مندرج در ژورنال شماره ۷۲۰ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده کردن روی تلفن همراه)
اسنادی که سرویس جهانی بیبیسی به دست آورده حاکی از آن است نیکا پس از دستگیری و با دستهای بسته مورد تعرض جنسی و ضربوجرح قرار گرفته و بر اثر ضربات سه مأمور امنیتی کشته شده است.
در این لحظه خشم وجودم را فراگرفته و نیکای قهرمان، نیکای محبوب، نیکای زیبا و نیکای زندگی تماماً وجودم را تسخیر کرده است. حالا نیکا را میبینم که میگوید نترس، خشم خودت را مهار کن. بایست و بجنگ. بجنگ همچون من. همچون مهسا، مثل سارینا و حدیثه و آیدا و مثل همه زنان درگیر این انقلاب زیبا. مثل همه پسران و مردان درگیر در این انقلاب.
نیکا با من حرف میزند، بی شک با همه ما حرف میزند. در چشم ما نگاه میکند و میگوید: من، دختری ۱۶ساله با هزاران آرزوی سرکوب شده در این انقلاب، حجاب اسلامی و اجباری این قاتلان را به آتش کشیدم و رهبر میدانی این انقلاب بودم. من در آن لحظات سخت و شوم که “پشت آن وانت بدون آرم و نشان توسط نیروهای امنیتی تجاوز شده و به وحشیانهترین شکل ممکن به قتل رسیدهام”، به تو، به شما، به مردم ایران و همه انسانها در جهان و همه نهادهای بینالمللی و همه دولتهای جهان میگویم. من تا آخرین لحظۀ نفسکشیدنم و تا آخرین قطره خونم در مقابل جلادان متجاوز ایستادم، شعار دادم و جنگیدم. من، نیکا شاکرمی التماس نکردم، تسلیم نشدم و تقاضای بخشش نکردم. من برای زن زندگی آزادی ایستادم و قهرمانانه جان باختم.
زندگی نیکا کوتاه بود. تحت حاکمیت جلادان اسلامی شور جوانیاش سرکوب شد. نیکا محکوم به دنیا آمده بود. محکومِ شدهِ توسط اسلام و حکومت اسلامیون جلاد. نیکا با قدمگذاشتن به این دنیا، برای بقاء خود بهعنوان یک زن باید صدچندان میجنگید تا زنده بماند. با اینهمه، او شور بود و زندگی بود و امید. نیکای ما را وحشیانه به قتل رساندند؛ اما زندگی پابرجاست و برای زندگی باید جنگید و پیروز شد. قتل دلخراش نیکا بیشک شعلههای خشم ما را فروزانتر کرده و امید ما را به رهایی صدچندان میکند.
اگر مهسا در سن ۲۲ سالگی “مادر انقلاب زن زندگی آزادی” شده است، بیتردید نیکا در سن ۱۶ سالگی بزرگترین خواهر این انقلاب است. در لحظات سخت و نفسگیر اما به مادر، خواهر و خاله نیکای قهرمان میگویم یک جهان را با خود دارید. همچنان که همه جانباختگان این انقلابِ انسانی قلبهای همه ما را تسخیر کردهاند.