چالش های کودکان و خانواده ها در آغاز سال تحصیلی- حمید دائمی

کارگر کمونیست 850

کارگر کارگاهی- حمید دائمی

در شرایط عادی و یک جامعه و مناسبات متعارف، آغاز سال تحصیلی با شور و شادی و هیجان همگانی همراه است. اما در کشور دیکتاتور زده و اشغال شده- بقول امروزی ها- نه تنها جذاب نیست؛ که همراه با درد و رنج و محرومیت های فراوان است.

ماراتن چند مرحله ای مدرسه رفتن کودکان، با گیر و دارهای ثبت نام و شهریه و بالا و پایین شدن در هزارتوی ادارات و مدرسه ها؛ کودکان و والدین را مواجه با رفتارها و آئین نامه هایی می کند، که با هیچ زبان انسانی قابل تفسیر و توضیح نیست. مقررات خشک و عقب مانده در پذیرش و مراحل ورودی – هزینه لباس فرم، هزینه کتاب های درسی، لوازم و نوشت افزار با قیمت های سر به فلک کشیده-، در ابتدای راه، کام آنان را تلخ و زهر آگین می کند. و این پرسش مدام که؛ “چه چیز آموزش، طبق قانون اساسی، رایگان است؟”

تازه این سرنوشت آنهایی است که با هر مشقتی “دست شان به دهنشان رسیده” و توانستند از “دروازه جهنم”  آموزش و پرورش وارد شوند. تکلیف بیشمار دانش آموزانی که قادر به ثبت نام نشدند؛ که به گفته مسئولان، آمارشان سر به میلیون می زند و کودکانی که در هیچ مرجع و نهاد آماری هویت شان ثبت نشده و مادام العمر از دسترسی به آموزش محرومند، علی السویه است. کودکان بدون شناسنامه استان های جنوبی و شرقی و دیگر مناطق و کودکان مهاجر از این دسته اند. این همه منهای کودکانی است که به دلایل گوناگون و بخصوص اشتغال به کار-در خیابان ها و کارگاه ها و کولبری و سوختبری و غیره-، از تحصیل و کودکی کردن محروم هستند و آمارشان از چند میلیون هم تجاوز کرده است.

آمارها چه می گویند!

طبق آمار اعلام شده “سال تحصیلی جدید حدود ۱۶ میلیون دانش‌آموز از امروز آغاز می‌شود؛ طبق آخرین آمار آموزش و پرورش هنوز ۷۹۰ هزار دانش‌آموز در مدارس ثبت‌نام نکرده‌اند”. این آمار ها در کل دروغین است. شما نه از تعداد کل دانش آموزان در سن تحصیل اطلاعی دارید و نه از تعداد حقیقی کودکان در کل ایران. به سادگی کودکان پناهجو از لیست قلم خورده اند. اما می توان حدس زد که نزدیک به 19 میلیون کودک نیازمند تحصیل داریم که با وجود امکانات آموزش و پرورش، کمتر از 13 میلیون کودک قادر به ورود در مدارس هستند. با توجه به اینکه نه تنها حتی یک کلاس به مجموعه آموزش اضافه نشده و اتفاقا برعکس، وزارت آموزش و پرورش تعداد زیادی از مدارس اهدایی مردم را به فروش رسانده و کوچکتر شده، همچنین کمبودی نزدیک به 90 هزار معلم دارد؛ چگونه است که آمار ثبت نامی ها و ورودی ها اینچنین افزایش پیدا کرده است؟

“دم خروس” قضیه اینجاست که؛ کل بودجه سال 1403 وزارت آموزش و پرورش مجموعاً ۲۷۸ هزار میلیارد تومان است- که همین مقدار کفاف حقوق معلمان و کارمندان را هم نمی دهد. اما در مقابل بودجه دستگاه های نظامی مجموعا 487 هزار میلیارد تومان است که ضمنا مصوب کرده اند 132 هزار میلیارد تومان هم به شکل بشکه نفت برای فروش به آنان داده شود.

علت این غفلت و محرومیت چیست؟

یکی از شاخص های رشد و در جهان متمدن، رشد مناسبات و شیوه های آموزش در کنار و همسان با علوم و تکنولوزی در یک جامعه است. اما در ایران (و بعضی از کشورها)؛ با وجود رشد تکنولوژی و بهره مندی مناسبات اجتماعی از تکنولوژی و مدرنیته و همچنین پیشرو و مدرن بودن مردم و درکل جامعه، کماکان شاهد پس رفت و عقب ماندگی سیستم آموزش حاکم هستیم. جواب را در ساختار قدرت و درک آن از آموزش می بایست حستجو کرد. 

آموزش و پرورش-به معنای حقیقی آن- از جمله موضوعاتی است که رژیم غارتگر اسلامی، برای آن پشیزی ارزش قائل نیست. سال ها تلاش کرده است “آب به نافش ببندد” و کاریکاتوری از آموزش را بجای رابطه حقیقی و سالم آموزشی در جامعه ایجاد کند. این موضوع دو علت اساسی دارد. اول اینکه، طی سال های حاکمیت دزدان اسلامی، تلاش شده است تا مناسبات آموزشی میان تهی و ارتجاعی، یعنی “آموزش مکتب خانه ای”، یا همان “آموزش ملایی” ، که نه بدرد کودک و نه جامعه می خورد را جایگزین آموزش واقعی و استاندارد کند. یعنی  به جای آموزشی که اولا محصول رابطه مدرن و امروزی باشد و در ثانی بیشتر نقش ابزاری علمی، برای بقا و رشد و ایجاد رابطه در جامعه را داشته باشد.

نکته بعدی، نگاه حاکمیت به جهات مادی مقوله آموزش است. اولا آموزش همگانی که طبق “قانون اساسی” می بایست رایگان باشد، مستلزم صرف هزینه و تخصیص امکانات است و این همان بخشی است که حاکمیت دزدسالار ظرف 45 سال اخیر از زیر آن شانه خالی کرده و با کثیف ترین حیله ها به گردن جامعه و مردم انداخته است. نتیجه اش ویرانه ای بنام آموزش و پرورش است که بدست یک عده “مجانین”، با عقب مانده ترین شیوه ها و سیستم ها در حال فروپاشی است. کمبود فضای آموزشی، کهنه و فرسوده و غیر استاندارد بودن کلاس های درس، برگزاری کلاس ها در غیر استاندارد ترین شکل ممکن -کپر، کانکس، در معابر و فضاهای نا امن- کمبود شدید نیروی آموزشی و معلم و شرایط بسیار دشوار محیط ها و مناسبات مدرسه، از پیامدهای مشهود این دستگاه خشونت و وحشت علیه کودکان است.

خصوصی سازی به طمع کسب درآمد و ثروت

طی سال های حاکمیت دزدان سرمایه دار تلاش ویژه ای برای تبدیل حق آموزش به امتیاز در سطح کلان صورت گرفته است. حکومت بجای بالا کشیدن سطج علمی و استاندارد آموزش عمومی؛ به فکر کسب سود و ثروت و تبدیل آموزش کالای پر منفعت برآمده است. با تبدیل کردن به کالا و عرضه آن در اشکال مختلف، و محروم ساختن- عمدی- کودکان و جامعه، دست در دست مافیای آموزش در قالب ها و اسامی جور واجور، در صدد خالی کردن جیب مردم و پر کردن حساب های شخصی مدیران رده بالای حکومتی و مشتی مفت خور با نام های رنگارنگ است. مافیای کنکور، مدارس غیر انتفاعی، مدارس سمپاد، انتشاراتی های غول پیکر- مثل گاج، قلم چی و غیره، رویا و زندگی کودکان و مردم را می دزدند و تبدیل به سرمایه برای بهره کشی بیشتر می کنند.

اما با آغاز جنبش انقلاب زن، زندگی، آزادی، تا حدود زیادی این معدلات بهم خورد و آنچه را که حاکمیت سال ها “رشته بود، پنبه شد”. بخش مهمی از معترضان در انقلاب مهسا، دانش آموزان انقلابی بودند که از صفوف مدارس به خیابان ها و میادین مبارزه آمدند. نیکاها و ساریناها از همین دسته اند که به نمادهای این جنبش انقلابی و تمامیت خواه بدل شدند.

با همه فشارها و سرکوب ها، این جنبش همچنان سر زنده و پویاست. یکی از خواست های اصلی جنبش انقلابی دانش آموزان، پایان دادن به تبعیض و نابرابری آموزشی و دست یافتن به آموزش و پرورش انسانی و پیشرو است و دوشادوش دیگر جنبش های جامعه برای در هم شکستن ساختار قدرت و فرو ریختن کل نظام حاکم در تلاش و تکاپوست. جنبش شوراهای دانش آموزی، حکومت و متولیان آموزش و پرورش را به دریوزگی کشانده و تابت کردند که در مقابل زور و تهدید و سرکوب “ایستاده اند تا پایان”.

برای ما کارگران؛ همچون دیگر مزدبگیران چاره ای جز فرو ریختن کل بساط سرمایه حاکم نمانده است. ما برای گذر از فلاکت و فقری که دامنگیر ما و کودکان ماست، برای پشت سر گذاردن تبعیض و محرومیت و حقارت کودکان مان در چارچوب مدارس پوسیده رژیم دزد سالار و برای دست یافتن به جهانی شایسته خود و کودکان مان، می بایست کل نظام و دستگاه بوروکراسی حاکم را در هم بشکنیم.

خوشبختی ما و کودکان ما، در گرو تشکل و سازمان یابی ما در حزب انقلابی طبقه کارگر است. پیوستن به صف حزب کمونیست کارگری، راه مستقیم بدست آوردن شأن و منزلت انسانی کودکان و همه هیچ بودگان است.

زنده باد انقلاب زن، زندگی، آزادی

زنده باد حزب کمونیست کارگری

اینرا هم بخوانید

قاآنی، مانده روی دست حکومت- مهران محبی

بعد از ده روز از ناپدیدشدن اسماعیل قاآنی فرمانده سپاه قدس و جانشین قاسم سلیمانی …