بار دیگر با طنز و هجو یک کمدین ساکن ایران، زینب موسوی ملقب به «امپراطوری کوزکو»، جنجالی تازه درگرفته است. اینبار موضوع شوخی او فردوسی و شاهنامه بوده و همین امر باعث شد فریادهای «وامصیبتا» از گوشه و کنار بلند شود و بار دیگر مرزهای آزادی بیان به بحث گذاشته شود.
البته تا آنجا که به رژیم جنایتکار اسلامی بر می گردد، قوهی قضائیه حکومت علیه این کمدین ایرانی به اتهام «توهین به فردوسی» و «جریحهدار کردن عفت عمومی» اعلام جرم کرده است. در همین حال صفحهی اینستاگرام او نیز مسدود شده است.
از سوی دیگر، در میان اپوزیسیون نیز همانهایی که برای مخالفان خود آرزوی مرگ میکنند، اینبار دهان کف کرده و چنان برآشفتهاند که اگر در قدرت بودند، معلوم نبود چه سرنوشتی برای زینب موسوی رقم میزدند. البته گروهی دیگر نیز به طنز و هجو فردوسی و شاهنامه توسط او اعتراض دارند؛ اعتراضی که خود میتواند در چهارچوب آزادی بیان جای بگیرد.
پرسش اصلی این است: آیا کسی حق دارد دربارهی پیامبر اسلام، شاهنامه و فردوسی، پرچم سهرنگ شیر و خورشید یا هر آنچه «مقدسات» ملی یا مذهبی خوانده میشود، نقد یا طنز بنویسد یا نه؟
صرفنظر از اینکه نقد و هجو امپراطور کوزکو دربارهی فردوسی و شاهنامه را خوشایند بدانیم یا نه، هیچکس حق ندارد آزادی او را به بهانهی «توهین به مفاخر ملی» یا «جریحهدار کردن احساسات عمومی» محدود کند. هر کسی میتواند دربارهی این نقد و طنز نظر موافق یا مخالف خود را بیان کند، اما هیچکس مجاز نیست به دلیل عشق و علاقهی فراوانش به فردوسی، دهان دیگری را ببندد.
از نظر ما، آزادی بیان و آزادیهای سیاسی نباید مقید و مشروط شوند. برخی آزادی بیان را تنها تا جایی میپذیرند که مثلاً «مقدسات اسلام» یا باورهای خاص دیگر نقد نشود؛ در حالیکه نقد مذهب یکی از ارکان اصلی آزادی بیان است.
آزادی بیان دقیقاً به این معناست که انسان حق داشته باشد نظر خود را ـ به هر شکل که میخواهد: نوشتاری، صوتی، تصویری، هنری یا هر قالب دیگر ـ دربارهی هر موضوعی بیان کند. اینکه گفته شود «دربارهی پرچم کشور چیزی نگویید» یا «فلان مقدسات ملی و مذهبی را نقد نکنید»، خود آشکارترین مخالفت با آزادی بیان است. هیچکس حق ندارد برای من و شما تعیین کند احساسات و افکارمان را چگونه و در چه قالبی ابراز کنیم. در قانون نیز آزادی بیان نباید به بهانهی «مقدسات ملی، میهنی یا مذهبی» محدود شود. انسانها باید حق داشته باشند با هر مضمون و در هر قالبی که میخواهند، خود را بیان کنند. آزادی، وقتی با هزار «اما» و «اگر» در بند کشیده شود، دیگر آزادی نیست.
حقیقت این است که هیچ حزب یا جریانی را نمیتوان یافت که آشکارا با آزادی مخالفت کند؛ حتی حکومتهای سرکوبگر نیز در ظاهر خود را مدافع آزادی معرفی میکنند. اما یکی از شگردهای همیشگی دشمنان آزادی، مقید و مشروط کردن آزادیهای سیاسی است؛ شگردی که در عمل به مخدوش شدن مفهوم واقعی آزادی میانجامد.
تأکید ما بر بیقید و شرط بودن آزادیهای سیاسی از همینجا ناشی میشود. کسی که برای آزادیهای سیاسی مبارزه میکند، پیش از هر چیز باید بکوشد خودِ آزادی را از زنجیر قید و بندها رها سازد. چرا که این قیود و شروط، در عمل چیزی جز مستمسکی برای پایمال کردن حقوق و آزادیهای سیاسی مردم نیستند و ابزار قانونی لازم برای کنترل و سرکوب جامعه را فراهم میآورند. پشت شرط و شروط برای آزادی منافع واقعی سرکوبگرانه خوابیده است. دفاع از آزادی بیان، یعنی تلاش برای نجات خود این مفهوم از قید و بند شرط و شروطهایی که آن را از معنا تهی میکنند.
به فردوسی، شاهنامه و طنز و هجو زینب موسوی برگردیم. بحث دربارهی شاهنامه و فردوسی میتواند و باید در فضایی آزاد و بهدور از هرگونه تهدید و فشار ادامه یابد. در یک جامعهی آزاد، باید از چنین بحثها و از نقد آنچه «مفاخر ملی» نامیده میشود استقبال کرد، نه آنکه آن را سرکوب نمود. هرگونه اعلام جرم علیه زینب موسوی باید ملغی شود و صفحهی اینستاگرام او نیز بدون قید و شرط به او بازگردانده شود.