
«علیرضا کاظمی، وزیر آموزشوپرورش، گفت که سه ویژهنامه با موضوع جنگ در پایههای مختلف آماده کردهایم تا بچهها بهمرور با روایات جنگ و قدرت موشکی ما درگیر شوند. او افزود: «دانشآموزان در مقابل این موضوع هم باید مطلع، آگاه و هوشیار باشند و هم واکنش نشان دهند و کنشگری کنند».
پادگانی کردن مدارس و دانشگاهها پدیدهٔ تازهای نیست. آنچه تازه است این است که این پروژه، با وجود شکستِ اسلامیزه کردن مدارس به شیوهٔ خمینی و اسلام سیاسی و پس از جنگ دوازدهروزهٔ اسرائیل و جمهوری اسلامی پیریزی شده است.
جمهوری اسلامی برای اسلامی کردن مدارس، باوجود تلاشهای بسیار و هزینههای سنگین مالی، ایجاد حراست و دفاتر مختلف و کتابهای درسی «اسلامی»، و ساختن ساختارهای اداری ـ دینی ـ عقیدتی همراه با جدایی جنسیتی و حجاب اجباری، به اهدافی که در دورهٔ خمینی یکی از آرمانهای اصلی بود، نرسید. نسل جوان تبدیل به بخشِ «مدافعِ» سیستم و عقاید اسلامی ـ دینی نشد.
اما چرا سه ویژهنامه با موضوع جنگ، بلافاصله پس از جنگ دوازدهروزهٔ اسرائیل و جمهوری اسلامی، به مدارس آورده میشوند؟
جمهوری اسلامی پس از حملات اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ در منطقهٔ خاورمیانه متحمل ضربات جبران ناپذیر و سنگینی شد. نیروهای نیابتی و مقاومتی از قدرت نظامی و دفاعی ساقط شدند. ، دولت بشار اسد ستون اصلی نیروهای مقاومتی سرنگون شد و حزبالله لبنان تا بشکل بیسابقه ای مورد حمله اسرائیل قرار گرفت و تا مرز انحلال در موقعیت بسیار تضعیف شده قرار دارد. بر سازمانِ حماس ضربات سنگین و جبرانناپذیری وارد آمد که آن را ضعیفتر کرد. قدرت فرماندهی جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتیاش در منطقه کاهش پیدا کرد و با شروع جنگ دوازدهروزه و حملات هوایی گسترده به مراکز هستهای و اتمی و کشته شدن بیش از شصت فرماندهٔ ردهبالا و «دانشمندان» رشتهٔ هستهای و انرژی اتمی، توانِ موشکی و ایستادگی در برابر اسرائیل و جنگ ضعیف شد. این شکست، اگر در حافظهٔ تاریخی ثبت شود، برای نسل امروز پرسشهای فراوانی دربارهٔ حکومت بهوجود میآورد. در این جنگ مردم ایران و جوانان با شکستی همراه با فقدان مشروعیت روبهرو شدند. جنگ دوازدهروزه صرفاً یک شکست نظامی نبود؛ از دست رفتنِ مشروعیتِ جمهوری اسلامی و تشدید فضای ترس و عدمامنیت بود. یکی از اهداف سه ویژهنامهٔ «سیلیِ سخت» ترمیمِ فضای «امنیت» از طریق پادگانی کردن مدارس است.
جمهوری اسلامی تجربهٔ جنگِ هشتسالهٔ ایران و عراق را دارد. کودکان زیر ده سال و نوجوانان تا حدود پانزده سالگی، شکستِ جنگ را با هزینههای سنگینِ جانی تجربه کردند؛ شرکت در جنگ، خنثیسازی میدانهای مین و حضور در صفوف جنگجویان داوطلب نمونههای این تجربهاند. کودکان، قربانیان شناختهشدهٔ جنگ هشتسالهاند. با پایان و شکستِ جمهوری اسلامی در آن جنگ، حافظهٔ تاریخیِ جوانان با تجربهٔ عدمامنیت و لطمه به غرور دفاعی شکل گرفت. گسترشِ قلمرو نیروهای اسلامسیاسی و نیابتی در مناطق استراتژیک خاورمیانه (لبنان، سوریه، عراق و یمن) با نمایش قدرتِ بازدارندهٔ نظامی درصدد نشان دادنِ مشروعیت و امنیتِ منطقهای بود. با تضعیفِ این نیروها، پایههای حافظهٔ تاریخیِ نسلهای بعد فرو ریخت و آماده شدنِ نسل جدید برای دفاع از جمهوری اسلامی دشوار شد. اجرای سه ویژهنامهٔ «سیلیِ سخت» تلاشی است برای بازگرداندن فضای «دفاع» و «آمادهباش»
در آستانهٔ بازگشایی مدارس، همه والدین، معلمان و فرهنگیان، محصلان و دانشجویان باید متحدانه مانع اجرای ویژهنامههای جنگی «سیلیِ سخت» شویم. این فراخوان و ممانعت از ویژهنامههای جنگی، اقدامی در دفاع از کودکان است.
سه ویژهنامهٔ «سیلیِ سخت» با روایات جنگ و قدرتِ موشکی برای کودکانِ مدارس، الگویی ابزارین برای تقویت و انتقال «شهادتطلبی» و «فداکاری برای نظام» است؛ پادگانی کردن مدارس به شیوهٔ کرهٔ شمالی.
ویژهنامههای جنگی در مدارس نه یک اقدامِ آموزشی، بلکه پروژهای ایدئولوژیک ـ امنیتی و نظامی علیه کودکاناند. اقدامی است برای پوشاندن هزینههای میلیاردیِ جنگ و نمایش موشک بهعنوان «قهرمانِ ملی»، برای عادتدادنِ نسلِ جدید به فضایِ جنگی و «حالتِ آمادهباش»، و برای بازتولید فرهنگِ جنگ و شهادت که طی چهار دههٔ گذشته جوانان و نوجوانان را در جبههها قربانی سیاستهای تروریستی و ضد انسانی کرده است.
همه با هم دست به اعتراض بزنیم: دانشآموزان در تجمعها و شبکههای اعتراضی با شعارنویسی و سردادن فریاد، همصدا شویم: «ما مدرسه میخواهیم، نه پادگان»، «کتابِ جنگی نمیخواهیم؛ حقِ زندگی میخواهیم»، «نه به ویژهنامهٔ جنگی؛ آری به زندگی»، «مدرسه جایِ دانش است، نه پادگان»، «سیلیِ سخت یعنی شستوشوی مغزیِ کودکان به سبکِ جمهوری اسلامی و کرهٔ شمالی»