مندرج در ژورنال شماره ۷۱۶ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده کردن روی تلفن همراه)
بنا به گزارش بسیاری از روزنامهها، در ایران علاقه به ورود به دانشگاهها کاهش ۵۰ درصدی داشته است. روند نزولی شرکت در تحصیلات دانشگاهی دلایل متعدد و پیچیدهای دارد. از وضعیت وخیم اقتصادی تا تغییر اساسی مهارتها به دلیل عروج انقلاب انفورماتیک و هوش مصنوعی، جاماندن دانشگاهها در تطبیق با شرایط جدید رشد حوزههای متنوع کاری، گسترش شبکههای اجتماعی که گزینههای کاری متنوعتری را در اختیار قرار داده است و دلایل تکنیکی دیگر، در کاهش استقبال جوانان از رشتههای دانشگاهی تأثیر عمدهای داشتهاند.
دادههای آماری نشان میدهد که ۴۰ درصد بیکاران در ایران را فارغالتحصیلان دانشگاهی تشکیل میدهند. سیستم آموزشی در ایران مانند باقی جهان سرمایهداری، در چهارچوب تربیت نیروی کار متخصص برای بازار کار سرمایهداری به سوختوساز خود مشغول بوده است.
در یک سیستم سرمایهدارانه جذب این نیروی کار در بخشها و شاخههای متعدد اقتصادی قطعاً تابعی از روندهای عمومیتر اقتصادی است و افتوخیزهای اقتصادی درصد این جذب و یا راندهشدن این نیروی کار متخصص از شاخههای اقتصادی غیر بارآور به بخشهای سودآور را تعیین میکند و یا مورد تأثیر قرار میدهد.
در ایران اسلام زده با مردسالاری نهادینه در ایدئولوژی هیئت حاکمه، وضعیت جذب زنان تحصیلکرده در بازار کار وضعیت بغرنجتری دارد. موضوع بیکاری حاد زنان قطعاً بهعنوان حربهای برای مقابله با جنبش کارگری ایران و تحتفشار قراردادن این طبقه بهکاررفته است. بر اساس آمارها، بیکاری زنان فارغالتحصیل دانشگاهی، سه برابر بیشتر از مردان است.
در یک سیستم اجتماعی مبتنی بر رفاه شهروندان و نه سوداندوزی عدهای سرمایهدار میلیاردر، به هر رو خود پدیده آموزشوپرورش از سطح دبستان تا مقطع دانشگاه باید مورد یک بازبینی اساسی قرار بگیرد. از سوی دیگر خود این مؤسسات، یعنی مدارس و دانشگاهها به یک بنگاه اقتصادی پُر درآمد تبدیل شدهاند که هدفشان نه ارتقا فکری، اجتماعی و دانشی جوانان بلکه کسب درآمدهای هنگفت است.
آموزش در هر سطحی باید به یک پروسه رشد و شکوفایی فردی و اجتماعی بدل شود. این تنها بدیل انسانی برای دگرگونی ریشهای معضل آموزش است.