و برابرى طلب است كه وجود هيچ گونه و هيچ درجه از تبعيض عليه هر بخشى از جامعه را قبول نداردند و خواهان برطرف كردن آن هستند. ناسيوناليسم قومى اتفاقا بخاطر عدم برسميت شناخته شدن حق تحصيل بزبان مادرى است كه وجود خود را توجيه ميكند. ناسيوناليسم قومى در شرايطى رشد ميكند كه توجيهى عامه پسند براى فعاليتهاى خود داشته باشد. و چه توجيهى قدرتمندتر از اين كه به مردم منتسب به قوم آنها اجازه آموزش بزبان مادرى داده نميشود. بنابراين برسميت شناختن حق تحصيل بزبان مادرى همچنين يكى از راه هاى بى اعتبار كردن ادعاهاى ناسيوناليستهاى قومى است. طرح على جوادى بيان ديگرى از طرح ناسيوناليستهاى عظمت طلب و شوينيست ايرانى است كه زمينه ميدهد براى عرض اندام بيشتر ناسيوناليسم قومى.
ولى على جوادى، بنادرست و بناحق، طرح پيشنهادى خود را منطبق بر برنامه حزب كمونيست كارگرى ميداند. هر ناظر منصفى با يك نگاه به سابقه فعاليتهاى اين حزب ميتواند بگويد كه كنار آمدن با هيچ شكلى و با هيچ درجه اى از تبعيض با فلسفه وجودى اين حزب نميخواند. اين حزب در برخورد به هر معضل اجتماعى در درجه اول حق آن انسانهايى را مد نظر داشته و دارد كه از آن معضل اجتماعى رنج ميبرند. ما هيچوقت حقانيت اعتراض عليه تبعيضات را از ممكن بودن يا نبودن رفع آن تبعيض استنتاج نكرده ايم. و همينطور حقانيت خواست تحصيل بزبان مادرى را هم از ميزان هزينه لازم براى عملى كردن آن خواست استخراج نميكنيم. ما نه تنها براى برسميت شناختن حق تحصيل بزبان مادرى بلكه براى فراهم كردن امكانات لازم براى تحقق اين حق هم چتكه نمياندازيم. اگر محروميت از تحصيل بزبان مادرى يكنوع ستم و يكنوع تبعيص است، كه است، اولين حرفى كه انتظار ميرود از دهان، نه تنها هر كمونيستى، بلكه از دهان هر انسان منصفى شنيده شود اين است كه تحصيل بزبان مادرى حق هر كودكى است، محروميت از تحصيل بزبان مادرى يكنوع تبعيض است و به اين تبعيض بايد بلافاصله و بدون هيچ عذر و بهانه اى پايان داد. حتى اگر امكان برطرف كردن يك ستم و تبعيض معين در يك شرايط معين ممكن نباشد ما وجود آن ستم را انكار نميكنم بلكه شرايط برطرف كردنش را فراهم ميكنيم. و نه تنها اين بلكه در همان قسمتى از برنامه حزب كمونيت كارگرى، كه على جوادى ما را به آن رجوع ميدهد، بروشنى گفته شده كه زبان رسمى اجبارى بايد ممنوع شود، يكى از زبانهاى رايج در كشور بعنوان زبان ادارى و آموزشى اصلى تعييين شود و متكلمين به ساير زبانها بتوانند در زمينه هاى زندگى سياسى، اجتماعى و آموزشى بزبان مادرى خويش فعاليت كنند. و فعاليت آموزشى بزبان مادرى از جمله يعنى حق آموزش بزبان مادرى و داشتن امكانات لازم براى عملى كردن آن حق. ولى اگر على جوادى چنين دركى از برنامه حزب كمونيست كارگرى ندارد لطفا بجاى اينكه براى توجيه تز انحرافى″آموزش به زبان مادری یكی از اركان فدرالیزه كردن جامعه است‶، و يا بجاى اينكه، بقول معروف، بچه را با قنداقش بيرون بياندازد، برود بند برنامه اش را طورى تنظيم كند كه كسى نتواند انكار حق تصيل بزبان مادرى را از آن نتيجه بگيرد.
سخن اخر اينكه تحصيل بزبان مادرى یک حق جهانشمول و مسلم انسانی است و رفع تبعیض زبانی يكى از شروط برپايى يك جامعه آزاد و برابر است.
جليل جليلى
لندن ١١ مارس

اینرا هم بخوانید

انتشار طرح “تشدید مجازات جاسوسان و همکاری‌کنندگان با اسرائیل”!!

رسانه های حکومتی جزئیات طرح “تشدید مجازات جاسوسان و همکاری‌کنندگان با رژیم صهیونیستی و کشورهای …