کیوان جاوید
مندرج در ژورنال شماره ۹۵۲(لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده کردن روی تلفن همراه)
۴۶ سال از انقلاب شکسته خورده و در هم کوبیده شده ۵۷ میگذرد. این روزها همهجا از این صحبت میشود که آیا ارزشش را داشت که از “چاله” شاه بیرون بیاییم و در”چاه” خمینی سرنگون شویم؟ آیا آن زمان که شاه پشیمان از آنچه که اشتباهات متعدد نظام سلطنتی نامید و قول جبرانش را داده بود، نباید فرصتی مجدد به او داده میشد تا جبران کند.
کسی که حرفهای آن دوره شاه را مبنی بر جبران، باور کند در واقع هیچچیز از دیکتاتوری و حکومت پلیسی و فلسفه قدرت به دست نیروهای امنیتی و… نفهمیده است. همه دیکتاتورهای تاریخ آنگاه که نابودی را در چندقدمی خود حس میکنند، یکشبه “دمکرات” میشوند. انگارنهانگار که نفسها را در سینهها حبس کرده بودند، دست به بازداشت، شکنجه و اعدام و کشتار زده بودند و کمترین اعتراض متشکل کارگران و دانشجویان و مخالفین را با مشت آهنین دیکتاتور در هم کوبیده بودند و کوچکترین آزادی بیان و اعتراض را با گلوله و زندان پاسخ داده بودند.
حتی اگر امروز کسی معتقد باشد که یک فرصت دیگر باید به شاه داده میشد، خوب است به عملکرد رضا پهلوی، “وارث تاجوتخت پدر؟!” نیمنگاهی بیندازد. طی انقلاب زن زندگی آزادی در خارج از ایران چهره هواداران و شخص رضا پهلوی برای بخش وسیعی از مخالفانش هویدا شد. تعرض به مخالفان و وعده به زندان انداختن و حتی اعدام چپیها و بقیه مخالفان “رضاشاه دوم” و تعرض کلامی و فیزیکی به مخالفان و پردهبرداری از رئیس ساواک، تنها گوشهای از آن تصویری است که قرار است در جامعه بعد از سرِ کار آمدن فرضی این جماعت نصیب مخالفین شود. این همان خوابی است که شاه هم برای مخالفان شکستخورده خود میدید.
جمهوری اسلامی هر منجلابی که ساخته است هیچ ربطی به انقلاب ۵۷ ندارد. این منجلاب نتیجه شکست آن انقلاب است. این درسی است که از انقلاب ۵۷ باید گرفت. انقلاب باید تا بهدستآمدن آخرین خواستههای رفاهی و برابریطلبانه و برقراری اهداف انسانی خود ادامه پیدا کند. مکانیسم تضمین پیروزی به دست شوراهای شهروندان و حزبی است که فراتر از قوانین بردهوار سرمایهداری، برای آزادی و رهایی انسان مبارزه میکند. انقلاب نیمهتمام به نیمی از خواستههای خود نمیرسد در هم کوبیده میشود و جامعه وارد فاز دیگری از سیاهی و فلاکت و دیکتاتوری میشود.