شرایط سخت کارگران مولد برق راه آهن «موتوریست»

ایلنا:تقلای مدام با طوفان شن و نظافتِ مولدهای برق/ از ریه‌های سوخته تا ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان حقوق برای ۲۰ روز دور از خانه!

گروهی از کارگرانِ پیمانکاری مولد برق راه آهن که به آن‌ها اصطلاحاً «موتوریست» می‌گویند، از شرایط شغلی خود نارضایتی‌های بسیار دارند؛ آن‌ها پیمانکاری، حداقل بگیر و فاقد امنیت شغلی حداقلی هستند؛ قراردادهای موقتی را امضا می‌کنند که تنها در روزهای آخر خاتمه‌ی زمان قرارداد، مقابلشان گذاشته می‌شود: «شب عید قراردادی مقابل‌مان می‌گذارند که مثلاً سه ماهه است و تاریخش در همان شب عید منقضی می‌شود؛ فقط برای اینکه امضا بزنیم و تعهد بدهیم که هیچ حق و حقوقی نداریم؛ مگر قانون کار نمی‌گوید باید ابتدای کار قرارداد مکتوب امضا شود و یک نسخه را به کارگر بدهند؛ ما حتی حق داشتن قرارداد هم نداریم!»

شرایط سخت کار بدون طبقه‌بندی و با دستمزد حداقلی

این کارگران شرایط شغلی خود را توصیف می‌کنند؛ کاری سخت و با خطرات بسیار در مسیرهای طولانی و بسیار دشوار مثل مسیر راه آهن بیست و چندساعته و شنزارِ تهران- زاهدان:

«ما موتوریست‌ها با شرکت‌های پیمانکاری جورواجور کار می‌کنیم؛ شرکت‌هایی که می‌آیند و می‌روند و ما مجبوریم همه آن‌ها را تحمل کنیم؛ تا مدتی قبل، حقوق‌ها را به موقع نمی‌دادند اما حالا پرداخت‌ها مرتب شده؛ اما چه فایده؛ حقوقی که اصلاً کافی نیست؛ در قراردادهایمان می‌نویسند «طبقه‌بندی مشاغل» یعنی حقوق‌ها براساس طبقه‌بندی پرداخت می‌شود اما این فقط یک بند روی کاغذ است؛ کدام طرح طبقه‌بندی؛ برای کارگری با هجده سال سابقه، طبقه هفت را در نظر می‌یگرند، یعنی پایین‌ترین طبقه‌ی طرح طبقه‌بندی؛ پس طرح طبقه‌بندی شان صوری است و هیچ تاثیری در پرداخت‌ها ندارد!»

عدالت در «طرح طبقه‌بندی مشاغل» و اصلاح طرح براساس مشارکت خود موتوریست‌ها و نمایندگانشان یکی از خواسته‌های اصلی است؛ اما دشواری شرایط کار و دستمزد بسیار ناچیز بدون توجه به مهارت و سابقه، یک درد بسیار بزرگ‌تر است؛ انگار برای موتوریست‌های راه آهن، «تحرک طبقاتی» اصلاً به رسمیت شناخته نمی‌شود.

یکی از کارگران باسابقه‌ی موتوریست در مورد شرایط کار در قطارهای مسافربری دور از خانه، می‌گوید: «در هر ماه، ۲۰ شبانه روز خانه نیستیم؛ نه تعطیل کاری داریم نه جمعه کاری؛ یک حقوق پایه ثابت داریم با یک مولفه مزدی به نام کیلومتراژ که بابت هر کیلومتر راه، یک مبلغی می‌دهند؛ الان ۴۵ تومان است، یعنی به ازای هر کیلومتر، فقط ۴۵ تک تومنی به حقوق‌مان اضافه می‌شود؛ در نهایت، من با ۱۸ سال سابقه، با پایه حقوق ۳ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان و بن خواربار و حق مسکن و کیلومتراژ، ماهی نهایت ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان حقوق می‌گیرم؛ آنهم برای ۲۰ شبانه روز دور از خانه و خانواده!»

ایمنی نداریم

ریه‌هایی که در معرض خطر است!

این کارگر معتقد است، کار موتوریست‌ها خیلی حساس و تخصصی است: «کار ما با دستگاه‌های مولد برق قطارهای مسافربری است؛ در این قطارها نباید برق قطع شود یا تهویه واگن‌ها به مشکل بربخورد یا احیاناً آتش سوزی اتفاق بیفتد. اما اصلاً ایمنی و سطح ایمنی نداریم؛ فرض کنید گازوئیل یا آب موتور نشست کند یا اتصالی رخ دهد؛ همیشه در معرض خطر هستیم چون موتور دیزل با ۶۶۰ ولت برق، امواج قوی مغناطیسی تولید می‌کند. در چنین شرایطی، فقط یک لباس فرم معمولی داریم؛ لباس مجهز برای تعمیرات نداریم؛ تازه چند وقتی هست که کار نظافت مولدهای برق را هم گردن ما موتوریست‌ها انداخته‌اند؛ فرض کنید مثلاً در مسیر تهران- زاهدان که مدام طوفان شن می‌شود، بخواهیم موتورخانه را مدام تمیز نگه داریم؛ در آن گرما و طوفان، دمار از روزگارمان درمی‌آید! بارها شده که دست و پایمان شکسته یا بدنمان سوخته.»

این کارگران پیمانکاری از آینده شغلی خود می‌ترسند؛ ترسی بابت قراردادهای موقتی که فقط در خاتمه زمان قرارداد، مقابل‌شان می‌گذارند: «واقعاً از اعتراض می‌ترسیم؛ تشکل صنفی هم نداریم؛ می‌ترسیم ما را بگذارند در لیست سیاه و دیگر به ما کار ندهند؛ با ۴۰ یا ۴۵ سال سن و ۱۸ سال سابقه، کجا برویم دربدر دنبال کار؟!»

در روزهای عادی و وقتی اتفاق خاصی نیفتد، کار موتوریست‌ها به خودی خود، هم سخت هست و هم حیاتی و حساس؛ اما موتورخانه است و برق و هزار اتفاق ناخواسته و جورواجور؛ این کارگران از همکاری روایت می‌کنند که ریه‌هایش در اثر یک آتش سوزی موتورخانه آسیب دید:

«ناگهان موتورخانه آتش گرفت؛ همکاران من برای مسافران از جان مایه می‌گذارند؛ انگار کس و کار خودمان در واگن‌ها نشسته‌اند؛ یکی از همکارانمان که با همه توان برای مهار و توقف آتش تلاش کرد، ریه‌هایش به سختی آسیب دید؛ تا یک ماه و نیم بعد از حادثه، با اکسیژن نفس می‌کشید و بعد هم دچار مشکلات ریوی شد؛ هیچکس احوالی از این کارگر سینه سوخته نپرسید؛ فقط ما همکاران جویای حالش بودیم و البته خانواده‌اش که هزینه‌های سنگین درمان را پرداختند.»

موتوریست‌ها، کار سختی دارند؛ هفته‌ها دور از خانه‌اند؛ اما ریالی بابت سختی کار به آن‌ها تعلق نمی‌گیرد؛ همان حقوق پایه و حداقلی، پاسخ روزها دور از خانه ماندن است؛ یکی از این کارگران می‌گوید: «سلامتی‌ام را پای روزها و شب‌ها در قطار ماندن گذاشتم؛ نه تغذیه مناسب، نه خواب راحت؛ حالا دیابت دارم و روزی ۶۰ واحد انسولین می‌زنم.»

دوندگی برای بازنشستگی پیش از موعد

این مدل کار کردن، جسم و جان آدم را به آهستگی تحلیل می‌برد؛ نمی‌شود سی سال تمام، با موتورخانه و برق ۶۶۰ ولت در تماس بود، اصلاً امکان پذیر نیست؛ بازنشستگی پیش از موعد، حداقل امتیازی است که این کارگران فنی باید از آن بهره‌مند باشند؛ اما موتوریست‌ها می‌گویند؛ بازنشستگی پیش از موعد برای ما کار ساده‌ای نیست؛ بازهم باید خودمان دوندگی کنیم؛ مشکل از همان مابه التفاوت چهار درصدی است که حدود ۸۰ یا ۹۰ میلیون تومان می‌شود؛ شرکت‌های پیمانکاری این مابه التفاوت را برای کارگران نمی‌پردازند؛ ممکن است در طول دوران اشتغالِ بیست ساله، ده تا شرکت عوض شده باشد؛ آخری که پرداخت همه مبلغ را برگردن نمی‌گیرد و دستمان به قبلی‌ها هم نمی‌رسد؛ آیا عادلانه است که ما بعد بیست سال کار سخت، این مبلغ هنگفت را از جیب بپردازیم تا بتوانیم بازنشست شویم و بیشتر آسیب نبینیم؟!

کارگران پیمانکاری، همه جا درد دل‌های مشابهی دارند؛ هزاران کارگر متخصص و فنی که سرمایه‌های تولید و پیشرفت کشور هستند، همه جا به دست پیمانکاران و دلالان نیروی انسانی سپرده شده‌اند؛ از عسلویه در جنوب تا نیروگاه‌های برق در گوشه و کنار کشور و قطارهای مسافربری؛ یکی روزی هشت ساعت کار تعمیرات پالایشگاهی انجام می‌دهد و شب غرق عرق و دوده به کمپ بازمی‌گردد، دیگری در راه آهن دشوار تهران- زاهدان با موتورخانه و طوفان شن سرو کله می‌زند و برای مدتی طولانی، روی خانه و خانواده را نمی‌بیند اما نصیب هر دو، انسداد ریه است و تغذیه نامناسب، روزها دور از خانه بودن و یک حقوق حداقلی بدون ذره‌ای امید به آینده؛ ترس از بلک لیست شدن هم هست، به محض اعتراض کردن، از کار بیکار می‌شوی!

اینرا هم بخوانید

نگرانی گزارشگر ویژه سازمان ملل از «احتمال ناپدیدسازی قهری» در مورد برخی از زندانیان اوین

مای ساتو، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران، روز جمعه در پیامی …