اردشیر گراوند، پژوهشگر اجتماعی و رئیس سابق مرکز رصد امور اجتماعی وزارت کشور در گفتگو با همشهریآنلاین میگوید:دلیل کمآبی بیکاری است نه کم بارشی یا مدیریت منابع آب! | انواع آسیبها با مهاجرت درون سرزمینی افزایش پیدا میکند | بحران آب یقه تهران را هم میگیرد
متخصصان و کارشناسان معتقدند که خشکسالی بیشتر از سیل میتواند باعث مهاجرت افراد شود. موضعی که در ایران از سالها پیش کلید خورده است؛ طی ۱۶ سال گذشته حدود ۱۳ میلیون نفر در کشورمان برای گریز از کمآبی دست به مهاجرت از زادگاه خود زده و به استانهای دیگر رفتهاند. موضوعی که آسیبهای خاص خود را به دنبال دارد.
طبق گزارش مرکز آمار ایران، در فاصله سالهای ۱۳۹۵-۱۳۹۰، بیشترین تعداد مهاجران خارجشده در میان مراکز استانهای کشور به ترتیب مربوط به شهرهای تبریز، اصفهان، قزوین، خرمآباد، اراک، اهواز، زاهدان، تهران، ساری و بجنورد بوده است. بیشترین مهاجران هم به سمت این شهرها رفتهاند: کرج، رشت، شیراز، سمنان و قم.
آمار مرکز ملی آمار ایران در خصوص مهاجرتها نشان میدهد که، استان خوزستان رتبه اول مهاجرفرستی را به خود اختصاص داده است و بعد از آن استانهای لرستان، کرمانشاه، همدان، سیستان و بلوچستان، چهارمحال و بختیاری، اردبیل، کرمان و آذربایجان شرقی قرار دارند.
استان آذربایجان غربی نیز که در یک قدمیِ مرگِ همیشگیِ دریاچه ارومیه قرار دارد، تاکنون ۶ میلیون نفر از ساکنان اطراف این دریاچه را براثر مهاجرت ناشی از کمآبی از دست داده است.
در این میان برخی پژوهشگران، از زاویه دید مهمتری به ماجرای مهاجرتهای ناشی از تنش آبی نگاه کردهاند و معتقدند ریشه اصلی مهاجرتهایی که گمان میکنیم ناشی از کمآبی است، «بیکاری» است. موضوعی که عدهای نمیخواهند آن را باور کنند و موضوع را در حد محیط زیست تقلیل میدهند.
بیکاری مزمن، سر تا پای زاگرس را گرفته است
و توضیح میدهد: موضوع این است که ما یک بیکاری بسیار مزمن در سر تا پای زاگرس داریم؛ یعنی از شمال آذربایجان غربی تا پایانِ قلعهگنج در کرمان و سیستان و بلوچستان. این بیکاریِ ۶۰ – ۷۰ ساله، ساکنان این مناطق را مجبور به فعالیت در دسترسشان میکند. این فعالیت در دسترس، زراعت و دامداری است. زراعتشان هم معطوف به آسمان است؛ بخشی از آن کشت دیم است و بخشی هم کشت آبی. آبی که از رودهای جاری و چاهها و … میکشند. بعضیها هم دامداریهای خرد دارند. مردم چون بیکارند و درآمد هم ندارند، زورشان فقط به آب و زمین میرسد. آنها مجبورند از این آب به آن زمین بخورانند و محصولی را تولید کنند که حتی اگر در آن ضرر کنند، حداقل به کاری مشغولند.
دکتر گراوند میگوید: وقتی این اتفاق میافتد، میبینیم که مردم از سر تا پای دو سرشاخه اصلی رود کرخه؛ یعنی سیمره و کشکان آب برداشت میکنند و با آن زراعت میکنند و گوجه و هندوانه و برنج و … میکارند. چون بیکارند. ممکن است زراعت آنها در بازار خریدار هم نداشته باشد، ولی حداقل پول کارگری اینها درمیآید. اساسا آب در کشور ما در فعالیتی هزینه می شود که سودآوریش مورد تردید است.
این جامعهشناس میگوید: استانهای لرستان، همدان و چهارمحال و بختیاری که مرکز آب کشور هستند، دچار خشکسالی شدهاند. چون هرکس از طرف خودش بنا را بر این گذاشته که از آبهای موجود برای رفع احتیاجات فردی خود استفاده کند.
جنگ بر سر آب!
رئیس سابق مرکز رصد امور اجتماعی وزارت کشور، دلیل کمآبی در استانهای مختلف را نه بارش اندک و نه مدیریت منابع آب، بلکه ناشی از بالا بودن آمار بیکاری در کشور میداند.
دکتر گراوند در این باره میگوید: بعضیها فکر میکنند که ما مشکل مدیریت آب داریم. در حالی که ما اصلا مساله بارش نداریم. ما مساله اقتصادی و اجتماعی داریم. ما مشکل بیکاری و عدم تامین هزینه درآمد خانوار داریم. مردم هم چون در طول تاریخ وابسته به آب و زمین بودند، هنوز هم فقط بلدند فقط به همان آب و مرتع فشار بیاورند. کار دیگری بلد نیستند.
تنش آبی و کمآبی تقصیر مردم نیست / در کشور دچار بیاقدامی شدهایم
رئیس سابق و طراح مرکز رصد امور اجتماعی وزارت کشور میگوید: ما بالاترین میزان بارشهای کشور را همواره در استانهای کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، لرستان، بخشی از کردستان، گیلان و مازندران داشتیم. الان چهارمحال و بختیاری، لرستان به تنش آبی افتادهاند. وقتی ۳ استان دچار تنش آبی شوند، وضعیت ۴ استان دیگر هم خراب میشود. مثل خوزستان. از این ۳ استانی که نام بردم آنها، آب اصفهان، قم، یزد و کرمان را هم تامین میکنند. پس ۴ استان هم در این سمت به تنش دچار میشوند. میشود جمعا ۸ استان. حالا به این ها یک استان پرآب دیگر مثل آذربایجان غربی را هم اضافه کنید که حالا دچار تنش شده است.
گراوند میگوید: بعضیها میگویند نگذارید مردم از آبها برداشت کنند. خب بگویید مردم چه کنند؟ تنش آبی و کمآبی و … که تقصیر مردم نیست. کشوری که به مرحله تنش آبی رسیده، نشان میدهد که معضلش مربوط به یکی دو سال نیست.
مساله این است که ما معضل بزرگی به نام بیکاری را یادمان رفته و چسبیدهایم به محیط زیست. در فریدونکنار مازندران که با معضل شکار پزندگان مهاجر مواجه است، اگر مردم ماهانه ۵ میلیون تومان درآمد داشته باشند، سراغ این کار نمیروند. مگر بیکارند که نصف شب به دریا و تالاب بزنند؟ امشب او را بازدشت کنند، فردا دوباره سراغ همین کار برمیگردد. چون زن و بچههایش گرسنه میمانند.
او تاکید میکند: اگر اشتغال وجود نداشته نباشد، مردم برای تامین زندگی و رفع احتیاجات خود، به تمام زیرساختهای در دسترس فشار میآورند و ناخواسته آن را از بین میبرند؛ یکی آب برداشت میکند و برنج میکارد، یکی حیوانات و پرندهها را شکار میکند، یکی شاخه درختان را میبُرد و جلوی بزهایش میاندازد و … .
دکتر گراوند میگوید: متاسفانه ما در کشور دچار بیاقدامی شدهایم. کسی کاری نمیکند. کسی نیست بگوید «یا علی». البته دانش انجام کارها وجود دارد اما دغدغه اقدام مهم برای نجات آب هنوز در برخی مسئولان ایجاد نشده است که نظام استکبار هم همین را برای ما میخواهد. ما هم ناشیانه پیش میرویم. در این بین، سازمان برنامه و بودجه کشور باید کاری کند که نمیکند.