مدت زیادی از طرح قبلی ترامپ و نتانیاهو با هدف کوچ اجباری مردم غزه نگذشته است. قرار بود بالای دو میلیون انسان بمباران شده و آواره را برای همیشه آواره کنند. ترامپ گفته بود که اهالی غزه باید برای همیشه غزه را ترک کنند، آمریکا مالکیت غزه را بر عهده بگیرد و این رئیسجمهور بسازبفروش، غزه را به “ریویرای” خاورمیانه، به کازینو و تفریحگاه ساحلی میلیاردرهای منطقه تبدیل کند. نتانیاهو از دونالد ترامپ بهخاطر “متفاوت اندیشیدن و فکرکردن ورای چارچوبهای متعارف” تمجید کرده بود که ایده او “میتواند تاریخ را عوض کند.”
با آن طرح کذایی حتی سران دولتهای عربی و اسلامی متحد آمریکا هم مخالفت کردند. از میان آن دولتها هم کسی جرئت نکرد با “اندیشه متفاوت”، با جنون سیاسی ترامپ و نتانیاهو، با طرح علنی پاکسازی قومی تداعی شود. اما چه شد که یکباره همین ترامپ در کنار و همراه با نتانیاهو، مسئول مستقیم نسلکشی در غزه، یکباره طرح “صلح “۲۰ مادهای برای غزه ارائه میدهند که مستقل از دلایل و اهداف و انگیزههای آن، حتی اگر چند بند آن مثل قطع بمباران، باز شدن راه کمکهای انسانی و بازسازی ویرانهها واقعاً عملی شود، شاید فرجهای فراهم شود تا انسانهای آواره و گرسنه و تشنه در غزه برای مدت کوتاهی هم که شده نفس بکشند.
اولین و مهمترین دلیل این تغییر موضع این است که هم ترامپ و هم نتانیاهو انزجار و نفرت مردم شریف جهان در مقابل ابعاد جنایت در غزه را میبینند. تظاهرات بالای صدهزار نفره در برلین، اعتراضات در خود اسرائیل، ناوگان کمکرسانی به غزه با دهها کشتی و صدها فرد انساندوست برای کمکرسانی به غزه را میبینند. میبینند که توحش حماس در ۷ اکتبر نتوانسته است قتلعام زنان و مردان و کودکان توسط ماشین جهنمی دولت اسرائیل در غزه را توجیه کند و بالاخره میدانند که حکم بازداشت نتانیاهو به اتهام جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت توسط دیوان کیفری بینالمللی لاهه بالای سر او آویزان است. در یک جمله نتانیاهو و ترامپ زیر فشار اعتراض جهانی ناگزیر به چنین عقبنشینی از نقشههای جنایتکارانه قبلی شدهاند.
طرح “صلح” ۲۰ مادهای، اگر تا سطح خلع سلاح کامل حماس پیش برود، عملاً به معنای درهمشکسته شدن بقایای “محور مقاومت اسلامی”، کوتاهکردن بیشازپیش دست اسلام سیاسی و مشخصاً جمهوری اسلامی از منطقه، و در نتیجه تغییر توازن سیاسی در منطقه علیه بقایای اسلام سیاسی و مشخصاً جمهوری اسلامی و به نفع دولت اسرائیل خواهد بود. در یک صفحه وسیعتر سیاسی، طرح ترامپ در جهت تأمین و تثبیت هژمونی آمریکا و متحدین منطقهایاش در مقابل کمپ چین و روسیه و کارت اسلامیشان در منطقه یعنی جمهوری اسلامی است.
بر اساس این طرح، قرار است حماس بهمثابه نیروی اصلی تروریسم اسلامی در محل خلع سلاح شود. روشن است که اگر دست چنین نیرویی از بالای سر مردم غزه کوتاه شود، عملاً نیروی اصلی جریان اسلامی در محل که یک مانع در مقابل حل مسئله فلسطین بوده است خنثی شده است. پاسخ تاکنونی حماس نشان میدهد که با پذیرفتن بندهایی مثل آزادی گروگانها و کوتاهشدن دستش از اداره غزه به درجات زیادی عملاً تسلیم شده است. حماس در بیانیهاش، تسلیم در مقابل ترامپ و نتانیاهو را اینطور فرمولبندی کرده است که موافق “واگذاری اداره نوار غزه به یک نهاد فلسطینی از افراد مستقل (تکنوکراتها)، بر اساس اجماع ملی فلسطین و حمایت عربی و اسلامی” است. این فرمولی برای تسلیم “قهرمانانه” است طوری که صورت این جریان اسلامی تروریستی کمی سرخ بماند. اما همین بیانیه ادامه داده است “سایر مسائل طرح ترامپ نیازمند موضع ملی گستردهتر و چارچوب قانونی بینالمللی است”. یک مورد از این “سایر مسائل” خلع سلاح است که ظاهراً به آینده، به زمانی محول شده است که کشور فلسطین تشکیل شود. این هم چیزی نیست جز تقلای یک سازمان تروریستی اسلامی که سقوط نظامیاش را با رنگوبوی “آبرومندانه” جلا دهد.
باتوجهبه وضعیت نزار فعلی حماس، یکی دیگر از نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه دارد آخرین نفسهایش را میکشد. واکنش تاکنونی مقامات و رسانههای حکومت اسلامی نشان میدهد که چقدر از ضربههای بیشتر بر نیروی نیابتی سرگیجه گرفتهاند. آن هم نیرویی که بیخ گوش “دشمن صهیونیستی” توسط همین دشمن و حامیاش دارد بیشازپیش درهمشکسته میشود. وزارت خارجه جمهوری اسلامی میگوید که باوجود “ابعاد و جنبههای خطرناک این طرح”، تصمیمگیری “در صلاحیت مردم و مقاومت فلسطین” است. این یعنی رؤیای به دریا ریختن اسرائیل توسط خامنهای به کمک حماس عملاً به گور سپرده میشود. این یعنی یک پای تداوم تنش در منطقه، تداوم مسئله فلسطین نیز همچنان دارد از معادله خارج میشود. اگرچه نیروی اصلی اسلام سیاسی، محور مقاومت و در رأسش جمهوری اسلامی ضربات سنگین و بیسابقهای خوردهاند و هرگز نخواهند توانست توان قبلی را بازسازی کنند، اما تهماندههای این نیرو، و مشخصاً حکومت اسلامی که علیرغم شکستهای سنگین هنوز امکانات یک دولت را دارد، مثل همیشه اما این بار، کمتأثیرتر از گذشته به هر تلاشی دست خواهد زد تا هیچگونه صلح و آرامش در هیچ سطحی میان مردم اسرائیل و فلسطین شکل نگیرد.
در مقابل اسلام سیاسی، پای دیگر تداوم مسئله فلسطین جریان دست راستی حاکم در اسرائیل به زعامت امثال نتانیاهو، فرمانده یکی از هولناکترین نسلکشیهای تاریخ است. جریانی که درندهای به نام یواف گالانتش در مقام وزارت دفاعش جرئت میکند قریب دو و نیممیلیون انسان ستمدیده را باکمال بیشرمی و وقاحت “حیوانهای انساننما” خطاب کند و آب و برق و غذا و دارو را به رویشان ببندد. جریانی که همین چند روز گذشته مانع امدادرسانی مردم انساندوست جهان به غزه شد درحالیکه کودکان گرسنه و تشنه مثل برگ خزان بر زمین میافتند. هر طرح صلحی باید دست این نیروی مذهبی فاشیست را و هم ساختار سیاسی اسرائیل را از بالای سر مردم فلسطین کوتاه کند.
پای اصلی هر طرحی که بخواهد صلح و آرامش و امنیت را در هر سطحی برای مردم هر دو طرف تأمین کند، پنجره رهایی از دهشت تاریخی در مقابل نسلاندرنسل مردم فلسطین باز کند، باید تشکیل کشور و دولت مستقل فلسطین در کنار اسرائیل را در دستور بگذارد. کشور و دولتی با تمام حقوق به رسمیت شناخته شده در کنوانسیونهای جهانی و حقوقی تماماً برابر با همه کشورها و دولتهای عضو سازمان ملل. نتانیاهو که ظاهراً شریک این طرح “صلح” است، علناً میگوید که تشکیل دولت مستقل فلسطین در طرح نیست و دراینرابطه با ترامپ توافقی نکردهاند! وزرا و سیاستمدارانی در کابینه خود نتانیاهو، از جمله اسموتریچ و بن گویر، وزرای دارایی و امنیت داخلی علناً با همین طرح هم مخالفاند. تا زمانی که سکان سیاست در اسرائیل در دست چنین جریانات مذهبی فاشیست باشد، جریاناتی که مخالف قسمخورده طرح دو دولت و زندگی مردم اسرائیل و فلسطین در کنار هم هستند، تحقق صلح و آرامش بامانع جدی روبرو خواهد شد.
همچنان که بالاتر هم گفتم، طرح صلح ترامپ با هر انگیزه و هدفی، حتی اگر بتواند امکان کمکرسانی به مردم غزه را برای هر مدتی هم که شده فراهم کند هنوز مایه خوشحالی هر ناظری است که به چشم خود میبیند نزدیک دو و نیممیلیون انسان در چه شرایط هولناکی به سر میبرند. همچنان که فشار افکار عمومی، فشار اعتراضات گسترده در جهان توانسته چنین طرحی را به ترامپ و نتانیاهو تحمیل کند، باید امیدوار بود با هر چه گسترشدادن و قدرتمند کردن این اعتراضات، با جنبوجوش هر چه بیشتر در خود اسرائیل علیه حکام فاشیست مذهبی، و بالاخره با موج بعدی انقلاب زن زندگی آزادی و به درک واصل کردن نظام اسلامی، مسیر برای تحقق ایده دو دولت مستقل و زندگی مردم دو کشور در صلح و آرامش در کنار هم هموارتر شود.
به نقل از نشریه انترناسیونال ۱۱۴۹