نشریه ژورنال ویژه – فایل پی دی اف – ویژه تلفن همراه
جمهوری اسلامی چگونه سرنگون میشود و چه نیروی اجتماعی توان سرنگونی این حکومت را دارد. معنی پیروزی چیست، احزاب در این میان چه مسئولیتی دارند؟ شرکتکنندگان در این میزگرد به این سؤالها پاسخ میدهند.
کیوان جاوید: جمهوری اسلامی چگونه سرنگون میشود. این پرسشی قدیمی است که مدام برای مردم و احزاب سیاسی مطرح است. کلید سرنگونی جمهوری اسلامی در دست کیست؟
حمید تقوایی: سرنگونی جمهوری اسلامی تنها به قدرت انقلاب ممکن است و انقلاب هم کار مردم است. توده مردمی که دیگر نمیتواند وضعیت موجود را تحمل کند علیه حکومتی که دیگر نمیتواند حکومت کند به خیابان میآید، تظاهرات و اعتصاب و قیام میکند و حکومت را به زیر میکشد. به این معنی انقلاب یک پدیده عینی ناشی از شرایط واقعی جامعه است؛ اما پیشروی و پیروزی آن تماماً در گرو عملکرد احزاب و نیروهای سیاسی است. انقلاب ممکن است با فوران خشم مردم در اثر یک حادثه بهظاهر عادی شروع شود، در آغاز شکل عصیان و طغیان به خود بگیرد و فرازوفرود داشته باشد، اما تداوم و گسترش آن، و نهایتاً پیروزی آن، وابسته به تعیُن و تعمیق خواستها و شعارها، اتحاد و انسجام هر چه بیشتر صفوف مردم، و سازمانیافتگی اعتراضات است. و این مهم نیازمند حضور فعال حزب یا نیروی سیاسی ای است که توان رهبری انقلاب را داشته باشد و از جانب مردم بهپاخاسته به این عنوان شناخته بشود. به طور خلاصه انقلاب کار مردم است و پیشروی و پیروزی آن کار یک نیرو یا حزب انقلابی.
کیوان جاوید: ملت، طبقه یا همه شهروندان. با کدام ابزارها و انسانهای حیوحاضر باید به جنگ رژیم رفت و سرنگونش کرد؟
مصطفی صابر: اگر به اوضاع جامعه ایران و انقلاب زن زندگی آزادی نگاه کنیم جواب سؤال را به طور مشخص و بهروشنی میگیریم. یک نیروی اصلی سرنگونی و ایضاً انقلاب علیه جمهوری اسلامی همچنان که داریم میبینیم زنان هستند. بخشهای مختلف طبقه کارگر، از معلم و بازنشسته و پرستار گرفته تا کارگران نفت و دیگر مراکز صنعتی تا بخشهای محرومتر مثل کولبران و سوختبران همه نیرویهای انقلاب و مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی هستند. دانشآموزان و دانشجویان و کلاً جوانان و بخصوص “نسل زد” هم بخش تعیینکننده دیگر و حیوحاضر در صحنه مبارزه هستند.
باز اگر به خودِ واقعیت جامعه ایران نگاه کنیم جنبشهای زیادی وجود دارند که عملاً در کار مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامیاند. مثلاً جنبش دادخواهان که یک جنبش قوی و گسترده در ایران است. در کنار این، جنبش وسیع آزادی زندانیان سیاسی حضور قدرتمندی دارد. یا جنبش علیه اعدام یک جنبش وسیع دیگر است. همه اینها شب و روز دارند علیه جمهوری اسلامی مبارزه میکنند. جنبش برای رفع ستم ملی و مذهبی و فرهنگی در چهارگوشه ایران و در اشکال و ابعاد مختلف وجود دارد که باز شرط اول تحقق خواست برابری همه شهروندان و رفع هرگونه ستمی ملی و مذهبی سرنگونی جمهوری اسلامی است. جنبش ال جی بی تی کیو پلاسها برای عدالت و برابری یک جنبش دیگر است که برای رسیدن به خواستهای خود قبل از همه باید جمهوری اسلامی را به گور بسپارد. جنبش خلاصی فرهنگی و علیه مذهب هم یک جنبش وسیع دیگر در ایران است. در آن مملکت حتی جنبش حفظ محیط زیست و تأمین آبوهوا هم ناگزیر سیاسی است و باید اولازهمه جمهوری اسلامی را از سر راه بردارد. همینطور است وضعیت نویسندگان و هنرمندان و حتی ورزشکاران برای اینکه بتوانند تولید هنری فارغ از سانسور بکنند و فعالیت ورزشی دلخواه خود را داشته باشند در این ذینفعاند که ابتدا شر جمهوری اسلامی از سر جامعه کم شود.
در یککلام تودههای وسیع شهروندان در ایران چه در قامت اقتصادی و طبقاتی خود و چه در مبارزه علیه تبعیضها و محرومیتها و چه در صف اعتراضات مستقیماًً سیاسی و سراسری علیه کل حکومت همینالان در کار و تلاش هستند که صفوف خود را متحد کنند و قویتر شوند و مقاومتهای جنایتکارانه جمهوری اسلامی را در هم شکنند و آنرا روانه گورستان تاریخ کنند.
کیوان جاوید: این همه با هم در امر سرنگونی آیا مسئلهساز نمیشود، چون میتوان گفت همه اقشار جامعه که منافع مشترکی ندارند. آیا این تناقض در هدف مشترک، اتحاد برای سرنگونی را ناممکن میکند؟
اصغر کریمی: اولاً، آیا انقلابی سراغ دارید که همه با هم نباشد؟ نه در انقلابات بورژوایی و نه انقلاباتی که در عصر سرمایهداری رخداده است، هیچکدام انقلاب فقط یکطبقه یا یک قشر خاص نبوده است. حتی در یک انقلاب کارگری یا سوسیالیستی طبقه کارگر لازم است اقشار مختلف مردم را که تحت ستم سرمایهداری هستند با خود همراه کند و این یک نقطه قوت مهم برای به پیروزی رسیدن انقلاب است.
ثانیاً در مورد مشخص کنونی ایران، بخش اعظم جامعه منافع مشترک زیادی در مقابل یکدرصدیهای حاکم دارند و چه چیزی طبیعیتر از این که برای سرنگونی جمهوری اسلامی متحدانه به میدان بیایند. کارگر و معلم و کادر درمان و بازنشستگان تا اکثریت کارمندان مراکز دولتی و غیردولتی و میلیونها انسان بیکار و بیدرآمد، کولبر و سوختبر، میلیونها زنی که خواهان حقوق اولیه خود از جمله آزادی پوشش هستند، اکثریتقریببهاتفاق مردم سیستان و بلوچستان، ملیتهای تحت ستم، دادخواهان، مخالفین اعدام، رنگینکمانیها، آتئیستها و معتقدین به مذاهب غیر از اسلام و بهویژه بهاییان، اکثریت روزنامهنگاران، نویسندگان، دانشجویان و دانشآموزان و اکثر ورزشکاران و هنرمندان، وکلا و پزشکان و استادان دانشگاهها و هر کس ذرهای آزادی سیاسی یا آزادی مدنی میخواهد، اینها همه تحت انواع ستم و سرکوب جمهوری اسلامی هستند، مخالفین فرهنگ متحجر حاکم و طیفهای مختلف دیگری، همه در سرنگونی جمهوری اسلامی ذینفعاند. همه اینها جمهوری اسلامی را اولین مانع خوشبختی و آزادی خود میدانند و در سرنگونی آن منافع مشترکی دارند. جمهوری اسلامی از نظر تاریخی وصله ناجوری بر پیکر این جامعه و به معنی واقعی کلمه قرونوسطایی و بیربط به جامعه مدرن ایران است، در نتیجه اکثریت عظیم جامعه را در مقابل خود و در یک صف قرار میدهد.
و نکته سوم، جمهوری اسلامی با تمام قوای سرکوبش و برای حفظ خود، در مقابل مردم قرارگرفتن است. برای سرنگونی آن نیز راهی جز اتحاد اکثریت عظیم مردم وجود ندارد. این تنها راه سرنگونی جمهوری اسلامی است. به عبارتی اینهمه با همی نهتنها مسئلهساز نمیشود؛ بلکه هیچ راهی جز این نیست.
و بالاخره نکته آخر، مهم نیرویی است که در میان اینهمه طیفهای متنوع با نظرات و عقاید و خواستهای متفاوت هژمونی سیاسی پیدا میکند. و نیرویی میتواند هژمونی پیدا کند که بخواهد و بتواند تغییرات بنیادی ایجاد کند که این با انقلاب عملی است. یعنی نیرویی که هم خواهان یک انقلاب عمیق باشد نه اصلاحات یا تغییرات ناچیز، هم خواستهای اساسی مردم در زمینه اقتصاد و سیاست و آزادیهای سیاسی و اجتماعی را نمایندگی کند. و تنها حول این رویکرد و حول این خواستها است که میتوان اقشار متنوع مردم را متحد کرد. و به طور واقعی اکثریت عظیم مردم در همه زمینههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خواهان تغییرات بنیادی هستند و این زمینههای عینی سیاسی را برای هژمونی یک نیروی رادیکال و سوسیالیست فراهم کرده است. این خود یک فراخوان حیاتی به همه مردمی است که میخواهند از شر این حکومت خلاص شوند.
کیوان جاوید: هر نیروی اجتماعی و حزب سیاسی تعریف مشخصی از سرنگونی و پیروزی دارد. معنی پیروزی از نظر شما چیست، انقلاب برای پیروزشدن چه باید بکند و برای احزاب سیاسی و مشخصاً حزب کمونیست کارگری چه نقشی قائل هستید؟
حمید تقوایی: از نظر حزب ما سرنگونی تنها به برکناری جمهوری اسلامی محدود نمیشود. در اولین گام باید همه مقامات حکومت برکنار شوند و بهخاطر جنایاتی که انجام دادهاند محاکمه گردند؛ اما برکناری و خلعید سیاسی از حکومت وقتی به فرجام میرسد که کل دستگاه دولتی و نظام موجود، از بسیج و سپاه و نیروهای مسلح نظامی و انتظامی گرفته تا زندانها و سیستم قضائی و حقوقی – یا در واقع بی حقوقی -، و از مجلس و قوانین و قوه مقننه تا کل دستگاه بوروکراسی و سلسلهمراتب اداری، لغو و منحل شود. نهتنها دولت بلکه کل نظام را باید سرنگون کرد. سرنگونی جمهوری اسلامی میتواند و باید پایان هر نوع دیکتاتوری و هر نوع دولت مافوق مردم باشد. باید دخالت مستقیم مردم در تصمیمگیریها و سرنوشت سیاسی خود را تضمین کند و این مهم تنها با دولتی که از نظر شکل و ساختار خود بر شوراهای مردم، یا تشکلهای تودهای نوع شورا، متکی است امکانپذیر است.
وظیفه حزب ما اینست که این تبیین از سرنگونی و این افق و چشمانداز را در برابر جامعه قرار بدهیم و صفوف انقلاب را حول چنین اهدافی متحد و منسجم کنیم. باید همانطور که همیشه حزب ما اعلام کرده است تیشه به ریشه زد. انقلاب تبر را بلند کرده است، اینکه به کجای این درخت فرسوده و پوسیده فرود میآید تماماً در گرو عملکرد احزاب انقلابی مانند حزب ما است. چند روز قبل بازنشستگان در تجمع اعتراضیشان اعلام کردند “خیزش بازنشستگان تیشه به ریشه میزند.” این خودآگاهی گام بزرگی به جلو است که میتواند به کل صفوف مردم، از جنبش کارگری تا خیزش زنان و دانشجویان و دادخواهان و همه جبهههای انقلاب بسط و گسترش بیاید. انقلاب زن زندگی آزادی برای پیشروی و پیروزی باید تیشه به ریشه بزند و این مهم اساس و رکن همه فعالیتهای حزب ما در این دوره است.