یکی از پیامدهای جنگ ۱۲روزه میان جمهوری اسلامی و دولت اسرائیل، برجستهتر شدن ضرورت مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی بود. حمله نظامی اسرائیل به زندان اوین و کشته شدن شماری از زندانیان، توجه جامعه را به خطری فوری جلب کرد: جان زندانیان سیاسی بیش از هر زمان دیگری در معرض تهدید است.
با تخریب بخشهای زیادی از اوین، بسیاری از زندانیان به شکلی غیرانسانی به زندانهای قرچک و زندان بزرگ تهران منتقل شدند؛ مکانهایی که در آن زندانیان با ازدحام، فقدان امکانات اولیه بهداشتی، کمبود غذا و آب آشامیدنی، تهویه ضعیف، هجوم حشرات و نبود خدمات پزشکی دستوپنجه نرم میکنند. این وضعیت فاجعهبار، جامعه را عمیقاً نگران کرده و خواست آزادی زندانیان سیاسی را به خواستی فوری و عمومی بدل کرده است.
امروز، آزادی زندانیان سیاسی دیگر فقط خواسته خانوادهها و فعالان سیاسی نیست. این مطالبه، در بیانیههای متعددی که از سوی نهادهای مدنی، گروههای مردمی، استادان دانشگاه و فعالان در داخل و خارج کشور منتشر میشود، بازتاب گستردهای یافته و در اجتماعات اعتراضی، با صدایی بلند فریاد زده میشود. به پشتوانه همین گسترش، اکنون حتی در بیانیههای مقامات پیشین حکومت مثل میرحسن موسوی و یا حزب اعتماد ملی بر ضرورت آزادی فوری زندانیان سیاسی تأکید می شود. فراگیر شدن این خواست، بطور قطع فشار اجتماعی و سیاسی برای تحقق آن را بهشکل بیسابقهای افزایش داده است.
در همین حال رسانهی امنیتی فارس، با لحنی تهدیدآمیز، خواستار تکرار اعدامهای سال ۱۳۶۷ شده است- سالهایی که هزاران زندانی سیاسی، بدون دادرسی، به جوخههای اعدام سپرده شدند. این رسانه بازداشتشدگان اخیر را جاسوس و وابسته به موساد معرفی کرده و خواهان مجازاتی مشابه شده است.
تاکنون جمهوری اسلامی شش نفر را به اتهام “جاسوسی” اعدام کرده است. اکنون، پنج زندانی در ارومیه و سه نفر دیگر در زندان سپیدار اهواز، در صف اعدام قرار دارند. اگر چه جمهوری اسلامی قادر نیست جنایات مشابه سال ۱۳۶۷ را تکرار کند اما همین تهدید و خطر اعدام، یک زنگ هشدار است. لغو مجازات اعدام باید به یک خواست فوری، محوری و سراسری تبدیل شود.
مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و توقف اعدامها، نه فقط برای نجات جان انسانها و دفاع از حرمت و کرامت انسانی آنها مهم است بلکه سنگرهایی حیاتی در مبارزه با سرکوباند. رژیم تلاش میکند شکستهایش را با سرکوب گسترده جبران کند؛ پاسخ ما به این تقلاهای سرکوبگرانه باید ایستادگی، اتحاد، و تعرض به جمهوری اسلامی باشد.
پیشروی جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” بویژه به پیشروی و مبارزه گسترده در این دو سنگر گره خورده است: آزادی زندانیان سیاسی و لغو مجازات اعدام. ما باید به حکومت نشان دهیم که زندان، شکنجه و چوبه دار نمیتواند ما را به سکوت وادار کند. برعکس، با اتحاد بیشتر در برابر سرکوب میایستیم، برای برچیدن چوبههای دار و گشودن درهای زندانها به پا میخیزیم.
آزادی زندانیان سیاسی، پیشدرآمد هر انقلاب است. پیش از سقوط هر دیکتاتوری، درهای زندان باید شکسته شوند و آنها را خواهیم شکست. اکنون، این فرصت پیش روی ماست. با قدرت اتحاد، میتوانیم صحنههایی بیافرینیم که در حافظهی تاریخ بمانند- و سرانجام، روز سقوط این دیکتاتوری را جشن بگیریم!