
bahram.rehmani@gmail.com
اخیرا سلطنتطلبان به رهبری رضا پهلوی، فرزند ساه سابق ایران، همایشی را در شهر مونیخ آلمان برگزار کردند. گفته شده است که در این همایش حدود 400 تا 500 نفر شرکت داشتند علاوه بر سلطنتطلبان و شاهپرستان، افرادی که سابقا در احزاب و سازمانهای سیاسی دیگر همچون حزب توده، فدائیان اکثریت، مجاهدین خلق و یا چهرههای سابق سیاسی و هنری جمهوری اسلامی شرکت داشتند.
رضا پهلوی در این همایش، از جمله ادعا کرد «تاکنون دستکم ۵۰ هزار تن از مقامهای حکومتی و نیروهای نظامی جمهوری اسلامی برای کمک به براندازی حکومت به کارزار «همکاری ملی» پیوستهاند.»
یکی از افرادی که در این همایش حضور داشت و به شدت هم از رضا پهلوی و سلطنتطلبان دفاع میکند آقای «مراد خورشیدی» است.
مراد خورشیدی، یکی از شرکتکنندگان همهیش مونیخ بود که سابقا عضو حزب توده ایران و عضو کمیته مرکزی آن حزب بود. حزبی که در اوایل انقلاب از جمهوری اسلامی دفاع کرد و سرانجام پس از پنج سال حمایت از این حکومت، سرانجام خودش هم مورد تعرض همه جانبه جمهوری اسلامی قرار گرفت. پس از آن، این حزب دو بخش شد. یک بخش براساس موازین سابق خود، علیه جمهوری اسلامی مبارزه میکند و بخش دیگر آن، همچنان از جمهوری اسلامی دفاع میکند. برخی هم مانند آقای مراد خورشیدی، امروز به سلطنت روی آوردهاند. همین مواضع نشاندهنده این است که چنین تفکری نمیتواند مستقل و آزادیخواه و برابریطلب باشد چرا که همواره به حاکمیتهای غالب و مغلوب آویزان میشود.

طبیعات حق همه انسانهاست که تغییر عقیده دهند و آزادانه از آزادی بیان و اندیشه خود استفاده کنند. در این مورد هیچ بحثی نیست. اما آنجا بحث به میان میآید کهچنین افرادی از باورهای آزادیخواهانه گذشته خود دست بکشند و به صفوف ارتجاع بپیوندند اما در عین حال، خود را آزادیخواه معرفی کنند. چنین سیاسی در روز روشن و رسما خاک پاشیدن به چشم مردم است و باید مورد نقد قرار گیرد.
آقای مراد خورشیدی و دوستانش که در صفوف سلطنتطلبان و شاهپرستان به رهبری رضا پهلوی رکاب میزنند بیتردید به مواضع ضدانسانی این جریان و سابقه حکومتهای پدر و پدر بزرگش واقفند و چه بسا با شکنجههای ساواک شاه نیز نوازش داده شدهاند و در سرنگونی حکومت پهلوی نیز فعال بودند امااکنون از احیای سلطنت دفاع میکنند. این هم رسما و علنا بازگشت به ارتجاع گذشته در مقابل ارتجاع کنونی است. بنابراین، نمیتوان اینچنین تصور کرد که آنها مانند شهروندان عادی و یا جوانانی که حکومت شاه را تجربه نکردهاند از سرکوبهای وحشیانه وعملکردهای سیاسی دو حکومت پهلوی بیخبرند!
یا اکنون نیز آشنایی کامل با عملکردهای سیاسی و اجتماعی رضا پهلوی و هودارانش ندارند. اگر هم نداشتند در این همایش با گوشهای از آنها آشنا شدند.
در این همایش، صحنهها و تصاویر زیادی از ساواکیهای قدیم با پرچم مخصوص ساواک گرفته تا بوسیدن دست رضا پهلوی،سجده در مقابل او، بوسیدن زمین و… و سخنان غلوآمیز به شکل چندشآور و مشمئزکنندهای خودنمایی میکند.
گفتنی است که در سالهای گذشته، چند مورد دیده شده که برخی افراد دست رضا پهلوی و یاسمین را بوسیدهاند و در مقابل آنان تعظیم کردهاند.
حتی «سیاوش اردلان» خبرنگار بیبیسی نیز این رفتار را از سوی سلطنتطلبان خطرناک نامیده است و خواستار آن شده که این موارد پنهان شود. با وجود همه شعارهایی که رضا پهلوی در باب دموکراسی و آزادی سر میدهد و ادعایی که درباره برابری میان مردم دارد، این عملکرد از سوی سلطنتطلبان نشان میدهد که روح دیکتاتوری و آن خودبرتربینی کاذب در وجود پهلویها، همچنان وجود دارد. بهعبارت دیگر، میتوان گفت که رضا پهلوی با شعار دموکراسی درحال عوامفریبی بوده و به دنبال بازگرداندن دیکتاتوری است.
پدر و پدر بزرگ رضا پهلوی نیز جنون خودستایی و خودشیفتگی شدید داشتند. وجود این خودستایی در شخصیت رضاخان، «آرتور چستر میلسپو»، مشاور اسبق دفتر تجارت خارجی وزارت امور خارجه ایالات متحده که برای سازماندهی مجدد وزارت دارایی ایران استخدام شد، در کتاب «آمریکاییها در ایران» مینویسد: «در سالهای آخر سلطنتش چنین مینمودند که نسبت به قدرت، حالت جنون پیدا کرده است. این داستان را نقل میکنند که او میخواست در محلی درخت بکارد.
کارشناس جنگلبانی اظهار داشت: اعلیحضرتا، این درختها در این محل رشد نخواهند کرد. او پاسخ داد: اگر من امر کنم، رشد خواهند کرد!
همچنین روایت شده است که یکی از چاپلوسان پس از آنکه اقدامات حیرتانگیز رضاشاه را یادآوری کرد، افزود: اعلیحضرتا، شما بسیار مقتدرید. شما سایهی خدا هستید. میگویند رضاشاه لحظهای به فکر فرو رفت و سپس با لحن جدی گفت: شاید من خدا هستم!»(آرتور میلسپو، آمریکاییها در ایران، صفحه ۲۷)
یکی دیگر از چندشآورترین صحنههای همایش سلطنتطلبان در مونیخ، صحنه دفاع از اعدام و تشویق آن توسط حضار بود. یکی از سخنرانان گفت باید جرثقیل و طناب کلفتی آماده کنیم که خانواده دادخواهان به گردن خامنهای بیندازند و حاضرین دو بار احساساتی شدند و برایش کف زدند.
یاسمین پهلوی، همسر رضا پهلوی که بهنظر میرسد نقش تهدید مخالفن سلطنت را بر عهده دارد در شبکههای تبلیغی خودش همواره شعار «مرگ بر مفسد، ملا، چپ، مجاهد» را تکرار میکند و سلطنتطبان، همواره خواهان اعدام همه پنجاه و هفتیهای هستند که در انقلاب 1357 ایران و در سرنگونی حکومت دیکتاتوری محمد رضا پهلوی شرکت داشتند.
رضا پهلوی، شنبه چهارم مرداد در مصاحبه با پایگاه خبری پولیتیکو گفت: «هر هفته تعداد بیشتری داریم(که به کارزار همکاری ملی ملحق میشوند.) روشن است که باید دادهها را تحلیل کنیم. این فرآیند دشواری است و زمانبر خواهد بود، اما نشانهها بسیار قوی هستند. ما شاهد واکنشی فوقالعاده بودهایم.»
او همچنین افزود راهاندازی وبسایت دیگری برای ثبت نام شهروندان عادی در کارزار علیه جمهوری اسلامی در دستور کار قرار دارد.
رضا پهلوی، هشتم تیر 1404، در پیامی ویدیویی از راهاندازی یک کانال «امن؟!» برای ارتباط مستقیم نیروهای نظامی، انتظامی، امنیتی و دولتی با خود و تیمش خبر داد و اعلام کرد این مسیر برای نیروهایی طراحی شده که تمایل دارند «به ملت بپیوندند.»
او در آن پیام به نیروهای حکومتی تضمین داد در صورت همراهی، «خدمتشان به ایران گرامی داشته خواهد شد و فراموش نخواهد شد.»
شاهزاده رضا پهلوی در ادامه مصاحبه خود با پولیتیکو، به اهمیت همایش «همکاری ملی برای نجات ایران» اشاره کرده بود کهدر چهارم مرداد در مونیخ آلمان برگزار شد.
او در ادمه ادعاهای خود افزود: «هدف این است که نشان دهیم بیش از هر زمان دیگری، ائتلافی در حال گسترش از افراد همفکر شکل گرفته که خواهان همکاری با یکدیگرند؛ ائتلافی متنوع، شاید بزرگترین گردهمایی در نوع خود که نماینده تمامی گرایشها در عرصه سیاسی ایران است.»
بر اساس این گزارش، شرکتکنندگان در این همایش بر روی سه اصل کلیدی توافق دارند: «حفظ تمامیت ارضی ایران؛ پاسداشت آزادیهای فردی و برابری همه شهروندان؛ و جدایی دین از حکومت.»
به این ترتیب در این همایش، حتی هیچ اشارهای جنبشهای اجتماعی بهویژه جنبش کارگری و مطالبات کارگران و یا اصل برابری زن و مرد در همه عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی، حقوق اقلیتهای تحت ستم و… و همچنین لغو اعدام و برچیدهشدن زندانهای سیاسی نشده است.
رضا پهلوی در اول تیر ماه نیز در مصاحبه با تلویزیون«ایراناینترنشنال»،وعده داده بود«زمان قیام نهایی علیه جمهوری اسلامی بهزودی فرا میرسد و مردم ایران باید برای آن آماده باشند.»
او پیشتر در دوم تیرماه در جریان یک نشست خبری در پاریس اعلام کرده بود در پی جنگ اخیر میان حکومت ایران و اسرائیل، «نفسهای جمهوری اسلامی به شماره افتاده و فرصتی طلایی برای سرنگونی حکومت پدید آمده است.»
همین موضع رضا پهلوی، آشکارا نشان میدهد که او تمام امید خود را به ادامه جنگ اسرائیل و ایران دوخته است و وعدهها و پیامهایی که نتانیاهو و سایر مقامات سیاسی-نظامی اسرائیل به فرزندان «کوروش» میدهند رضا پهلوی و حامیانش را را بیش از پیش امیدوار به برگشت سلطنت به ایران کرده است. حتی در جنگ 12 روزه اسرائیل و ایران، سلطنتطلبان در تجمعات خود در کشورهای غربی، شیرینی پخش میکردند و دست به رقص و پایکوبی میزدند و براین تصور بودند که این جنگ، جمهوری اسلامی را سرنگون خواهد کرد و سلطنتطلبان با حمایت آمریکا و اسرائیل به قدرت خواهند رسید. اما هنگامی که این خواستشان برآورد نشد بهحدی سرخورده و عصبانی شده بودند که گاهی مردم را مورد انتقاد و سرزنش قرار میدهند که چرا بیرون نمیریزند و ساکت هستند!
رضا پهلوی گفته بود: «… بزرگترین ترسی که مردم ایران دارند، این است که در نتیجه این جنگ، رژیم بر سر جایش بماند.»
حدود دو سال پیش که رضا پهلوی به اسرائیل سفر کرد و در دیدار سرپایی و غیررسمی با نتانیاهو و سایر مقامات اسرائیلی داشت و در این سفر حاجت خود از خدا را در پای دیوار ندبه اسرائیل زمرمه کرد عملا او و هوادارانش به «نیروهای نیابتی» اسرائیل تبدیل شدهاند و تلویزیونها و شبکههای وابسته به آنها، بهویژه منووتو و ایرانانترنشنال، پیامها نتانیاهو نخست وزیر بچهکش اسرائیل و سایر مقامات امنیتی-سیاسی اسرائیلی را با آب و تاب و ذوقزدگی بیسابقهای به اطلاع بینندگان و شنوندگان خود میرسانند.
جنگ غزه و نسلکشی و گرسنگی دادن به کودکان غزه توسط دولت و ارتش اسرائیل، واکنشهای پیچیده را در سطح جهانی برانگیخته است، بهطوری که حتی دولتهای اروپایی روابطهشان با اسرائیل تیره شده استگروه سلطنتطلبان و رسانههای وابسته به آنها،تاکنون جملهای ازنسلکشی اسرانیل را مورد انتقاد قرار ندادهاند چرا که بهنظر میرسد این جریان تا خرخره به اسرائیل وابسته شده است.
یاسمین پهلوی در اظهارنظرهای جنجالی خود در رسانههایشانقویا از اسرائیل، حمایت میکند. او در نوامبر گذشته در یک تجمع طرفداران اسرائیل در واشنگتن دی سی حضور یافت و پرچم اسرائیل را تکان میداد.
در حقیقت، از زمان آغاز جنگ غزه، سلطنتطلبان ایران از اسرائیل حمایت کرده و در تظاهرات متعدد به طرفداری از اسرائیل در آمریکا و اروپا فعالند. گروههای لابیگر طرفدار پهلوی در واشنگتن دی سی، نظیر اتحادیه ملی برای دمکراسی در ایرانUNFDI))، تلاش کردهاند فعالان حامی فلسطین را بترسانند، و به آنها برچسب حمایت از گروههای تروریست فلسطینی زدهاند.
موضع رضا پهلوی و همسرش در طرفداری از اسرائیل پس از سفر وی و همسرش به اسرائیل در آوریل ۲۰۲۳ بیش از پیش چشمگیرتر شده است. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل و گیلا گاملیل وزیر اطلاعاتش، بهطور غیررسمی و بدون تشریفات با رضا پهلوی دیدار داشتند.
در مدت بازدید پهلوی و همسرش از اسرائیل، گاملیل در همه حال همراه آنها بود و رضا پهلوی در دیوار غربی(مقدسترین مکان مذهبی یهودیان) دعا خواند و از حضور در مسجدالاقصی خودداری کرد.
یاسمین پهلوی تصویری از یک سرباز زن اسرائیلی را در بیتالمقدس شرقی -که تحت اشغال اسرائیل قرار دارد- منتشر کرده بود که زیر آن این کلمات به چشم میخورد: «زن، زندگی، آزادی!»در حالی که این جنبش نه ربطی به اسرائیل داشت و نه به سلطنتطبان. یک جنبش عمومی آزادیخواهی و ضددیکتاتور بود.
پهلوی دراین سفر، امیر اعتمادی مشاور رسمی خود، و سعید قاسمینژاد از کارکنان بنیاد دفاع از دمکراسی -اندیشکده راستگرا و طرفدار اسرائیل مستقر در واشنگتن دی سی- را نیز همراه خود به اسرائیل برده بود.
این دو، چهرههایی جنجالی هستند که با دیدگاههای ضد فلسطینی شناخته میشوند و خواستار تحریم و حملات نظامی آمریکا و اسرائیل و اروپا علیه ایران شدهاند. آنها حتی در توییتهای خود، شعار «مرگ بر فلسطین» منتشر کردهاند. پهلوی در اسرائیل با مارک دوبویتس مدیر بنیاد دفاع از دمکراسی هم دیدارکرد و از آن زمان تاکنون رسانهها و گروههای طرفدار اسرائیل در آمریکا، به تقدیر از وی پرداختهاند.
در ماه نوامبر، نُه زندانی برجسته سیاسی در ایران از پشت میلههای زندان نامهای منتشر و اقدام اسرائیل را در «کشتار جمعی مردم غزه» محکوم کردند و خواستار همبستگی با فلسطینیها شدند.
در میان این افراد، انیشه اسدالهی فعال حقوق زنان؛ گلرخ ایرایی نویسنده و مدافع حقوق بشر گلرخ ایرایی؛ رضا شعبانی فعال کارگری و آرش جوهری روزنامهنگار حضور داشتند.
آنها از افرادی که تحت لوای «زن، زندگی، آزادی، فقط به دنبال کسب حمایت اسرائیل و غرب بودند» انتقاد کردند و گفتند این افراد «در این جنگ فقط به آنها خدمت میکنند.»
در این نامه آمده است، «این افراد پس از نابودی ساختار جامعه در حملات نظامی غرب، عمدتا به دنبال سهم خود هستند، گویی از سرنوشت عراق و افغانستان در دو دهه گذشته، چیزی نیاموختهاند. …»
سایر فعالان ایرانی هم نظیر رضا خندان همسر نسرین ستوده، وکیل و مخالف جمهوری اسلامی، همین دیدگاه را بیان کردهاند. وی در مصاحبه با سی.ان.ان در ماه مه گذشته هشدار داد که رضا پهلوی و طرفدارانش تهدیدی علیه جنبش اعتراضی در ایران هستند.خندان آنها را «فرصتطلبانی» خواند که از مردم ایران «جدا شدهاند.»
رضا پهلوی، روز پنجشنبه ۲۴ آبان 1403، در یک پیام ویدئویی تازه، گفته بود که «تحولات جهانی و منطقهای، فرصت تازهای را برای … نجات ایران پیش روی ما قرار داده است»، اما او ادعای بسیار عجیبی کرده بود: «آمادگی خود را برای هدایت این تغییر، و رهبری دوران گذار اعلام کردهام.» خودرهبری؟!
او درباره چگونگی راهبری این «دوران گذار» نیز توضیح داد که قصد دارد «توان و نیروی» خود را «در مسیر استقرار دولتی ملی، و جلب حمایت حداکثری جهانی برای تحقق آن» بهکار بگیرد.
اولین تشکل در سال ۱۳۹۲، با نام «شورای ملی ایران» شکل گرفت. رضا پهلوی در مجمع مؤسس این شورا که در ۲۷ و ۲۸ آوریل ۲۰۱۳، در پاریس برگزار شد، عنوان سخنگو و مدتی بعد به درخواست اعضای این شورا، ریاست آن را بهعهده گرفت. او در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۷-۲۵ شهریور ۱۳۹۶،در نشست سالانه شورای ملی، از سمت ریاست این شورا کنارهگیری کرد. این ائتلاف تا سال ۱۳۹۶، بیسروصدا دوام آورد.
در شهریور ماه ۱۳۹۷، فرشگرد با هدف براندازی و با شعار «ایران را پس میگیریمو دوباره میسازیم»، شامل پادشاهیخواهان مشروطه و جمهوریخواهان تشکیل شد. در بیانیه این تشکل، از کلیه مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور برای همکاری در جهت براندازی نظام حاکم و در جهت گذار به یک سکولاردمکراسیِ لیبرال دعوت شد. در متن بیانیه از نظام جمهوری اسلامی تحت عنوان «فرقه تبهکار» یاد شدهاست. فرشگرد در بیانیه خود، از اسلام سیاسی و ایدئولوژیهای مربوط به کمونیسم اعلام برائت کرده و آنها را «ارتجاع سرخ و سیاه» نامید و اعلام کرد که به نقش کلیدی و محوری شاهزاده رضا پهلوی در ایجاد اتحادی بین نیروهای سکولار و دمکرات مخالف جمهوری اسلامی اعتقاد دارد. شبکه فرشگرد در دی ماه ۱۴۰۱، طی بیانیهای اعلام کرد که فعالیتهای خود را تحت عنوان «حزب ایران نوین» دنبال خواهد کرد.
پروژه ققنوس ایران، اندیشکده علمی و تحقیقاتی در یک کنفرانس مطبوعاتی با حضور و سخنرانی رضا پهلوی در سوم اسفند ۱۳۹۷، اعلام موجودیت کرد. هدف این پروژه بررسی مشکلات ایران در عرصههای مختلف و ارائه راهکارهای علمی و عملی برای «بازسازی ایران» با بهرهگیری از دانش و کارشناسان و متخصصان ایرانی در دوران پس از فروپاشی نظام جمهوری اسلامی اعلام شد.
سلظنتطلبان در تجمعات خود شعار «زن زندگی آزادی» را به شعار مردسالاری «مرد میهن آبادی»تغییر دادند و پرچم خود و عکسهای گذشته و حال خاندان پهلوی را بالا میبردند، و شعارهای سلطتطلبانه سرمیدادند. کمیتهای که به نام مهسا تشکیل داده بودند عمرش بیشتر 46 روز نبود و از هم پاشید.
سلطنتطلبان برای او نمایش «من وکالت میدهم» راه انداختند و در نهایت در شبکههای اجتماعی، برای «شاهزاده»شان چند صد هزار رای جمع کردند. پدر بزرگ از یک قزاق پیاده نظام، به مقام شامخ پادشاهی صعود کرده بود.
سلطنتطلبان برای غیرخودیها را حتی با مجازات اعدام تهدید میکنند. برای نمونه، سعید سکویی(دارای دکترای علوم سیاسی!) در مصاحبه با شهرام همایون در کانال یک، چنین خط ونشان میکشد: «ما نمیپذیریم یک مشت ۵۷ای که به ملت خیانت کردهاند، حالا بیایند سرسفره بنشینند.» و در جای دیگر میگوید: «هِی به ما میگند پرسش سیاسی نکنید، چشمها تون رو بر حقایق ببندید، امروز فقط اتحاد. اتحاد با کی؟! با دامپزشک سپاه، ببخشید دندانپزشک سپاه؟! … شیرین عبادی؟! یک میلیون دلار جایزه اسکار، اصلا این زن بلد نیست سه کلمه حرف بزنه. این قدر بدبخت شدیم، این قدر…»
رضا تقیزاده، مدیرکل دفتر مخصوص «شهبانو» در ایران و کارمند ساواک تا سال ۱۳۵۷(به نقل از ویکیپدیا)، در گفتوگویی در کلابهاوس گلایه میکند: «چرا من که ۵۰ سال پیش نطقهای شهبانو را مینوشتم حالا کسی صدایم را نمیشنود.» او نمیفهمد یا نمیخواهد بفهمد که جهان دراین نیم قرن گذشته تغییرات شگرفی را پشت سر گذاشته است. زمان انگار برای وی میخکوب شده است. او در مصاحبه با کانال یک شهرام همایون باعنوان «پشت ویترین چپ، کالایی نیست.» با حضور عبدالله مهتدی، یکی از شش عضو همبستگی مهسا، میگوید: «من منشوری را که مهتدی بنویسد، نمیخواهم.»
یا در میزگرد بیبیسی به ناهید بهمنی میگوید این خانم تجزیهطلب و …
سلطنتطلبان رضا پهلوی را چنان با تعصب مذهبی «شاهزاده» خطاب میکنند که گویی او دارای ژن برتر است.
در همایش مونیخ، شاهاللهیها و ساواکیهای سابق، لوگوی بزرگی از ساواک را به اهتزاز درآوردند و با افتخار با آن عکس یادگاری گرفتند.
چندی پیش نیز از «پرویز ثابتی»، نفر دوم ساواک و شکنجه و اعدام را رونمایی کرده بودند و شبکه سلطنتطلب «منووتو» نیز میکروفون خود را در مقابل ا.و قرار داده بود تا تحت عنوان فیلم «مستند» هر آنچه که خواسته در تعریف و توصیف ساواک و علیه مخالفین ساواک و حکومت شاه به زبان آورد.
پرویز ثابتی، مشاور ارشد رضا پهلوی است. پرویز ثابتی کیست؟ این که پرویز ثابتی رییس امنیت داخلی ساواک بعد از یک دوره طولانیِ غیبت و سکوت، همزمان با سخنرانی رضا پهلوی در تجمع مخالفان جمهوری اسلامی ایران در لسآنجلس ظاهر شد، و در پی آن، هواداران رضا پهلوی از او به عنوان سرمایه ملی یاد کردند که در آینده باید از تجربه او استفاده شود. تجریه او چه بود؟سانسور و سرکوب، تهدید وز ندان، شکنجه و اعدام، کسب و کار دایمی ساواک بود. آیا رضا پهلوی برای یک بار هم شده به حکومت و ساواک پدرش انتقاد کرده است؟ کسی که خود را وارث تاج و تخت سلطنت در ایران میبیند باید عملکردهای او را هم به عهده بگیرد.
رضا پهلوی خود در پاسخ به پرسش ار.اف.ای فارسی، در باره واکنش گسترده به ظهور پرویز ثابتی، بدون نام بردن از او گفت که با این«اختلافافکنیها» موافق نیست و آن را کار جمهوری اسلامی میداند. و در ادامه اضافه کرد: «جمهوری اسلامی با استفاده از عوامل سایبری خود برای تفرقهافکنی کرم میریزد.»
اکنون پیگیری حقوقی علیه پرویز ثابتی در دادگاه فدرال فلوریدا وارد مراحل رسیدگی شده است. ثابتی متهم است که بر شکنجه نظاممند مخالفان حکومت شاه، از جمله اعمال شوک الکتریکی، ضربوشتم، آویزانکردن از مچ، محرومیت از خواب و گرفتن اعترافات اجباری،نظارت و آن را نهادینه کرده است. شاکیان میگویند روشهای او میراثی ماندگار بر جای گذاشت که بعدا در جمهوری اسلامی نیز به کار گرفته شد. پس از دههها زندگی در خفا، ثابتی در جریان خیزش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱ دوباره بهطور علنی ظاهر شد و این نخستین فرصت واقعی برای جانبهدربردگان جهت پیگیری عدالت را فراهم کرد.
پرویز ثابتی در سال ۱۴۰۲ در مستندی که شبکه تلویزیونی منوتو ساخت، حاضر شد و از عملکردش در ساواک دفاع کرد.نهاد «کالکتیو ایرانیان برای عدالت و مسئولیتپذیری» در گزارشی نوشته است دادگاه فدرال ایالت فلوریدا با ادامه روند رسیدگی به پرونده شکایت از پرویز ثابتی از مقامات ارشد سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) در دوره پهلوی موافقت کرده است.
سه ایرانی ساکن ایالات متحده آمریکا در اوایل اسفند سال گذشته شمسی(اواخر فوریه سال جاری میلادی) پرویز ثابتی را متهم کردند که در دوران مسئولیتش در ساواک در «شکنجه و بدرفتاری» با آنها و همچنین «نهادینه کردن شکنجه در سازمانهای امنیتی ایران» در زمان شاه نقش داشته است. شاکیان خواستار غرامت چندین میلیون دلاری شدهاند.
بنابر این گزارش، در پاسخ ۱۷ صفحهای دادگاه در ۲۱ مرداد ۱۴۰۴-۱۲ اوت ۲۰۲۵،آمده است شاکیان «مدارک معتبری» ارائه دادند که برای ادامه رسیدگی به پرونده و بررسی «مسئولیت» پرویز ثابتی کافی است. شاکیان او را به «معاونت و مشارکت» در «شکنجه و بدرفتاری» متهم کردهاند.
پروز ثابتی از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ رئیس اداره سوم و قائم مقام ساواک بود که براساس گزارشها «مهمترین» بخش سازمان اطلاعات و امنیت ایران را اداره میکرد. این اداره مسئولیت امنیت داخلی را در ساواک بر عهده داشت.
در ادامه گزارش «کالکتیو ایرانیان برای عدالت و مسئولیتپذیری»، نظر دادگاه درباره شکایت جداگانهای انتشار یافته است که در آن آقای ثابتی خواستار علنی شدن نام شاکیان شده بود.
دادگاه نظر خود را در این مورد اعلام کرده و نوشته است که «از زمان طرح این دعوی، شاکیان مدارک مهمی از تهدیدهای جدی علیه امنیت و سلامت خود، و همچنین تهدیدهای مشابه علیه وکلایشان ارائه کردهاند.»بر همین اساس دادگاه به شاکیان اجازه داده است تا در ادامه روند پرونده همچنان از نام مستعار استفاده کنند.
بدین ترتیب، اکنون پرونده وارد مرحله جمعآوری ادله خواهد شد و دادگاه از خواهان و خوانده خواسته است تا ژانویه ۲۰۲۶ میلادی مدارک خود را ارسال کنند.شکایت سه ایرانی ساکن ایالات متحده آمریکا از پرویز ثابتی واکنشهای بسیاری در در شبکههای اجتماعی و محافل سیاسی داشته است.
پیشتر ثابتی در مستندی که از شبکه منوتو پخش شد، ادعاهای دست داشتن در «شکنجه» زندانیان را رد کرد.پرویز ثابتی متهم است که در دوران ۲۰ ساله کار در ساواک و به ویژه مدیریت اداره سوم در شکنجه یا مرگ بسیاری از فعالان سیاسی قبل از انقلاب نقش داشته است.
او مخالف فعالیت آزادانه بسیاری از نویسندگان و هنرمندان از جمله صمد بهرنگی بوده است. خودش بهصراحت در مصاحبه با عرفان قانعیفرد در کتاب «در دامگه حادثه» گفته که کتاب اولدوز و کلاغهای صمد بهرنگی را پیش فرح پهلوی برده و تاکید کرده نویسندگانی مثل صمد بهرنگی از راه داستان افکار کمونیستی را ترویج میدهند و باید جلو آنها گرفته شود.
ثابتی در سراسر کتاب «در دامگه حادثه» به این موضوع اشاره میکند که اصرار داشته با فعالان سیاسی و نویسندگان جدیتر و شدیدتر برخورد شود و درباره این موضوع به مقامهای بالاتر از خود و محمدرضا پهلوی شکایت میبرده است.
ثابتی همچنین گفته که در سالهای آخر حکومت پهلوی اگر برخورد جدیتری انجام میشد و به توصیههای او عمل میشد، کار حکومت به اینجا نمیرسید. او سال ۱۳۵۷ فهرستی ۱۵۰۰ نفره از نویسندگان و فعالان سیاسی و مذهبی به شاه داده و خواستار بازداشت آنها شد که گفته میشود محمدرضا شاه با بازداشت ۳۰۰ نفر از آنها موافقت کرده بود.
پرویز ثابتی مخالف نرمش محمدرضا شاه پهلوی در سالهای آخر حکومتش در قبال مخالفان و مسائل حقوق بشری بود و میگوید شاه در این زمینه در مقابل آمریکا اشتباه کرد.
در رای دوم و جداگانهای که ۲۲ صفحه است و آن هم سهشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴ -۱۲ اوت ۲۰۲۵ صادر شد، دادگاه درخواست ثابتی برای محروم کردن شاکیان از حق ادامه روند با نام مستعار را رد کرد. دادگاه تایید کرد که «از زمان طرح این دعوی، شاکیان مدارک مهمی از تهدیدهای جدی علیه امنیت و سلامت خود، و همچنین تهدیدهای مشابه علیه وکلایشان ارائه کردهاند.»
در این رای، تهدیدهای متعدد منتشر شده در شبکههای اجتماعی، از جمله از سوی افرادی که با ثابتی در ارتباط هستند، نقل شده است. همچنین دادگاه یادآور شد که «وکیل شاکیان از سمت فردی که افبیآی اعلام کرده در ایران حضور دارد، تهدید به مرگ شده است.»
دادگاه نتیجه گرفت که «شکی نیست که طرح این دعوی، سیلی از تهدیدهای جدی برای خشونت و آسیب علیه شاکیان و وکلای آنها را برانگیخته است» و افزوده که «ارتباط ثابتی با برخی از همان افرادی که این تهدیدها را مطرح کردهاند، بهشدت نگرانکننده است. این عامل همچنان به شدت، و چه بسا بهطور تعیینکننده، به نفع حفظ نام مستعار شاکیان سنگینی میکند.»
یک سخنگوی ICJA گفت: «این یک لحظه تاریخی است. دادگاه مشروعیت ادعاهای شاکیان و حق جانبهدربردگان برای دادخواهی، فارغ از تهدید و ارعاب علیه خود و خانوادههایشان را تاییدکرده است. شاکیان این پرونده بهدنبال منفعت سیاسی یا انتقام نیستند ــ آنها به دنبال حقیقت، پاسخگویی و شhن و کرامتی هستند که از بهرسمیتشناختهشدن رنجشان از سوی یک دادگاه ناشی میشود.»
بالا بردن لوگوی ساواک در همایش مونیخ
آنطور که گفته شد آقای خورشیدی و همفکرانش حق دارند که مواضع خود را آزادانه بیان دارند. اما آنهاحق ندارند که حکومتهای پهلوی و سیاستهای مشمئنزکننده رضا پهلوی و هوادارانش را توجیه کنید. این یعنی خاک پاشیدن در چشم مردمی است که آشنایی به تاریخ و سیاستهای روز ندارند.این ادعای آقای خورشیدی که میگویند رضا پهلوی، شخصیتی ملی و فرا جناحی است، به دور از واقعیت است.او و هوادارانش در تلاشند حکومت گذشته را احیا کنند؛ حکومتی که از جمله شکنجههای ساواک را احیانا خود خورشیدی و بسیاری از رفقای سابقاش تجربه کردهاند. آیا ایشان نمیداند رضا پهلوی و رسانههایش با حمایتهای بیدریع سازمان سیا و موساد و دولت کنونی اسرائیل به نخست وزیری بنیامین نتانیاهو، برخوردارند و وابسته به آنها هستند؟ رضا پهلوی و سلطنتطلبان حق دارند برای تحقق برنامههای مورد نظر خود تلاش کنند. اما مشکل زمانی آغاز میشود که او مدعی احیای تاج و تخت و سلطنت در ایران میشود و در این راه نیز هیچ محدودیتی در بده و بستان با دولتها ندارد.
رضا پهلوی و هوادارانش رسما و علنا از حمله اسرائیل و آمریکا به ایران دفاع میکنند اما در عین حال، چگونه اینهمه ادعای کشوردوستی و مردمدوستی دارند؟!سلطنتطبان، همواره بر شعار اعدام پنجاه و هفتیها و ادامه اعدام در ایران تاکید دارند چگونه ادعای آزادیخواهی و انساندوستی دارند؟
بهعلاوه،آفای خورشیدی و رفقایش نیک میدانند که هیچ فرد و یا سازمانی و حزبی نمیتواند مدعی باشد که همه جنبشها و گرایشات فکری و سیاسی را نمایندگی میکند. اگر هم قرار باشد ائتلافی از نیروهای متفاوت تشکیل شود نخست باید سمینارها و نشستهایی بر سر چگونگی اتحاد برگزار کنند واصول و برنامههای را مشترکا تدوین کنند. نه این که کسی از بالای سر مردم و جنبشها و احزاب و سازمانها و نهادهای مختلف، خوابنما شود و در خواب و خیال خودش، خود را رهبر یک جامعه 90 میلیونی ایرانتصور کند. در حالی که رضا پهلوی در 45 سال گذشته در خارج کشور و با میلیاردها دلار ثروتی که پدر و مادرشان در انقلاب 57، از ایران خارج کرده بودند نتوانسته یک سازمان و حزبی و جنبشی منسجم را سازماندهی کند؟ سئوال اساسی این است که رضا پهلوی در چه عرصهای «هنر» دارد؟!
نتیجهگیری
طرفداران سلطنت عمدتا رویکردی فاشیستی دارند؛ ملیگرایی افراطی، نژادپرستی، فردپرستی و میل به دیکتاتوری از ویژگیهای اصلی ایدئولوژی آنهاست. فحاشی، تعرض، ضرب و جرح و هتک حرمت جزو رفتارهای تکرارشونده سلطنتطلبان به شمار میرود.
عدم توانایی در سازماندهی، نهادسازی و تبلیغات، به خصوص عدم محبوبیت در داخل و خارج کشور و شکستهای پیدرپی در طرحهای سیاسی از عمدهترین عقبماندگی سلطنتطلبان و در راس آنها رضا پهلوی به شمار میرود.
شعار «مرگ بر ستمگر، نه شاه میخواهیم، نه رهبر»، تبلور روشنی از این واقعیت است. بنابراین بر خلاف تصورهای خام و صرفا تبلیعاتی رضا پهلوی، گروه سلطنتطلبان فاقد پایگاه اجتماعی در ایران هستند و اساسا برنامه و افق و چشمانداز اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جنبشهای سیاسی-اجتماعی ایران عمدتا در مقابل برنامه و اهداف سلطنتطلبان قرار دارد.
خواستهای اساسی جنبشهای اجتماعی و اعتراضی مردم ایران در دهههای اخیر، از جمله بر دو محور عمده طرد حکومت قرونوسطایی و استبدادی حاکمان کنونی و همراه با آن طرد سیاستهای اقتصادی و اجتماعی حاکمیت خصوصا سیاستهای ضدانسانی و زنستیزانه آن و اقتصاد نولیبرالیاش بودهاند که سابقا حکومتهای قبلی ایران و اکنون جمهوری اسلامی، با توصیه صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی اجرا کردهاند. نتیجه این اقتصاد، فقر و محرومیت دهها میلیون ایرانی، بیکاری مزمن، از بین رفتن زیرساختار تولیدی، و سلطه شیوه اقتصادی انگلی- دلالی- تکمحصولی متکی بر درآمد نفت بوده است. این ساختار در واقع، کمابیش همان ساختار فاسد و ضد مردمی اقتصادی و سیاسی دوران حکومت پهلوی است.
مهمتر از همه، برای سلطنتطلبها، احیای سلطنت و برپایی نوع دیگری از دیکتاتوری مطرح است و آزادی و برابری و دموکراسی را شعارهایی بیمعنی و دستوپاگیری میدانند. همانطور که همواره از عملکرد حکومت شاه و ساواکش تقدیر بهعمل آوردهاند و خواهان همان حکومتی هستند که مردم ایران 46 سال پیش با هدف دستیابی به آزادی و برابری و دموکراسی سرنگون کردند اما در ادامه زورشان به جریانات مذهبی نرسید و شدیدا سرکوب شدند. البته ریشه قدرتگیری جریان مذهبی را نیز باید در سیاستهای محمدرضا جستوجو کرد.
آزادی بیان یک حق اساسی و مسلم است که به هر فردی این امکان را میدهد تا عقاید و نظرات خود را بدون ترس از سانسور یا مجازات ابراز کند. این حق شامل آزادی جستوجو، دریافت و انتشار اطلاعات و ایدهها از طریق هر رسانهای و بدون در نظر گرفتن مرزها میشود. با این حال، آزادی بیان مطلق نیست و ممکن است در برخی موارد محدودیتهایی داشته باشد، به ویژه زمانی که با حقوق و حیثیت دیگران تداخل پیدا کند.
حق آزادی بیان، که شامل حق داشتن عقیده و ابراز آن بدون دخالت و محدودیت است، یک حق اساسی و جهانی برای هر انسانی است. در مورد سیاستهای مرتبط با آزادی بیان، کشورها معمولا قوانینی را وضع میکنند که از این حق محافظت میکنند، اما در عین حال ممکن است محدودیتهایی را برای جلوگیری از سوءاستفاده از این حق و حفاظت از حقوق دیگران در نظر بگیرند.
اما حکومتهای پهلوی و جمهوری اسلامی، حتی ابتداییترین حقوق مردم ایران را سلب رکدهاند. به همین دلیل، اکنون اکثریت مردم ایران، نه شاه میخواهند و نه شیخ، بلکه این مردم رنجدیده و حقطلب، همواره برای آزادی، برابری و عدالت اجتماعی مبارزه میکنند و صد سال است در این راه بهایی گزافی نیز پرداختهاند. این مردم مبارزه دوست ندارند هیچ دولت و نیروی خارجی در امر داخلی کشورشان دخالت کند به ویژه در سرنگونی حکومت جهل و جنایت و تبهکار اسلامی. چرا که آنها دهههاست شاهد دخالت دولتهای مختلف عضو ناتو و در راس همه دولت ایالات متحده آمریکا، از جمله در کشورهای عراق، افغانستان، لیبی، سوریه و … هستند. آنها میبینند که این دولتها به بهانه برکناری دیکتاتورهای این کشورها و در راستای منافع اقتصادی، سیاسی و نظامی خود، چه بلاهای بیپایانی سر مردم این کشورها آوردهاند و…
شاه و شیخ برده میخواهند نه مردم آزادهای که سرنوشت خودشان را مستقیما به دست خودشان رقم بزنند؛ مردمی که بهطور مطلق گوش به فرمان این «رهبران مستبد» باشند و سرنوشت خود و جامعهشان را به آنها بسپارند.
نهایتا نمیتوان ادعای چپ و سوسالیستی داشت و در عین حال پای سخنان رضا پهلوی نشست و برای او هورا کشید! سوسیالیسم و کمونیسم، شعارهای دهان پرکنی نیستند بلکه بهمعنای واقعی، علم رهایی بشر و آرمان آزادی و رهایی انسان از هرگونه ستم و سرکوب، دیکتاتوری و استثمار هستند.
شنبه بیست و پنجم مرداد 1404-شانزدهم آگوست 2025