دیالکتیک امید و ناامیدی در جامعه ایران- ی. صفایی

پرسش از اینکه دیالکتیک امید و ناامیدی چگونه در جامعه امروز ایران خود را آشکار می‌سازد، ضرورتی جدی یافته است. در سال‌های اخیر، افزایش تکان‌دهندۀ خودکشی در میان اقشار مختلف، به‌مثابه نشانه‌ای عریان از ناکارآمدی و تمرکزگرایی سیاسیِ حاکمیتی است که زیست مطلوب و امیدوارانه را تنها برای خود و وابستگانش محفوظ داشته و اکثریت مردم را در شرایطی رها کرده است که زندگی روزمره‌شان به‌تدریج به سمت فروپاشی روانی و حتی مرگ سوق داده می‌شود. این تصور که «کاهش جمعیت ایرانیان غیرمعتقد مطلوب‌تر است»، عملاً سیاست حذف امید را در میان مردم تقویت کرده است؛ روندی که افزایش آمار خودکشی را می‌توان بازتاب موفقیت نسبی آن دانست.

ریشه این نگرش را باید در تفسیرهای اقتدارگرایانه و دل‌بخواهی از متون دینی جست‌وجو کرد؛ تفسیرهایی که به قدرت حاکم مشروعیت آن می‌دهد تا مردم را سرکوب و به رعیّتی مطیع تقلیل دهد. این پروژه هم‌زمان با تلاش آگاهانه برای نابود کردن فرهنگ و سنت‌های اصیل ایرانی و جایگزینی آن با فرهنگی واپس‌مانده و ایدئولوژیک پیش رفته است. کامیابی نسبی این روند از ناتوانی جامعه در مقاومت یا همراهی ناخواسته بخشی از مردم با سیاست‌های سرکوبگرانه ناشی شده است.

با این همه، فهم وضعیت کنونی نیازمند توجه به یک واقعیت بنیادی است، ما اگرچه ابزار «قدرت سخت» در اختیار نداریم، اما نیروی عظیم و تعیین‌کننده‌ای به نام فرهنگ را دارا هستیم؛ نیرویی که ریشه‌های امید جمعی را زنده نگه می‌دارد. دیالکتیک امید ـ که امروز با مبارزات خونین، فداکاری‌ها و حرکت‌های اعتراضی گسترده پیوند خورده ـ ایجاب می‌کند که جنبش‌های اجتماعی ظرفیت اعتراض‌ها را در جهتی مؤثر، سودمند و گشایش‌گر هدایت کنند. بزرگ‌ترین وظیفۀ ایرانیان در این مقطع تاریخی، پاسداری از امید و تقویت فرهنگ غنی ایران است.

تاریخ ایران، از یورش اسکندر تا سلطه‌ی حاکمیت فعلی، نشان می‌دهد که هیچ قدرتی نتوانسته این سرزمین را نابود یا تجزیه کند. تمامی هجوم‌ها در نهایت در فرهنگ پایدار ایرانی حل شده و رنگ باخته‌اند. اکنون نیز وظیفۀ ماست که با آگاهی، سازماندهی و عزم جمعی، نخست پرچم امید را در سراسر ایران برافراشته نگه داریم و سپس هر جریان ناامیدکننده و مخرب را، از هر منشأی که باشد، بی‌اثر و طرد کنیم.

نکته‌ای بنیادین آن است که امید و ناامیدی حالت‌هایی ثابت و مطلق نیستند؛ بلکه پدیده‌هایی دینامیک‌اند که در بستر جامعه مدام تغییر می‌کنند. «هیچ جامعه‌ای به دلیل دینامیسم درونی‌اش در وضعیت ایستا قرار نمی‌گیرد.» چنان‌که رورتی می‌گوید، در امید جمعی آنچه دگرگون می‌شود، «سویه» آن است. جامعه از نقطه‌ای ناامید و به نقطه‌ای دیگر امیدوار می‌شود و سرعت این جابه‌جایی به میزان ثبات یا ناپایداری جامعه بستگی دارد. این همان دیالکتیک امید و ناامیدی است که پیش‌ران حرکت تاریخی است.

ادبیات فارسی به‌خوبی انعکاس‌دهندۀ این کشاکش است. شفیعی کدکنی (۱۳۸۳) شاعران را به دو گروه امیدوار و ناامید تقسیم می‌کند، اخوان ثالث را نمایندۀ ناامیدان و سیاوش کسرایی را شاعری امیدآفرین می‌خواند. کسرایی می‌سراید:
«می‌آید/ می‌آید/ آن تک‌سوار نور…/ با او دوباره کار و سرود و امید و عشق آغاز می‌شود»
اما اخوان ثالث با لحنی اندوهگین می‌گوید:
«می‌دهم خود را نوید سال بهتر، سال‌هاست/ گرچه هر سالم به تراز پار می‌آید فرود»

مولوی نیز این دیالکتیک را چنین بیان می‌کند:
«بعد نومیدی بسی امیدهاست/ از پس ظلمت دو صد خورشیدهاست»
و فردوسی تأکید می‌کند:
«همیشه خردمند امیدوار/ نبیند جز شادی از روزگار»

ازاین‌رو نمی‌توان گفت روح ایرانی صرفاً امیدوار یا ناامید است؛ بلکه همچون افسانۀ پاندورا، امید آخرین عنصر پایدار در زندگی انسان باقی می‌ماند. تاریخ ایران و جهان مملو از دوره‌های امید و ناامیدی است.

در دهه‌های اخیر پژوهشگران برای تبیین علمی امید تلاش‌های مهمی انجام داده‌اند. با آن‌که توصیه به امیدواری قدمتی دیرینه دارد، اما بررسی سازوکارهای روانی و اجتماعی امید پدیده‌ای نسبتاً نو است. «سرمایۀ روان‌شناختی»—که از امید، خوش‌بینی، تاب‌آوری و خودکارآمدی تشکیل می‌شود—افراد را به نگرشی مثبت، واقع‌گرا و انعطاف‌پذیر نسبت به زندگی مجهز می‌کند.

برخی تعاریف معتبر از مفهوم امید چنین‌اند:

  • امید، انتظار بیش از صفر برای دستیابی به هدف است.
  • امید، ادراک هدف و توانایی خلق مسیرهای رسیدن به آن است (میرزاییان و همکاران، ۱۳۹۳).
  • امید، ویژگی‌ای بنیادین است که انسان را به جست‌وجوی فردایی بهتر وامی‌دارد (رسولی، ۱۳۹۵).
  • امید، مجموعه‌ای از اهداف ارزشمند و توانایی راهبردسازی برای تحقق آنهاست (Snyder et al., 2002).
  • امید، حالتی انگیزشی مبتنی بر انرژی هدف‌مند و برنامه‌ریزی برای رسیدن به نتیجه است.

امیدواری، درخواستی است که فرد برای آینده خود دارد.

این مجموعه برای تقویت درک یکپارچۀ ما از مفهوم امید گردآوری شده است.

امیدوارم روشنفکران و مبارزان دگراندیش بیش‌ازپیش در این مسیر قلم بزنند تا بذر امید در لایه‌های گوناگون جامعه افشانده شود. وظیفۀ ماست که از دام ناامیدی فاصله بگیریم، اعتمادبه‌نفس فردی و اعتماد ملی را بازسازی کنیم و با تکیه بر نیروی عظیم فرهنگ ایرانی، ساختارهای واپس‌گرا را از سرزمین‌مان برچینیم. تنها با همبستگی ملی می‌توانیم ایران را بازسازی کنیم و بار دیگر بذر امید، شادی و زیست انسانی را در این سرزمین بیفشانیم.

ی. صفایی

چهارم دسامبر 2025

منبع تکمیلی: کتابجنبش‌های اجتماعی و امید ازسعید مدنی قهفرخی

کانال شعرها، نوشتارها و مقالات ی. صفایی:
https://t.me/j_safaei

اینرا هم بخوانید

جرم‌انگاری معاینه بکارت در سوئد؛ قدمی بزرگ، اما نه کافی- ضرغام اسدی

با آغاز اجرای قانون منع معاینه و گواهی بکارت در سوئد، بحثی جدی درباره حقوق …