آبان خونین، آبان خشم و خیزش/کاظم نیکخواه

به سالگرد آبان خونین ۹۸ رسیده‌ایم. شش سال گذشت. اعلام افزایش ناگهانی قیمت بنزین در ۲۴ آبان جرقه یک انفجار اجتماعی را در ایران زد و مردم همان روز در شهرهای مختلف به خیابان ریختند، علیه گرانی و علیه خامنه‌ای و کل حکومت شعار دادند. در این روز سیرجان مرکز اولیه اعتراض بود و مردم که در جایگاه‌های بنزین جمع شده بودند با نیروهای انتظامی درگیر شدند و نیروهای جنایت‌کار حکومت مستقیماً به مردم شلیک کردند و در همان شب یک نفر در سیرجان جان باخت.

خبر جان‌باختن این شهروند معترض به‌سرعت در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد و در سایر شهرها نیز مردم به خیابان‌ها آمدند. در دومین روز، شعله اعتراض‌ها از جنوب تا شمال کشور گسترش یافت. بنا به گزارشات در ۲۹ استان و صدها شهر تظاهرات‌ها و شعاردادن علیه حکومت فوران کرد. شهرهای بزرگی چون تهران، شیراز، اهواز، مشهد، کرج، کرمانشاه، تبریز و اصفهان شاهد تجمع‌های بسیار گسترده بودند. شعارهای معترضان به‌سرعت از “نه به گرانی بنزین” به شعارهای “مرگ بر دیکتاتور” و “مرگ بر خامنه‌ای” تغییر یافت. در برخی نقاط، معترضان جاده‌ها را بستند، ساختمان‌های دولتی را محاصره کردند و بانک‌ها یا مراکز حکومتی را به آتش کشیدند.

نیروهای انتظامی، لباس‌شخصی‌ها و پاسداران و بسیجی‌ها با خشونت و بی‌رحمی به مقابله با معترضین برخاستند و با سلاح گرم به‌سوی تظاهرکنندگان شلیک کردند. دستور شلیک را خامنه‌ای رسماً و علناً در روز سوم اعلام کرد و گفت معترضان دودسته هستند “مردم نگران و “اشرار و اوباش” و دستور حمله به گروه دوم را که در واقع منظورش تمام معترضین بودند صادر کرد. بنا به گزارش جریانات بی‌طرف، طی یک هفته خیزش آبان‌ماه بیش از ۱۵۰۰ نفر کشته شدند، شمار زیادی نابینا و مجروح و معلول شدند و چند ده‌هزار نفر دستگیر شدند.

وزیر کشور وقت، عبدالرضا رحمانی فضلی، در جلسه‌ای غیرعلنی در مجلس اسلامی اعتراف کرد که نیروهای حکومتی به‌سوی معترضان تیراندازی کرده‌اند. بنا بر روایت برخی نمایندگان حاضر در آن جلسه، وقتی از او پرسیدند چرا به سر مردم شلیک شده، او با وقاحت تمام پاسخ داد: «به پا هم زده‌ایم.»!

خیزش آبان، یکی از مهم‌ترین خیزش‌های توده‌ای سرنگونی بود و فضای جامعه را وسیعاً و به نحو برگشت‌ناپذیری تغییر داد. علی‌رغم جنایات حکومت، آنچه در فضای جامعه بیش از هر زمان جا باز کرد، امیدواری بود. امیدواری به سرنگونی حکومت منفور اسلامی. این را در فضای اعتراضی در جامعه در ماه‌ها و سال‌های پس از آن کاملاً می‌شد و می‌شود مشاهده کرد. گفتمان‌های اجتماعی کاملاً به سمت امکان‌پذیری سرنگونی تغییر پیدا کرد. خیزش‌های دو سه سال بعد از آن نشان داد که این ارزیابی کاملاً با واقعیت انطباق دارد و ما شاهد خیزش گسترده سال بعد و انقلاب زن، زندگی، آزادی در سال ۱۴۰۱ بودیم که ابعاد بسیار وسیع‌تری به خود گرفت و بازتاب جهانی پیدا کرد و فضای جامعه را بسیار متحول نمود.

اوضاع سیاسی جامعه ایران به نحو آشکاری گویای این است که مردم جمهوری اسلامی را نمی‌خواهند و با این حکومت و کل ارزش‌ها و سنت‌ها و قوانینش سر جنگ دارند. در کمتر کشوری در دنیا شاهد چنین فضای گسترده‌ای از سرنگونی‌طلبی هستیم. حکومت اسلامی بر دریایی از نفرت اجتماعی تنها با سرکوب و اعدام و دستگیری و ترور سرپا مانده است. اما علی‌رغم تمام بی‌رحمی‌هایش قادر نبوده است که فضا و امید و گفتمان سرنگونی را عقب براند. برعکس، زنان و مردم جسور جامعه خاکریز حجابش را تسخیر کرده‌اند، آپارتاید جنسیتی را زیر پا گذاشته‌اند، و اعتراضات بر سر معیشت و خواست‌های رفاهی همه‌جا موج می‌زند. امروز در جامعه همبستگی وسیع اجتماعی علیه حکومت گفتمان غالب است. و بر عکس در درون حکومت به‌هم‌ریختگی و بی‌روحیه‌گی و تشتت است که مدام بیرون می‌زند. در برابر تحجر و ارتجاع و عقب‌ماندگی و خرافه‌پرستی حکومتیان، مردم به سمت ایده‌ها و گفتمان‌های اجتماعی پیشرو، برابری‌طلبانه، اومانیسم و انسان‌گرایی مدرن و ضدیت با خرافه و مذهب و تفکرات عقب‌مانده روی آورده‌اند.

این اوضاع جایی برای ادامه موجودیت این حکومت و مافیای سرمایه‌داری حاکم باقی نمی‌گذارد. هیچ درجه از بی‌رحمی و سرکوب نمی‌تواند عزم جامعه‌ای را که مصمم است از شر حکومت خلاص شود، برای بازه زمانی طولانی‌ای عقب براند. آینده در این کشور آبستن تحولات بسیار انسانی و امیدبخشی است که می‌تواند تأثیرات و بازتاب‌های منطقه‌ای و حتی جهانی بسیار گسترده‌ای داشته باشد.

به نقل از نشریه انترناسیونال ۱۱۵۵

اینرا هم بخوانید

درباره ابر بحران آب در ایران. آب، برق، زندگی حق مسلم ماست!

مردم شریف ایران، امروز جامعه ما با بحرانی بی‌سابقه در تاریخ خود روبه‌روست؛ بحرانی که …