نشریه ژورنال شماره ۱۰۲۰ – فایل پی دی اف – ویژه تلفن همراه
همین یکی دو روز پیش بود که روناهی خطاب به وجدانهای بیدار جامعه گفت “لطفاً برای نجات پدرم اقدام کنید”
“پدرم را وادار به اعتراف اجباری کردهاند”. اعتراض به حکم اعدام حمید حسیننژاد حیدرانلو گسترده بود. اما جمهوری اسلامی جمهوری مرگ است. او را اعدام کرد. روناهی از ما خواسته بود پدرش را نجات دهیم و ما وجدانهای بیدار نتوانستیم. خانوادهاش در مقابل زندان ارومیه تجمع کردند. اما آنها همۀ وجدانهای بیدار نبودند.
روناهی! عزیزم! ما را ببخش که در ابعاد هزاران نفره مقابل زندان نبودیم. ما را ببخش که نتوانستیم شهر را به حرکت در آوریم. زورمان کم بود و دشمن بسیار وحشی! دیشب بهیقین وقتی خبر اعدام حمید حسیننژاد حیدرانلو پدر روناهی را شنیدیم بسیاری از ما گریستیم و با بغض زیادی در گلو بیصدا فریاد زدیم جمهوری اسلامی سرنگون، سرنگون! بغضمان و خشممان و صدای شکسته در گلویمان باید تبدیل به تجمعات میلیونی و اعتراضات پر سروصدا علیه اعدام شود.
روناهی کودک زخمخوردهٔ حمید حسیننژاد حیدرانلو در ۱۳ سالگی غم سنگینی را تجربه میکند. او میداند پدرش با چه سختی نان در میآورد. او نانآورش و یکی از تکیهگاههایش را از دست داد. عشق پدرانه را از او گرفتند. در این روزهای آخر، او ترس ازدستدادن یک عزیز را تجربه کرد. معنی دلهره و دلشوره را فهمید. او که باید در این سنوسال شیطنت و بازیگوشی میکرد واژۀ اعتراف اجباری را یاد گرفت و تهدید به بازداشت خودش و سایۀ سنگین اعدام روی سر پدر را با تمام قلب کودکانهاش لمس کرد. روناهی چه دیکتاتوری بیرحم و شنیعی را تجربه کرد.
پدر روناهی را کشتند تا رعب ایجاد کنند، بترسانند و چند صباحی بیشتر بمانند. این حکومت دست تمامی جنایتکاران تاریخ را از پشت بسته. با هیچ عبارتی نمیتوان توصیفشان کرد.
ما کسانی که علیه اعدام کار و تلاش میکنیم باید نیرویمان را متحدتر و یکپارچهتر به میدان بیاوریم. در مقابل رژیم خونخوار اسلامی باید با قدرت بیشتری بسیج شویم. در شهر ارومیه مردم نباید خانوادۀ حمید حسیننژاد حیدرانلو، کولبر اعدام شده توسط یک حکومت دیکتاتور و ظالم را تنها بگذارند. خانواده حمید باید در حلقۀ پر از عشق و محبت دوستان و همشهریها و اقوام غم ازدستدادن عشق و عزیزشان را از سر بگذرانند.