شهرداری اصفهان قصد داشت در روزهای ۱۵ تا ۱۸ شهریورماه کنسرتهایی را در بستر خشکشده زایندهرود برگزار کند؛ اقدامی که با اعتراض گسترده مردم روبهرو شد. معترضان بهدرستی تأکید کردند که در شرایط بیآبی زایندهرود جایی برای جشن و سرور نیست و برگزاری مراسم در بستری که به گورستانی بیروح تبدیل شده، توهین به رنج مردم است.
در پی این اعتراضات، شهردار اصفهان عقبنشینی کرد و محل اجرای مراسم را به سنگفرشهای اطراف و حاشیههای پل خواجو منتقل ساخت.
رژیمی که همواره مخالف شادی مردم بوده و روضه و عزا پیشه اصلی آن است، ناگهان مدعی طرفداری از شادی مردم شده و اینجا و آنجا کنسرت برگزار میکند. این همان رژیم است، اما اکنون که خود را در تنگنا میبیند و زندگی مردم را با گرانی، بیآبی، بیبرقی و هوای آلوده به نابودی کشانده است، میکوشد تا به خیال خود با این اقدامات دلهای بهستوهآمده مردم را اندکی آرام کند. با این حال، این رژیم با ترس و لرز در این مسیر گام برداشته و حتی در همان نخستین قدم، از بیم آنکه مردم کنسرت همایون شجریان را به فرصتی برای بیان خواستهای خود تبدیل کنند، ناچار به لغو آن شد.
اما غافل از آنکه دل بیقرار مردم با این ترفندها آرام نمیگیرد. این مردم خود سالهاست که سوت اجرای کنسرتهای خیابانی را، علیرغم مزاحمتهای ماموران سرکوبگر حکومتی، به صدا درآوردهاند. زن و مرد در گوشهوکنار شهر، در مترو و بازار، با خواندن و نواختن برای شادی دلهای خود آواز سر داده و رقصیدهاند، و جمهوری اسلامی از آنها بهعنوان “ناهنجاری” یاد کرده است. بهویژه آنگاه که زنان بدون حجاب، با طنین صدای زیبای خود، شهر را شیفته کردهاند و جمهوری اسلامی چنان به خشم آمده که هر جا که توانسته آنان را دستگیر کرده است.
آری، مردم حق دارند که شاد باشند؛ حقی که جمهوری اسلامی سالهاست از آنان دریغ کرده است. هر آنچه جمهوری اسلامی در تصور خود دارد، با خواستها و آرزوهای مردم زمین تا آسمان تفاوت دارد.
موجسواری رژیم بر کنسرتهای کذاییاش نمیتواند برای حکومتی که بند نافش با غم، سرکوب و جنایت گره خورده است، دوامی داشته باشد. خودشان نیز میدانند که این نمایشها بیش از آنکه نشانهای از پر کردن شکاف میان مردم و حکومت باشد، حاکی از ورشکستگی نظامی است که هر جا مردم شادی خواستهاند، آنان را سرکوب کرده است.
اینها گمان میکنند که با برگزاری کنسرتها میتوانند شادی مردم را در راستای منافع خود کنترل کنند. اما نمیخواهند درک کنند که دل مردم تنها زمانی حقیقتاً شاد میشود که با دستان خود صحنههای سقوط این جانیان را ببینند.
من شکی ندارم که انقلاب «زن، زندگی، آزادی» ــ که در آستانه سومین سالگرد آن هستیم ــ از تمامی محدودیتها و ممنوعیتهای جمهوری اسلامی عبور خواهد کرد. این انقلاب، اشاعهدهندهی هنر اعتراضی و نماد نوگرایی در برابر مذهب و ارتجاع است؛ پیامآور رهایی از جور و ستم که یراحیها، توماجها، شروینها و پرستوها و صدها هنرمند دیگر تجسم زندهی آن به شمار میآیند. جامعهی ما در متن این انقلاب در حال پوستاندازی است؛ انقلابی که هر مانعی را در هم خواهد شکست و مسیر شکوفایی شهروندان را در عرصههای گوناگون هموار خواهد ساخت. آیندهی ایران، بدون جمهوری اسلامی، بیتردید شاهد برگزاری بزرگترین کنسرتهای هنرمندان شاخص جهانی و بومی محلی خواهد بود.