نشریه ژورنال شماره ۱۱۲۸– فایل پی دی اف – ویژه تلفن همراه
نظرتون چیه؟
انگار زمزمههای آشفتگی روابط با آذربایجان و حتی ترکیه بهعمد برای سوقدادن کشور بخصوص مناطق تُرکنشین، جهت تجزیه تحمیلی، به گوش می رسه… آیا طرح ویران کردن آذربایجانها را که کلید زده بودند به روی میز گذاشتهاند؟… آگاهی و خرد جمعی لازمه همبستگی و کور کردن نقاط رخنه…
با سلام.
دوست عزیزم کیوان جاوید از من خواستند تا به سؤال شما جواب بدهم. قبل از هر چیز باید خوشحالی قلبی خودم در مورد ارتباط دوستان بسیاری مانند شما با نشریه ژورنال را ابراز کنم.
اما جواب به سوال شما: رژیم اسلامی حداقل در ۳۰ سال گذشته و بویژه با عروج اردوغان و اسلام نوع اردوغانی در ترکیه خود را با یک رقیب پر سر و صدا مواجه دید و به تبع آن با توجه به تغییرات بسیار عمده در منطقه آسیای صغیر، پس از فروپاشی اتحاد شوروی در اوایل دهه ۹۰ میلادی و تاسیس کشورهای جدید مانند جمهوری آذربایجان، ازبکستان، ترکمنستان و غیره، رژیم اسلامی ایران خود را برای کسب حوزه نفوذ در ایران کشورها درگیر رقابت با کشور ترکیه یافت.
تاریخ ۳۰ سال گذشته روشن ساخت که رژیم اسلامی عملاً امکان پیروزی در این رقابت را نداشت و فاکتورهای بسیار زیادی از جمله وجود یک بحران حکومتی و اقتصادی نهادینه در رژیم اسلامی مانع چنین نقش سیاسی و بسط حوزه نفوذ رژیم در این مناطق بود. به فاکتورهای زبانی، سنتهای سیاسی و ارتباطات تاریخی این کشورها با روسیه نیز باید اشاره کرد.
قطعاً ترکیه و جمهوری آذربایجان نیز با توجه به منافع خود با رژیم اسلامی در ایران درگیر بودهاند و تلاشهای زیادی برای سازماندادن گروههای پانترکیست در مناطق آذرینشین کردهاند. سیاست کلی رژیم اسلامی در ارتباط با آذربایجان و دیگر مناطق منسوب به “اتنیکهای” غیر فارس همواره همان سیاست سرکوب خشنی بوده است که در کل ایران دنبال کرده است. به این اعتبار تجزیه آذربایجان و یا دیگر مناطق نه سیاست رژیم بلکه سیاست جریانات ناسیونالیست آذری و کُرد و عرب و غیره بوده است که با خشونت کامل از سوی رژیم اسلامی سرکوب شده است.
اما رژیم اسلامی با رویکرد فاشیستی و همچنین با امت خواندن تمامی مردم ایران سعی کرده است که فشار مضاعفی بر روی مردمان این مناطق وارد کند و به تفرقهافکنیهای قومی برای ادامه حیات خود دست بزند. شکی در این نیست که بسیاری از جریانات پانترکیست در ایران دستساز جمهوری اسلامیاند و به این تفرقهافکنی به شکل سیستماتیک دامن میزنند. دلایل سیاسی و اقتصادی این تبعیضات ملی و نژادی و مذهبی کاملاً روشن است و ما میتوانیم به آنان جداگانه بپردازیم.
اما این فقط یکروی سکه است. واقعیتهای اقتصادی و سیاسی ایران امروز نشان میدهد سنتهای سیاسی و اقتصادی در ایران بسیار عمیقتر و ریشهدارتر است و باتوجهبه دادههای سیاسی موجود امکان جدایی آذربایجان از کل ایران بسیار ضعیف و نامحتمل به نظر میرسد.
آنچه که در این جا باید اشاره کنم خواست جدایی یک منطقه منسوب به “اقلیت قومی” یک مطالبه مشروع است که باید با مراجعه به رأی مردمان ساکن در آن منطقه تعیین و تکلیف شود. هرگونه لشکرکشی و سیاستهای تمامیتخواهانه مانند سیاست ” تمامیت ارضی” که توسط سلطنتطلبان و رژیم اسلامی ایران مشترکاً تبلیغ میشود، چیزی جز ادامه یک دیکتاتوری “تاریخی” در ایران نیست. سیاست تمامیت ارضی” در یککلام یعنی سیاست سرکوب عریان هر صدای مخالف به بهانه حفاظت از خاک ایران.
حمله به کردستان نیز در سالهای اول پس از انقلاب ۱۳۵۷ تحت عنوان «مقابله با تجزیه طلبان» در اصل مقابله با یک سنگر مهم مبارزه انقلابی علیه رژیم اسلامی در کردستان و همچنین آغاز حمله وسیع تربه دستاوردهای آزادیخواهانه مردم و تحکیم دیکتاتوری اسلامی در دیگر مناطق ایران بود.
با توجه به فعل وانفعالات سیاسی دو دهه گذشته در ایران به نظر میرسد که مردم ایران چه ترک و کرد و چه فارس و بلوچ به اعتراضات سراسری و سرنگونی رژیم اسلامی بیشتر از مبارزات منطقه توجه دارند و راه رهایی خود را در همبستگی و اعتراض و انقلاب دیدهاند. انقلاب زن زندگی آزادی شاهد این مدعاست. یادمان باشد در دل انقلاب زن زندگی آزادی شعارهای مهمی در ایران عمومیتیافته بودند: «کُرد بلوچ آذری- آزادی – برابری». «یاشاسین کردستان، بژی آذربایجان». این قطب نمای مبارزه همه مردم ایران است که پشت جمهوری اسلامی و همه تفرقه افکنان را به خاک میمالد.
دست شما را به گرمی میفشارم و بهترینها را برایتان آرزومندم و امیدوارم که در آینده بتوانیم همکاریهای وسیعتری داشته باشیم.