مندرج در ژورنال شماره ۸۱۰(لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده کردن روی تلفن همراه)
احمد علمالهدی امامجمعه مشهد و نماینده خامنهای در خراسان رضوی گفت: “دیگر نمیشود به سبک قدیم منبر رفت و دیگر نمیتوان با بیان صرف روایات مردم را پای منبر جذب کرد.”
اینها تحلیل و تفسیر متفکرین ضداسلامی – ضد مذهبی نیست که با موشکافی فکری – فرهنگی و برسی ساختارهای جامعه و عملکرد رفتاری مردم به این نتیجه رسیدهاند که دوران اسلام و ارتجاع ضدبشری اسلامی در ایران به پایان رسیده است؛ این حرفهای منصور حکمت، لیدر و بنیانگذار حزب کمونیست کارگری نیست که مذهبزدایی را به بخشی جداییناپذیر از مبارزه سیاسی و حزبی جامعه تبدیل کرده است. این اعتراف علم الهدی است که در رأس حکومت اسلامی قرار دارد؛ مرتجع تهیمغزی که بر کوهی از ثروت تکیه زده است.
اسلام در ایران طی بیش از هزار سال گذشته هرگز چون امروز در بحران قرار نگرفته بود. هر چه بود حاکمیت فکری و معنوی مشتی مفتخور غرق در خرافات بود که باتکیهبر ناآگاهی و جهل عمومی، میچرخید و کثافت میپراکند اسلام در ایران هرگز (با چند استثنا) توسط جنبشهای روشنفکری ضد دین مورد هجوم وسیع قرار نگرفته است. آنچه که ماهیت اسلام را در ابعاد اجتماعی جلوی چشم توده مردم قرار داده حاکمیت این اوباش ضد شادی – ضد زندگی است. حاکمیت هیولای ضد زن که مرگ و سود اندوزی کسب کارشان است.
با اقرار صریح علم الهدی دیگر نمیشود با داستان شهادت امام حسین و دو طفلان مسلم و حکایت پرواز خر دجال و غیبت ۱۴۰۰ساله “امام مهدی” بر سر مردم شیره مالید. اسلام در ایران به پایان رسیده است. این روند فروپاشی اسلام و مذهب را باید با قدرت و هدفمند تسریع کرد. روشنفکران و متفکرین جنبش ضداسلامی – ضد مذهبی باید در نقد ریشهای این ارتجاع سازمانیافته دولتی نقش مؤثرتری بازی کنند. احزاب و سازمانهای سکولار باید مذهبزدایی از جامعه را در پلتفرم سیاسی خود وارد کنند.
جنبش کمونیسم کارگری از بدو بهقدرترسیدن جمهوری اسلامی در همین راستا مبارزه فکری و سیاسی و حزبی منسجمی را بهپیش برده است. اسلام و مذهب، هم بعنوان یک ایدئولوژی و هم بعنوان سازمان مافیایی در قدرت باید بساطش را از جامعه جمع کند. ریشهکنکردن مذهب، کار ما مردم است. هر فرد در ایران میتواند نقش مؤثری در مذهبزدایی داشته باشد. احزاب و جنبشها و اشخاص سازوکار با مذهب را طرد و منزوی کنیم.