a.javaher99@gmail.com
پیشتر در بخش چهارم یادداشتم با همین عنوان، به عینه آوردم فضای سیاسی ایران: «آشکارا حکایت از نقض حقوق زندانیان و رفتار غیرقانونی زندانبانها و مزدوران حکومت دارد و میتواند معیاری برای درک و داوری جامعه جهانی و افکار عمومی کشور ما پیرامون جنایات روزمرهی درون زندانها باشد که با قطع ملاقاتها، بیتوجهی به درمان زندانیان و ممانعت از اعزام به درمانگاه زندان، و بسی شکنجهی آشکار و پنهان دیگر توأمان است. جنایاتی که نظام خون و جنون و جنایت در تمامی سالهای سیاه حاکمیتش، خاصه در دو تابستان خونین دههی شصت (۱۳۶۰ و ۱۳۶۷)، با قتلعام زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندانهای سراسری ایران، اعم از زنان و مردان زندانی و حتی در کف جامعه، هم در بیش از چهار دهه مرتکب شده است. و جنبش عظیم دادخواهی برای مقابله با همین جنایات است که فعال شده است؛ جنبشی عظیم و فراگیر در لایههای گوناگون اجتماعی….» (۱(، حال در آستانه دهم اکتبر ، روز جهانی برای لغو حکم اعدام درجهان هستیم!
امروز نیز چوبههای دار در ایران همچنان برپاست؛ جلادان برای طنابهای دار خود، دنبال گردن میگردند.
علیرغم رشد اعتراضات جنبش دادخواهی و کمپینها و کارزارهای لغو اعدام در داخل و خارج از کشور، اعدام کردن در کشور ایران از سالهای دور امری بدیهی بوده و این حکم در دورههای مختلف و براساس نوع حکومت و قوانین آن در جامعه، به شکلهای مختلف اجرا میشده است. اما در طول حکومت جمهوری اسلامی، صدور و اجرای این حکم ضد انسانی رشدی بیسابقه داشته و ایران را از این حیث به ردهی دوم جهانی کشانده است و بعد از کشور چین، به تناسب جمعیتش، رتبهی دوم را در جهان داراست.
در ایران بیم اعدام، متوجه زندانیان سیاسی، عقیدتی و عادی است:
دو سازمان حقوق بشر ایران مستقر در کشور نروژ و همینطور کارشناسان سازمان ملل، روز دوشنبه ۲۹ سپتامبر (۷ مهر) اعلام کردند که در کمتر از ۹ ماه اول سال ۲۰۲۵ بیش از ۱۰۰۰ نفر در ایران اعدام شدهاند؛ رقمی که به گفتهی آنها نشاندهندهی یک افزایش چشمگیر و نقض فاحش حقوق بشر بینالملل است.
در همین رابطه، به گفتهی یک سازمان حقوق بشری: «در هفتهی گذشته دستکم ۶۴ اعدام صورت گرفته که میانگین بیش از ۹ اعدام در روز را نشان میدهد…» در تدوین گزارش کارشناسان سازمان ملل، ۵ کارشناس شرکت داشتهاند که عبارتند از: مای ساتو، گزارشگر ویژهی وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران؛ موریس تیدبال- بینز، گزارشگر ویژهی اعدامهای فراقضایی، بدون محاکمه یا خودسرانه؛ نیکولا لِورا، گزارشگر ویژهی مسائل اقلیتها؛ ریچارد بنت، گزارشگر ویژهی وضعیت حقوق بشر در افغانستان؛ و آلیس جیل ادواردز، گزارشگر ویژهی شکنجه و سایر رفتارها یا مجازاتهای ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز.
گزارش میگوید که با میانگین بیش از ۹ حلقآویز در روز طی هفتههای اخیر، «ایران ظاهراً اعدامها را در مقیاسی صنعتی انجام میدهد که هیچ سنخیتی با معیارهای پذیرفتهشدهی حمایت از حقوق بشر ندارد.»
سونامی اعدام در ایران:
این هزاران تن اعدامی تنها عدد و نام نیستند. هریک از آنان خود نبض وجودی هزاران مادر و پدر و همسر و فرزندان پرشمار جامعهی ایراناند که هریکشان با هر اقدامی که با معیارهای دستگاه قضایی حاکمیت نخواند، خود به طناب کشیده میشوند و زندگی آنان برای همیشه میخشکد. حاکمیت اعدام، این بیعدالتی جاریِ فزاینده را هرروز در جامعه نمیبیند؛ چرا که برای دوام و بقای انگلی خویش به خونریزی و جنایت و کشتار اینگونهای نیازمند است.
اساساً طی تمامی سالهای حاکمیت سیاه و تباهیآور جمهوری اسلامی، هر اندازه که در عرصهی دیپلماسی بینالمللی با باخت و ورشکستگی سیاسی روبهرو میگردد، فشار در داخل بر عموم مردم، خاصه محرومان کشور و زندانیان سیاسی-عقیدتی و زندانیان عادی که دستشان از هر جایی بریده و کوتاه شده است و تنها به قدرت جمعی خود، مقاومت و ادامهی زندگی میاندیشند، بیشترین فشار را وارد میسازد. قصدش از انجام چنین فشاری، ایجاد رعب و وحشت در کف جامعه است.
هزاران نفر در ایران در خطر اعدام قرار دارند:
«نه به اعدام» گروه، دسته، حزب و سازمان و ملیت و نژاد برنمیتابد. کمپین و کارزار «نه به اعدام»، در اساس، اعتراض به اعدام هر انسانی است؛ اعم از سیاسی، عقیدتی و زندانی عادی، کرد، بلوچ، عرب و عجم، ترکمن، لر و بختیاری و کرمانشاهی و گیلانی و غیره… و هر انسانی که در طلب زندگی است و در زندان به سر میبرد ولی خواستار رهایی از زندان و رهایی از بازجویی و شکنجه و اعمال هر حکم ضد انسانی است.
امروز قدرت جنبش «نه به اعدام» در درون زندانها و در بین خانوادهها و در سراسر جهان، خارج از مرزها، شکوه و عظمتش نه به خود اعدام، بلکه به میرایی کل حاکمیت اسلامی و بر فراز هر گرایش سیاسی و عقیدتی یا نمایندگی از هر گروه و سازمانی، بلکه به پیکرهی عظیم جنبش دادخواهی گره میخورد که پشت درب هر خانهای بیتوته کرده است.
آنچه در رابطه با پروندهی ساختگی سمیه رشیدی مهرآبادی، کارگر برشکار در تولیدی خیاطی و چگونگی قتل عمدی او طرح گردید، فریاد بخش زنان قرچک، همه چیز خودجوش رخ داد. خیل زیادی از زندانیان بند، خشمگین و ناباورانه، با نگاهها و گرایشهای سیاسی گوناگون و حتی متضاد، در کنار هم در اعتراض به بیتوجهی و عدم پیگیری وضعیت جسمی “سمیه” که منجر به قتل عمد وی گردید، با خشمی فزون صفآرایی کردند و شروع به سرودخوانی نمودند و با چه قدرتی «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر حکومت آدمکش» سردادند. درخشانی این دقایق در همبستگی صرف خلاصه نمیشود. بگذارید دقیق بنویسم: آنجا کسی نپرسید سمیه رشیدی که بود؟ چه گرایشی داشت؟ چه کرده بود؟ از چه و چه خبری نبود؛ از آن «چه»هایی که مخصوص سردبیری روزینامهی کیهان شریعتمداری یا اتاقهای بازجویی یا اتاق خبر حاکمیت سرکوبگر است تا تردیدی آفریند و شعار «نه به لغواعدام» را کمرنگ سازد.
درایران،بیم خطر اعدام هر دقیقه متوجه زندانیان سیاسی، عقیدتی وعادی وشعار«نه به زندان،نه به لغواعدام» اصل است:
امروز شعار آزادی زندانی سیاسی و عقیدتی و «نه به لغواعدام» بدل به خواست مطلق تمامی گروههای اجتماعی شده تا راه باز کند و به حاکمیت کشتار فرصت ندهد که اعدام ۹ نفر در روز را عادیسازی کند و آن را برای ارعاب عمومی جامعه همچنان در دستور کارش قرار دهد.
حاکمیت اسلامی بهخوبی میداند که خشم فروخفتهی مردمان جامعهی ما در طی این چهلوهفت سال، به سان روزنههای تاریخی، اجتماعی، طبقاتی و سیاسی، در صحنهآرایی نبرد امروز مردمان ایران، در داخل و خارج از مرزها، در استمرار جنبش «زن، زندگی، آزادی» قرار دارند تا تمامیت این شعار را با گشودن درب زندانهای سراسر ایران، به طرفهالعینی با واژگونیِ کل حاکمیت اسلامی ببلعند.
ما بار دیگر در آستانهی دهم (۱۰) اکتبر، روزجهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام قرار داریم؛ مبارزهای جهانی که افکار عمومی بشریت مترقی را در برابر امواج جنایت روزانهی اعدامها و هراسافکنی در حیات جامعهی ما توسط حاکمیت اسلامی ایران قرار میدهد؛ جامعهای که چند دهه درگیر رودررویی آشکار با کل حاکمیت است.
خیزشهای مردمی در ابعاد سراسری دی ۹۶ و آبان ۹۸ و جنبش «زن، زندگی، آزادی» بعد از قتل عمد حکومتی “ژینا” در شهریور ۱۴۰۱ برای دستیابی به عدالت اجتماعی و رهایی و آزادی، توانست نمایش پرقدرت این مصاف نابرابر را به مثابهی جنگی تمامعیار به نمایش بگذارد. اما این مجموعه خیزشهای مردمی، یکی پس از دیگری، با دستگیری، زندان، شکنجه و اعدام، به نشانهی سرکوب خونین مردم و تلاش حکومت برای حفظ قدرت از طریق ترساندن و خاموش کردن صدای آزادی و عدالتخواهی در کل جامعه خود را نشان داد.
دهم (۱۰) اکتبر، روزجهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام، برای ما فرصت ویژهای است که در سطح جهانی در این روز به خیابان آییم و همزبانِ خشم و نفرتمان را برعلیه اعدام و آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی درایران و جهان را، پرچممان سازیم. منبع https://www.andishe.nu/karegari/maghalat/2025/08/19/Zandani_sasi_azad_bayad_Gardad(4)_AmiR.pdf