همزمان با نزدیک شدن به پایان مهلت فعالسازی مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپائی که به طور خودکار حمله نظامی به تأسیسات هسته ای و نظامی رژیم توسط دولت های ثالث مانند دولت اسرائیل را مشروع می کند، سرداران و فرماندهان ارشد حکومت برای آرام نگهداشتن اوضاع داخلی بسیج شده اند تا با وعده های توخالی مردم را به سکوت دعوت کنند. یکی پز داشتن توان بازدارندگی سیستم پدافندی می دهد و به مردم اطمینان می دهد که در صورت وقوع جنگ مجدد، آسیبی متوجه جامعه نخواهد شد و دیگری “باد به غبغب” می اندازد و می گوید جنگی رخ نخواهد داد، چرا که اسرائیل و آمریکا در جنگ دوازده روزه ضرب شست نیروهای نظامی جمهوری اسلامی را چشیده و دیگر جرأت حمله را ندارند.
این تناقض گوئی ها در رابطه با حمله نظامی احتمالی اسرائیل و آمریکا تنها منحصر به سرداران و فرماندهان نظامی نیست، سران و مقامات سیاسی رژیم هم شدیدا به آن دچار شده اند. یکی می گوید احتمال حمله نظامی خیلی بالا است، دیگری انکار می کند و آن دیگری ضمن جدی دانستن احتمال حمله نظامی اسرائیل، آن را تکرار حماقت گذشته می داند. در این گیرودار عده ای برای مهار نگرانی و خشم مردم “همایون شجریان” خواننده نزدیک به حکومت را مأمور به زعم خودشان تزریق شادی به جامعه می کنند و عده ای دیگر از ترس در رفتن اوضاع از کنترل نیروهای امنیتی و انتظامی کنسرت اش در فضای باز میدان آزادی را لغو می کنند. به این ترتیب بازار آشفتگی در همه رده ها و بخش های حکومت داغ شده است. اوضاع شان به حدی به هم ریخته است که حتی در تلاش برای فریب جامعه هم نمی توانند یک صدا باشند. دچار کابوس شده اند و می دانند که در انتهای روند پیش گرفته شده توسط حکومت شان نسبت به مناقشات هسته ای و غیره، فعال شدن مکانیسم ماشه و حمله نظامی است و می تواند مردم را وسیعا به اعتراض بکشاند. از اینرو سردرگم هستند و هذیان می گویند.
همه حکومتیان می دانند که مردم اساسا با تحریم و جنگ مخالف هستند و حکومت را باعث و بانی آن ها می دانند. مردم خود را قربانیان سیاست های جنگ افروزانه جمهوری اسلامی می دانند و نمی خواهند بیشتر از این هزینه بپردازند. خواست مردم نه آنگونه که دزدان و مافیائی های رژیم به طور مسخره آمیز ادعا می کنند کم اثر و خنثی سازی تحریم است و نه در امان بودن از آسیب ناشی از جنگ احتمالی است. مردم می خواهند نه تحریمی وجود داشته باشد که زندگی شان را به تباهی و فلاکت کشانده و نه جنگی رخ دهد که جان شان را به خطر بیاندازد و می خواهند هر چه زودتر به فضای جنگی خاتمه داده شود. جامعه این خواستهای خود را هر روزه در تجمعات و اعتراضات بر سر رژیم فریاد می زنند.
با اینحال مقامات حکومت دست از عوامفریبی و شیادی بر نمی دارند، چون هیچ راهی مقابل خود نمی بینند و چون امیدی هم به کارساز بودن عوامفریبی و دروغگوئی برای مهار جامعه ندارند. صمن اینکه ماشین سرکوب خیزش های توده ای را هم همزمان فعال تر می کنند و اوباشان شان را برای مقابله با “خیزش بزرگ” تمرین می دهند. بنا بر اعتراف نیروی انتظامی در زمان جنگ دوازده روزه و روزها و هفته های بعد از آن بیش از 21 هزار نفر به ظن جاسوسی برای اسرائیل بازداشت شده و شماری به اتهام جاسوسی اعدام شده اند که 11 نفرشان در زمان جریان داشتن جنگ اعدام شده و تعداد دیگری هم بعد از پایان جنگ اعدام شده اند.
در این ارتباط هم اکنون بیش از صد نفر در انتظار اجرای حکم اعدام هستند و علاوه بر آن ها تعدادی از معترضین در جریان انقلاب “زن، زندگی، آزادی” و دیگر فعالین سیاسی به اعدام محکوم شده اند که بعضی در همین ایام اعدام شده اند. جنایتکاران اسلامی در تازه ترین جنایت شان مهران بهرامیان از معترضان انقلاب 401 و دو زندانی عقیدتی را اعدام کرده اند. گزارش ها از شهر سمیرم زادگاه مهران بهرامیان حکایت از برقراری حکومت نظامی در شهر در شب اعدام مهران دارند. اما مردم با شنیدن خبر اعدام شهر را تعطیل کرده و دسته دسته برای اعلام همبستگی به خانه مهران رفتند. و این اعتراضات ادامه دارد.
علاوه بر این جنایات و نمایش نظامی برای جلوگیری از انفجار خشم مردم، همین چند روز گذشته در بابلسر مانوری اجراء کردند که در آن پاسدارها و بسیچی ها شامل فاطی کماندوها و اوباشان ریش و پشم دار چگونگی حمله به تجمعات اعتراضی و ضد حکومتی را تمرین می کردند.
مجموعه این اقدامات جنایتکارانه و سرکوبگرانه و چنگ و دندان نشان دادن ها به مردم نشان می دهد حکومت کاملا پی برده که نمی تواند جامعه را فریب دهد و تنها می تواند بر روی توان ماشین سرکوبش حساب کند. رژیم همچنانکه اگر تا امروز دوام آورده و سرنگون نشده، اتکاء اش به سرکوب، کشتار و خونریزی و اعدام بوده، حالا هم تنها بر این اساس یعنی بر قتل و کشتار تأکید و اصرار دارد تا اگر مانند گذشته کارساز باشد به بقاء خود ادامه دهد. جمهوری اسلامی به سرکوب و جنایت به عنوان یک اصل و استراتژی برای بقاء می نگرد و در هر شرایطی و در مواجهه با هر اوضاع بحرانی ای به آن متوسل می شود. فرقی نمی کند بحران ناشی از بازگشت مکانیسم ماشه و حمله نظامی باشد یا ناشی از تسلیم شدن در برابر ترامپ باشد.
جانیان اسلامی به خوبی واقف هستند که در صورت تسلیم شدن به ترامپ برای ممانعت از مکانیسم ماشه و جنگ، باز هم از خطر خیزش عمومی مردم در امان نخواهند ماند و ماندگاری حکومت شان در تهدید خواهد بود. پایان جنگ جامعه با رژیم در گرو زد و بندهای بین المللی و تسلیم شدن آن به غرب نیست. دشمنی جمهوری اسلامی ریشه ای تر و طولانی تر از کشمکش ها یش با غرب و اسرائیل است و با حل این مناقشات و پایان دادن به کشمکش ها و ماجراجوئی های منطقه ای نمی تواند میان خود و جامعه آتش بس برقرار کند. اگر ماجرا برعکس بود، یعنی می توانست با جامعه آتش بس کند، می توانست هر اختلاف و مناقشه منطقه ای و بین المللی را به راحتی حل کند. خود مسئله هسته ای و موشکی و تشکیل محور مقاومت برای نا آرام کردن منطقه تابعی از رابطه تخاصمی حکومت با مردم بوده است و همین مسئله امروز جمهوری اسلامی را در این بن بست لاینحل گرفتار کرده است.
حکومت حتی اگر همه جنایت هایش علیه مردم را نادیده بگیریم و فقط فقر و فلاکتی که بر اکثریت مردم کارگر و زحمتکش را در نظر بگیریم و اجازه دهیم با خیال راحت و بدون نگرانی از پاسخگوئی به جامعه به خاطر همه آن جنایاتش طی 46 سال گذشته تسلیم غرب شود، نمی تواند پاسخگوی نیازهای فوری معیشتی و رفاهی مردم باشد. اقتصادش کاملا ورشکسته است و نمی تواند فوری سرمایه گذران خارجی را به ایران بیاورد تا اقتصادش را رونق ببخشد و بیکاری را کاهش دهد. نمی تواند دستمزد کارگران و بقیه مزدبگیران کم درآمد را بلافاصله افزایش دهد و همین ناتوانی هایش کافی هستند تا کارگران و اکثریت مردم انگیزه کافی برای سراسری کردن اعتصابات و اعتراضات برای به وقوع پیوستن یک خیزش بزرگ و پایان دادن به عمر رژیم را داشته باشند.
کارگران کمونیست ۸۹۰