نشریه ژورنال شماره ۱۰۹۷ – فایل پی دی اف – ویژه تلفن همراه
“ماه پیش یک کیسه برنج ۱۰ کیلویی را ۶۰۰ هزار تومان میخریده است، اما اکنون با این مبلغ، فقط میتواند کمتر از نصف همان کیسه، برنج خرید.”
“با مقایسه قیمت یک حلب روغن در سالهای ۹۸ و ۱۴۰۴ دریافته است که قیمت این محصول خوراکی بیش از ۱۲ برابر گران شده است.”
این دو نمونه از آمار جهش قیمتها است. جهشی که زندگی مردم را بیش از گذشته به ورطه فقر و گرسنگی میکشاند. گرانیای که زندگیهای بیشتری را بر باد میدهد، باعث ناامیدیهای اجتماعی بیشتر در جامعه میشود. شوروشوق به زندگی را وسیعتر از قبل کاهش میدهد و به افسردگی و گوشهگیری اجتماعی بیشتر دامن میزند.
ایران بهعنوان یکی از غمگینترین و پرخاشگرترین کشورهای جهان ثبت شده است. این ناهنجاری اجتماعی از این نیست که مردمان این کشور از یک ژن معیوب رنج میبرند و چاره کار در دست علم روانشناسی است. نه اینطور نیست. فقر از یک سو و حکومت مذهبی که خوشی و شادی و لذتبردن از زندگی را ممنوع کرده است و ترس از اینکه فردا چه میشود، باعث این موج عظیم سرخوردگی فردی و پناهبردن به مواد مخدر و قرصهای آرامبخش و… شده است.
فقر بهخودیخود هرگز در هیچ جامعه باعث اتحاد مردم نشده و برای بهبود اوضاع، فعالیت اجتماعی را در دستور کار جامعه قرار نداده است. مردمی راه انقلاب را انتخاب میکنند، به این درک سیاسی روشن رسیدهاند که تغییر تنها با همبستگی اجتماعی به دست میآید. انقلاب یعنی بخش نسبتاً وسیعی از مردم با یک هدف مشخص به جنگ حکومتی بروند که وجودش تنها باعث بدبختی بیشتر جامعه میشود.
اهداف انسانی خود را که در آغاز انقلاب زن زندگی آزادی روشن و شفاف کردیم، به سلاحی در هم کوبنده علیه حکومت فقر و فلاکت تبدیل کنیم و همچون یک تن واحد به جان حکومت اسلامی بیفتیم. زندگی با همه زیباییهایش انتظار ما را میکشد. متحدتر از هر زمان باشیم. رهایی نوری در کهکشانی دوردست نیست. همینجا جستجویش کنیم.