مردم صدای خس خس گلوی جمهوری اسلامی را می شنوند! مهران محبی

 کارگر کمونیست ۸۶۲

فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت در سخنرانی اش در دانشکده ملی مهارت دکتر شریعتی به مناسبت 16 آذر روز دانشجو، زبان به گله مندی از مردم گشود و در پاسخ عمومی مردم که چرا برق قطع می شود، گفت: “مردم صدای ما را نمی شنوند، لذا صرفه جوئی نمی کنند”.

خیلی وقاحت می خواهد در این روزها که هزینه های ده ها و صدها میلیارد دلاری ای که جمهوری اسلامی برای توسعه و تقویت تروریسم اسلامی و محور موسوم به “مقاومت” از دسترنج و جیب مردم کرده، افشاء می شوند از مردم خواسته شود حرفشان را بشنوند و نسبت به کمبودها ساکت باشند.

خانم سخنگوی دولت “مثلا” راستگو و صادق با مردم که وظیفه دولت را بیان واقعیت های کمبودها و مشکلات جاری و حاکم بر جامعه و در میان گذاشتن آن ها با مردم می داند، از دلائل این همه بلایائی که بر سر مردم آورده اند حرفی نمی زند.

از قرار، وظیفه این دولت در شرایط حاضر و تفاوت اش با دولت های پیشین که وجود مشکلات و کمبودها را انکار می کردند، اینگونه تعریف شده است که دیگر وجود کمبودها و بن بست های اقتصادی را انکار نکنند و به مردم بگویند تحریم کمر اقتصاد را شکسته است، ذخائر انرژی “ته” کشیده و در نهایت کاری از دست دولت بر نمی آید و این نحوه برخورد با مردم را برای خود یک امتیاز و اعتبار به حساب بیاورد.

واقعیت این است که در حکومت جمهوری اسلامی ذره ای از صداقت و روراستی وجود ندارد و دروغگوئی و انکار واقعیات و وارونه گوئی، بخشی از ماهیت آن است. ولی آنچه که امروز حکومت را ناچار به اعتراف (نه راستگوئی و صداقت) به بخشی از واقعیات کرده که از زبان دولت حاضرش با ژستی متفاوت با دولت های پیشین بیان می شود، اوضاعی است که از همه نظر آن را در بن بست قرار داده و راهی برای خروج از آن نمی بیند. وقتی که توان تأمین حداقل های زندگی مردم را ندارند، وقتی که نمی توانند برق و آب و گاز و بنزین مورد نیاز مردم را تأمین کنند، دیگر نمی توانند از پیشرفت و نزدیک شدن به قله های ترقی حرف بزنند و در برابر خواست و اعتراض مردم مجبور به اعتراف به بخشی از واقعیات هستند تا به خیال خود با گرفتن ژست راستگوئی ، جامعه را به سکوت و همراهی با خود ترغیب کنند.

اما مردم نه سکوت کرده و نه حکومت را همراهی میکنند، بلکه پا روی گلوی جمهوری اسلامی گذاشته و خس خس در گلوی اش انداخته اند و با تنگ تر کردن راه نفس اش بیشتر از پیش مجبورش خواهند کرد تا به بخش های دیگری از واقعیاتی که همچنان از اعتراف به آنها سرباز می زند، اعتراف کند. سران حکومت هنوز به ریشه ها، دلائل و عوامل مشکلات و کمبودهای تحمیل شده بر جامعه اعتراف نکرده و همچنان سعی در پنهان نگه داشتن آنها دارند. ولی به زودی زیر فشار اعتراضات مردم با درماندگی و در عین حال با التماس برای سرنگون نکردنشان به آنها هم معترف خواهند شد.

البته تا همین حالا هم در نتیجه تنش های درونی حکومت که خود محصول تشدید فشارهای اعتراضات اجتماعی بوده، بخش هائی از هزینه هائ صد ها و هزارها میلیاردی دلاری برای مقاصد بحران آفرینی منطقه ای، ساخت بمب هسته ای و تروریسم پروری (هر چند که هنوز از آنها به عنوان دلائل اوضاع اقتصادی جاری نام نمی برند) افشاء شده ، ولی هنوز اعتراف نکرده اند که این ماجراجوئی ها و هزینه هائی که برای آن کرده اند، دلائل اصلی تحریم و ورشکستگی اقتصادی و تحمیل فقر و گرانی و کمبود بر جامعه بوده اند.

همین چند هفته پیش رهبر حزب الله اعلام کرد 77 میلیون دلار کمک ایران را به آوارگان لبنان داده اند. خود سران رژیم می گویند علاوه بر اینکه میلیاردها دلار برای پرداخت حقوق نیروی تروریست و خرید جنگ افزار در سوریه هزینه شده، 30 میلیارد دلار برای سرپا نگه داشتن بشار اسد وام (معلوم است که چنینی وامی بی بازگشت بوده است) داده اند و 7 میلیارد دلار نیز  صرف ساخت و نگهداری تأسیات هسته ای کرده اند.

باندهای رقیب درون حکومتی هنوز آماری از هزینه های ده ها میلیارد دلاری برای سازماندهی و تآمین مالی و نظامی حزب الله، حماس، حوثی ها و بقیه تروریست ها در عراق و غیره را لو نداده اند. این صدها و شاید هزاران میلیارد دلار صرف شده  برای آدمکشی و جنایت در منطقه، تحمیل خسارت های هزاران میلیارد دلاری بر اقتصاد کشور را داشته تحریم های بین المللی را در پی داشته ست. بدین ترتیب حاصل 45 سال ماجراجوئی های جنگ افروزانه و هسته ای، و پرورش تروریسم، برای مردم در داخل فقر و گرسنگی، گرانی و تورم، بی برقی، بی آبی و بی گازی و غیر قابل تحمل بودن محیط زیست و غیره است که حالا سران بی شرم حکومت را ناچار به اعتراف به وجود این مشکلات و کمبودها می کند، بدون اینکه مسؤلیت آنها را بپذیرند.

مردم حق دارند که چنگ بر گلوی حکومت و همه سران جنایتکار و دزد و فاسدش بگذارند و صدایشان را خفه کنند. جامعه با همه ترفندهائی که هر یک از دولت های جمهوری اسلامی برای فریب و سر کیسه کردن آنها بکار برده اند، آشنا است. پاسخ دولت های پیشین به مردم معترض به گرانی و کمبود، به دستمزدهای زیر خط فقر و غیره، انکار بود و حالا پاسخ دولت پزشکیان، مقصر دانستن خود مردم است که گوش نمی دهند و صرفه جوئی نمی کنند.

واضح است که مردم صدای حکومت را نمی شنود. چون صدای حکومت در برابر صدای انقلاب، خس خسی بیش نیست و اتفاقا مردم آن را می شنوند و به زودی قطع اش خواهند کرد.

این رژیم تنها شایسته و سزاوار سرنگون شدن است و مردم هم دارند به همان نقطه می برندش. اینک این ما مردم هستیم که به سران جمهوری اسلامی می گوئیم صدا که “نه”، غرش ما را بشنوید و هر چه زودتر گورتان را گم کنید!

ما خود، آگاه هستیم که با قدرت اتحاد و انقلابمان حکومت را به چه ذلتی انداخته ایم و سرانش را با چه کابوسی دست به گریبان کرده ایم و وقتی که چهره مضطرب پزشکیان و مهاجرانی و بقیه سران درمانده رژیم را در برابر خود می بینیم و عجز و التماس هایشان را می شنویم و به کارآمد بودن و تأثیر گذار بودن مبارزات و اعتراضات خود علیه ۴۵ سال حاکمیت فاسد و رانت خوار و جنایتکار بیشتر مطمئن شده و برای به نتیجه  قطعی رساندن مبارزاتمان  امیدوارتر می شویم.

اینرا هم بخوانید

مقدر خدا این بود که بشار اسد سرنگون شود! مهران محبی

کارگر کمونیست ۸۶۱ بعد از ۱۰ روز حمله مخالفان مسلح اسد، سرانجام شنبه شب هفدهم …