روزنامه اعتماد در شماره روز 26 مهر ماه نوشت:با استناد به گزارش پایش فقر وزارت کار و تعاون، 26.5 میلیون نفر از جمعیت کشور در فقر مطلق زندگی میکنند؛ همان شرایطی که فرار از آن تقریبا غیرممکن است. مگر با کمکهای نقدی و غیرنقدی و البته بالا بردن قدرت خرید برای حداقل دستمزد.
حداقل دریافتی در دهه 90 تا چه میزان از خط فقر را پوشش میداد؟ در دهه گذشته با حقوق دریافتی تا چه اندازه سبد مشخصی از کالاها و خدمات را خرید؟ با استناد به آمارها دهه 90 با میانگین رشد اقتصادی نزدیک به صفر بود که نرخ تشکیل سرمایه ثابت در آن نیز به نصف کاهش پیدا کرد.
رفاه به میزان قابل توجهی کاهش داشت و ضریب جینی نیز که قرار بود در پایان برنامه ششم توسعه (سال جاری) به 0.34 برسد، بر اعداد بالاتر از 0.4 مانده و با وجود شرایط فعلی به نظر نمیرسد کاهش یابد. به باور کارشناسان آنچه در دهه گذشته بر اقتصاد ایران گذشت حتی در بهترین سالهایش که خبری از تحریم و کرونا نبود، نتوانست عمق فقر را کاهش و رفاه را افزایش دهد
اما اوضاع آنجایی نگرانکنندهتر میشود که با استناد به گزارش پایش فقر وزارت کار و تعاون، 26.5 میلیون نفر از جمعیت کشور در فقر مطلق زندگی میکنند؛ همان شرایطی که فرار از آن تقریبا غیرممکن است. مگر با کمکهای نقدی و غیرنقدی و البته بالا بردن قدرت خرید برای حداقل دستمزد.
خط فقر همیشه یک داده پرحاشیه بوده است
اما به راستی شاغل شدن و دریافت دستمزد توسط افراد تا چه میزان باعث میشود که در زمره افراد با بضاعت مالی کم قرار نگیرند؟ با استناد به گزارش وزارت کار که در آن خط فقر سرانه سال 99 یک میلیون و 254 هزار تومان اعلام شده بود، خط فقر برای خانوادههای چهار نفره در سال گذشته 3 میلیون و 385 هزار تومان برآورد شده بود؛ این در حالی است که حداقل دریافتی یک فرد متاهل با دو فرزند و بدون سابقه کار حدود سه میلیون تومان بود. بنابراین شکاف میان خط فقر و حداقل دریافتی برای یک خانواده چهار نفره، 385 هزار تومان بود. این ارقام آن هم در شرایطی که تورم سالانه 36.4 درصد گزارش شده بود، کمی عجیب به نظر میرسد.
البته خط فقر همیشه یک داده پرحاشیه بوده؛ برخی اعداد و ارقام اعلام شده توسط نهادها را خط فقر واقعی نمیدادند و بر این باورند که زندگی در کلانشهرها و هزینههایی که به افراد تحمیل میشود، به تنهایی میتواند خط فقر را تا رقمهای بالایی جابهجا کند. البته که بر اساس گزارش وزارت کار و تعاون نرخ فقر سرانه کشور در سال 99 به یک میلیون و 245 هزار تومان رسیده، اما زندگی با این میزان پول آن هم در کلانشهرها به شوخی میماند.
از هر سه نفر، یک نفر در فقر مطلق است
یک میلیون و 254 هزار تومان؛ رقمی است که به عنوان خط فقر سال 99 از سوی وزارت کار و تعاون اعلام شده که کمی عجیب است، چرا که خرید یک سبد مشخصی از کالای خوراکی برای یک ماه بدون پرداخت هزینهای برای سایر کالاها مانند پوشاک، حمل و نقل، بهداشت و درمان و… بیش از 800 هزار تومان برای خانوادههای چهار نفره هزینه در پی دارد. در بخش دیگر گزارش وزارت کار و تعاون به آنچه افراد فقیر در سال 99 با آن روبهرو بودند نیز پرداخته شده که بر اساس آن 100 درصد شغلهایی که در سال 99 از میان رفته (به دلیل کرونا) مشاغل غیررسمی بوده که افراد دهکهای پایین درآمدی در آن مشغول به کار بودند و از آنجایی که سهم دستمزد و حقوق حدود 75 درصد از سبد منابع درآمدی افراد دهکهای پایین درآمدی را تشکیل میدهد، میتوان نتیجه گرفت که با بیکار شدن افراد در سال 99، عملا 75 درصد از منبع درآمدی دهکهای پایین درآمدی از بین رفته است. در سال 98 نرخ فقر به رقم 32 درصد رسید که بیانگر در فقر مطلق بودن 26.5 میلیون نفر از افراد کشور است.
با توجه به اینکه خط فقر در سال 99 با افزایش 38 درصدی به یک میلیون و 254 هزار تومان رسیده، انتظار میرود تا پایان 99 و با توجه به شیوع گسترده کرونا در کشور و از بازار کار خارج شدن حدود دو میلیون نفر، تعداد افرادی که در فقر مطلق زندگی میکنند به حدود 30 میلیون نفر برسد. اگر میانگین 3.24 برای هر بعد خانوار در نظر گرفته شود (همان رقم اعلام شده در گزارش وزارت کار) برآورد میشود حدود 10 میلیون خانوار زیر خط فقر زندگی میکنند.
درآمدی که پوشش هزینهها را ناممکن میکند
از ابتدای دهه 90 تا انتهای آن، نسبت حداقل دستمزد به خط فقر نوسانات زیادی را تجربه کرده؛ در ابتدای دهه و به لطف یارانههای نقدی که در آن زمان «مبلغی قابل قبول» بودند، شکاف میان حداقل دستمزد و خط فقر کمتر از سالهای آخر این دهه بود. اگر چه که هیچگاه خط فقردر سال 90 به صورت رسمی اعلام نشد و در این راستا مرحوم جمشید پژویان، رییس وقت شورای رقابت نیز گفته بود: «میزان خط فقر در سال 90 محاسبه نشده اما در سال 89 افراد با درآمد ماهانه کمتر از 946 هزار تومان زیر خط فقر به حساب میآمدند.» این در حالی است که حداقل حقوق در سال 90 حدود 330 هزار تومان بود. در سال 93 خط فقر به بیش از دو میلیون تومان رسید در حالی که حداقل حقوق ماهانه در این سال حدود 609 هزار تومان بود؛ فاصلهای یک میلیون و 400 هزار تومانی که در میانه این دهه بیشتر هم شد. بر اساس گزارشهای رسمی در سال 96 حداقل حقوق ماهانه حدود 930 هزار تومان و خط فقر نیز دو میلیون و 470 هزار تومان، بنابراین یک سال پیش از نوسانات ارزی کشور، شکاف میان خط فقر و حداقل حقوق ماهانه به یک میلیون و 540 هزار تومان رسید. شکافی که در سالهای آخر دهه 90 و به واسطه افزایش تورم از یک سو همچنین کاهش درآمدهای نفتی دولت و اجبار به پوشش کسری بودجه از راهکارهایی مانند چاپ پول، شکاف میان دستمزد و خط فقر بیشتر شده و حتی شاغل شدن افراد نیز در سالهای 98 و 99 نیز نتوانست آنها را از خطر زندگی در فقر مطلق نجات دهد، چرا که پس از شیوع کرونا عمده افرادی که از آن آسیب دیدند، دهکهای پایین درآمدی بوده که در بخش غیررسمی اقتصاد شاغل بودند. با استناد به یکی از نمودارهای گزارش وزارت کار و تعاون درآمد افراد در سال 99 حدود 70 درصد از هزینههایشان را پوشش میداد.
دادهای جنجالی
مرسوم است دادههای مربوط به خط فقر را مراکز رسمی منتشر کنند. البته که برخی اوقات مانند سال 90 این داده منتشر نمیشود و آنچه دو ماه پیش وزارت تعاون نیز منتشر کرده، به نظر نمیرسد با واقعیتهای بازار همخوانی داشته باشد، چرا که هزینههای زندگی در کشور و به خصوص کلانشهرها با ماهی یک میلیون و 245 هزار تومان تقریبا شوخی است. بنابراین شاید سایر مراکز و حتی نمایندگان مجلس و کارشناسان اقتصادی نرخ نزدیک به واقعیت را بیان کنند. به عنوان مثال بر اساس آنچه مرکز پژوهشها در گزارش سال 97 خود اعلام کرده، «خط فقر در سال ۹۶ برای یک خانوار چهار نفره در تهران در حدود دو میلیون و 500 هزار تومان بوده که انتظار میرود این رقم تا پایان پاییز ۹۷ به حدود سه میلیون و 400 هزار تومان برسد.». در آن سال حداقل حقوق ماهانه یک فرد یک میلیون و 112 هزار تومان بود؛ شکاف دو میلیون و 290 هزار تومانی. این شکاف در سالهای بعد نیز ادامه پیدا کرد؛ نرخ خط فقر در سالهای 98 و 99 به ترتیب 4 میلیون و 600 هزار تومان و 9 میلیون تومان بوده؛ با استناد به این اعداد شکاف میان خط فقر و حداقل دستمزد در این سالها به دو میلیون و 500 هزار تومان و 7 میلیون تومان بوده است. اگرچه رقم سالهای اخیر به نوعی گمانهزنی از میزان هزینههای زندگی در ایران، اما به نظر میرسد به واقعیت نزدیکتر است، چرا که با تورم سالانه 36.4 درصدی در سال 99 همچنین تورم نقطهای 66.6 درصدی برای کالاهای خوراکی در اسفند 99، به نظر نمیرسد یک میلیون و 245 هزار تومان کفاف زندگی در سایر کلانشهرها جز تهران را بدهد.