سالیان سال است که فریاد زدیم، تنها راه رهایی از وضعیت اسفناک حاکم بر ایران، رهایی از بیحقوقی و فقر و فلاکت، ابر بحرانهای اقتصادی، سرکوب و جنگ در گرو سرنگونی جمهوری اسلامی است. اینبار هم اعلام میکنیم تنها راه رهایی از وضعیت کنونی، تامین رفاه و عدالت اجتماعی، دستیابی مردم ایران به آزادی و برابری و کرامت انسانی، تنها و تنها در گرو سرنگونی جمهوری اسلامی است، و توهم به بالادستی ها یا دولتهای غربی یک خطای تاریخی است و مسیر اشتباهی را نشان داده و میدهد.
در جنگ اسرائیل و جمهوری اسلامی نیز عیان شد که پایان خشونت و ناامنی در ایران و خاورمیانه قعطا به پایان جمهوری اسلامی گره خورده است.
اکنون با تسلیم جمهوری اسلامی و اعلام آتشبس با فرض اینکه جمهوری اسلامی از مهلکه جنگ جان سالم به در برده است، اما این واقعیت مهم را تغییر نمیدهد که جامعه ایران اکنون با حکومتی درمانده و فروپاشیده در تمامی سطوح نظامی و سیاسی، اقتصادی روبر هستند که اهرمهای هستهای، موشکی و نیابتیاش را هم تقریبا به طور کامل از دست داده است.
بنابراین در این شرایط هرگز نباید در برابر تبلیغات جریان سیاسی معین و یا رسانهها حول سناریوهای «رژیم چنج» توسط قدرتهای خارجی و دست به دست شدن قدرت از بالا، دچار خودباختگی شد که گویا نتیجه نهایی این جنگ قرار بود سرنگونی جمهوری اسلامی باشد و جاده برای تغییر از بالای سر مردم صاف شود، و این حقیقت انکار ناپذیر که تکلیف نهایی حکومت و سرنگونیاش از طریق قدرت تودهای مردم ایران تعیین خواهد شد کنار گذاشته شود.
باید در نظر گرفت که اکنون رژیم با شکست و تسلیم مفتضحانه در برابر اسرائیل و آمریکا، در حقیرانهترین حالت تاکنونی خود قرار دارد و تلاش خواهد کرد که در اصلی ترین جبهه جنگش، یعنی جنگ با مردم ایران با تشدید سرکوب، افزایش اعدامها، تحمیل حجاب، بازداشتهای گسترده، انتقام این شکست را بگیرد و جامعه را مرعوب کند و همچنان به بقای حکومت در حال مرگ و نکبتبار خود ادامه دهد.
تسلیم و شکست همهجانبه جمهوری اسلامی در این موقعیت، از طرفی میتواند زمینهساز تقویت گفتمان تعیین سرنوشت به دست خود مردم در خیابانها شود. گفتمانی که راه را برای سازماندهی هر چه گسترده تر در همه سطوح بازتر کند. ورود عملی فوری تودههای مردم در صحنه، برای خاتمه دادن به حکومت جنگافروز از طریق خیزش سراسری علیه حکومت و یا رفتن به سمت سازماندهی اعتراضات و اعتصابات سراسری مستمر میتواند نتیجه عملی این گفتمان باشد.
لذا در این برهه زمانی، نقش مردم سراسر کشور و بطور اخص فعالان انقلاب زن زندگی آزادی، فعالان جنبش زنان، دانشجویی و دانش آموزی، کارگری، معلمان و بازنشستگان، پرستاران و کادر درمان، برای خنثی کردن تلاش های جمهوری اسلامی جهت سرکوب، بسیار مهم و اساسی و حیاتی است و باید با دادن افق و چشم انداز درست، به میدان عمل بیایند و با تشکلیابی فوری در محلات و شهرها، محیط کار و تحصیل و علی العموم سازماندهی گسترده توده مردم با فراخوانهای مردمی، برای ضربه نهایی برای به زیر کشیدن حکومت اقدام کنند.
در این میان، نقش ایرانیان آزاده در خارج از کشور، همچنین جریانات، تشکلها، سازمانها و احزاب سیاسی سرنگونی طلب اپوزیسیون جمهوری اسلامی، بسیار کلیدی و تعیینکننده است. این نیروها باید با ایجاد همبستگی و اقدام مشترک، مبارزه علیه جمهوری اسلامی را با تمرکز بر اهدافی مشخص دنبال کنند: از جمله مطالبه قطع روابط دیپلماتیک دولتها با جمهوری اسلامی، بایکوت بینالمللی آن برای سلب مشروعیت سیاسی، اخراج جمهوری اسلامی از سازمانها و نهادهای بینالمللی، تعطیلی سفارتخانهها و مراکز وابسته به رژیم، اخراج سفرای آن، و قرار دادن سپاه پاسداران در فهرست سازمانهای تروریستی. در این مسیر، سازماندهی تجمعات و تظاهرات گسترده در سطح جهانی ضروری است تا این پیام روشن را به دنیا مخابره کند: «مردم ایران خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند؛ این حکومت را بایکوت کنید و از مبارزات مردم ایران برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی حمایت کنید.»
تشکل انقلاب زنانه تاکید دارد مردم و زنان در صف مقدم، انقلاب ناتمام «زن زندگی آزادی» را پیش میبرند، زنانی که بیحجابی سراسری را بر حکومت تحمیل کردهاند، مردمی که پرچم اعتراض به اعدامها و خواست آزادی زندانیان سیاسی را برافراشتهاند، مردمی که پرچم معیشت و منزلت را در دست دارند، بیتردید میتوانند برخیزند و با ضربهای نهایی، کار رژیم آپارتاید جنسیتی و جنگ افروز اسلامی را یکسره کنند.
مردم ایران شایسته داشتن حکومتی هستند که بر پایه سکولاریسم، آزادی، برابری، رفاه همگانی، عدالت اجتماعی، صلح، امنیت فردی و اجتماعی بنا شده باشد و بیگمان، خود توانایی برپایی آن را دارند.
تشکل انقلاب زنانه
۴ تیر ۴۰۴
